مقالات
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین روایات قاعده ساز، روایت «خذوا بما رووا و ذروا ما رأوا» درباره کتاب های بنی فضال است که از امام حسن عسکری7 نقل شده است. این روایت از گذشته محل مناقشه بوده و برداشت ها و استدلال های مختلف و گاه متناقضی درباره این روایت مطرح شده است. برداشت هایی چون: وجوب رجوع به راویان حدیث، تقلید از میت، توثیق عام، عدم اشتراط ایمان در وثاقت راوی و غیره. نگارندگان در این مقاله درصدند ضمن بیان دیدگاه های مختلف درباره قلمرو محتوایی «خذوا بما رووا»، با شیوه ای توصیفی- تحلیلی محتوای روایت را مطالعه کرده و صحت یا سقم برداشت ها و استدلال های متنوع را تبیین نمایند. مقاله حاضر به این نتیجه رسیده است که علت اصلی اختلافات عالمان در تفسیر روایت، معنای دو فعل «رووا» و «رأوا» است. در این روایت «رووا» به معنای ظاهری خود حمل می شود و تنها اشاره به نقل روایت دارد. «رأوا» نیز به معنای اجتهاد و نظر شخصی بنی فضال است. بر همین اساس، برخی از برداشت ها صحیح و بقیه نادرست است.
مفاد اعداد و خصال در روایات اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گاهی در آیات و روایات برای بیان موضوعی اخلاقی، به موارد آن با ذکر عدد اشاره شده است. مواردی وجود دارد که عدد، گویای همه اطراف موضوع نیست. در اینجا نوعی تعارض بدوی هست؛ زیرا از یک سو ظاهرِ عدد بر حصر دلالت دارد و از سوی دیگر، با توجه به قراین ، یقین داریم آن موضوع به این موارد منحصر نمی شود.اصولیان در مباحث الفاظ، دلالت عدد بر مفهوم را بررسیده و نوعاً آن را، جز در مقام تحدید، نپذیرفته اند. مشابه این داوری را به احکام اخلاقی نیز می توان تعمیم داد. ذکر اعداد در متون دینی بیشتر به اهداف بلاغی صورت گرفته، مراد جدی متکلم نیست و پیام ویژه ای جز بیان اهمیت و محوریت، درجه فراگیری و ابتلا یا امثال آن ارائه نمی دهد. بر این اساس، تا زمانی که قرینه قاطعی در میان نباشد، نمی توان این اعداد را در استنباط آموزه اخلاقی از متون دینی لحاظ کرد. البته انکار نمی توان کرد که در مواردی، قراین موجود در کلام نشان دهنده اراده جدی معنای عدد است.
عدالت به مثابه انصاف در سنت اسلام شیعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از تفاسیر و جنبه های عدالت اجتماعی عدالت به مثابه انصاف است؛ اگرچه برخی انصاف را تمام عدالت اجتماعی، و بعضی آن را عالی ترین سطح عدالت می دانند. تحلیل انصاف به سان عدالت امری دشوار است؛ اگرچه انسان توشه ای فطری از معرفت نسبت به این دو دارد و در عمل، منتظر به سرانجام رسیدن نظریات در این باره نمی ماند. در سنت اسلام شیعی، انصاف از جمله اصول اخلاقی و حقوقی انسانی است. در این سنت بر انصاف به عنوان یکی از اصول راهبردی در روابط اخلاقی و حقوقی تأکید شده است. فیلسوفان اخلاق از انصاف با عنوان قاعده زرین یا سیمین یاد می کنند و در باب تبیین و کارآمدی آن به بحث می پردازند. برخی از مجریان عدالت در جهان، اساس داوری خویش را تنها بر انصاف استوار نموده اند. این مقاله درصدد است تا جایگاه انصاف به مثابه بارزترین نماد عدالت اجتماعی را در سنت اسلام شیعی بررسی و تحلیل کرده و جایگاه آن را در نظام هنجارهای اخلاقی و حقوقی آن نشان دهد.
بازکاوی دلالت حدیث «اعرفوا منازل الرجال»، بر مبنای اکثار روایت از معصوم علیه السلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از مباحث قابل بررسی در قلمرو توثیقات عام رجالی، کثرت روایت از معصوم7 است. شماری از رجال پژوهان، احراز این ویژگی را مشعر به مدح راوی دانسته، به پاره ای از احادیث امامیه استناد نموده اند. با این همه ، دلالت این روایات با ابهام وچالش هایی روبه رو بوده و مستلزم بازخوانی است. این مقاله، پس از بازکاوی دقیق ، درباره آرای موافقان و مخالفان، با بُن مایه ای از دو رویکرد توصیفی-انتقادی، علاوه بر تفکیک میان کاربست این قاعده، و تمسک به احادیث معصومان:، پذیرش احادیث راویانِ مسکوت الحال را منوط به احراز شروط ایجابی و سلبی دانسته است. از دیگر سو، با ژرف نگری در کاربست مفاهیم روایت، در فرآیندی مرتبط با سایر احادیث هم مضمونِ معصومان:؛ دلالت این احادیث را شامل راویانی می داند که علاوه بر نقل های فراگیر از پیشوایان معصوم7 خود، به ویژگی هایی نظیر درایت و فقاهت نیز نسبت به مفاهیم و مدالیل احادیث اهتمام ورزند.
بازشناسی شخصیت و جایگاه علمی داود بن کثیر رقی، بر پایه روایات و تعامل فقیهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شناخت یک راوی از طریق روایات وی و نوع تعامل فقیهان با روایت او، قرینه دست یابی به توثیق و تضعیف آن راوی می شود. داود بن کثیر رقی در 88 سند از احادیث کتب اربعه واقع شده است. همچنین روایات فراوانی در کتاب های شیخ صدوق و دیگر منابع روایی دارد. توثیق و تضعیف رقی نزد رجالیان مورد اختلاف است. اکثر فقها در عمل، روایات رقی را پذیرفته اند و برخی او را ضعیف دانسته اند. با بررسی شخصیت و ارتباط رقی با معصومان: می توان تصویر کامل و صحیحی از او ترسیم کرد که در پرتو آن توثیق رقی مسجل می شود. همچنین اکثر روایت های فقهی رقی به دلیل داشتن قراین خارجی مورد پذیرش فقها قرار گرفته است و در موارد خاص به دلیل قوت معارض، روایت های رقی مورد مناقشه است. بیشتر روایات رقی از طریق حسن بن محبوب انتقال یافته است که انتقال از مکتوب را قوت می دهد.
نُصیریّه و انتقال میراث حدیثی غالیان کوفه به شام؛ بررسی موردی آثار منسوب به محمد بن سنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محمد بن سنان زاهری از آن دست راویان پُر روایتِ کوفی است که اعتبار وی میان رجال شناسان و فقیهان مورد گفت وگوست؛ گروهی وی را قابل اعتماد می دانند و برخی او را نامعتبر قلمداد می کنند. ظاهراً تمایلات غالیانه وی در بی اعتباری اش نزد رجالیان امامی بی تأثیر نبوده است. هرچند رگه های این تمایلات و گرایش ها در میراث روایی بازمانده از او در جوامع روایی امامیه چندان مشهود نیست، اما در میراث برجای مانده و منسوب به وی در میان گروه های غالی شام در سده های چهارم و پنجم هجری وجود عناصر غلوآمیز به روشنی قابل مشاهده است. در آثار برخی مؤلفان نصیری، از متونی با انتساب به ابن سنان یاد و مطالبی از آن ها نقل شده است که - در صورت درستی انتساب - از یک سو مؤید غالی بودن وی و از سوی دیگر، شاهدی در پالایش میراث حدیث امامیه توسط محدثان بزرگ از عناصر غلوآمیز خواهد بود.
رهیافتی به ضوابط معیار قرار گرفتن تاریخ برای ارزیابی روایات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حدیث پژوهان برای ارزیابی روایات صحیح از ناصحیح معیارهای گوناگونی را برشمرده اند. عرضه حدیث بر مسلّمات تاریخ یکی از این معیارها است. پژوهش گران حدیث همواره از معیار مذکور برای ارزیابی احادیث بهره برده اند؛ ولی تا کنون اصول و ضوابط عرضه روایات بر مسلّمات تاریخ، به گونه ای شایسته مورد توجّه قرار نگرفته است؛ لذا در این نوشتار شروط و ضوابطی برای این معیار برای پالایش روایات بیان گردیده تا روشمندانه از معیار نامبرده استفاده شود. از جمله این ضوابط می توان به اجماع مورخان، سکوت مورخان، استمرار عمل در زمان اصحاب و نقادی کردن به شیوه محدثان اشاره کرد. در این نوشتار، همچنین آرای صاحب نظران درباره چرایی ملاک قرار گرفتن تاریخ برای اعتبارسنجی احادیث آورده شده که از جمله می توان به اعتماد پیشینیان به تاریخ برای ارزیابی، یقینی و قطعی دانستن مسلّمات تاریخی و نیز اجتهادی و استنباطی نبودن قضایای تاریخی اشاره کرد.