۱.
مسأله خلافت و امامت بعد از نبوت از مهم ترین مسائل کلامی و تاریخی در جامعه اسلامی است. امامیه با تأکید بر معیار عصمت این مقام را در انحصار امامان معصوم علیهم السلام می داند. عامه در تبعیت از سقیفه خلافت خلفای سقیفه و سایر خلفا را پذیرفته اند. پذیرش حاکمیت خلفای سقیفه با چالش عقلی تقدیم شخص مفضول بر شخص افضل، (امیرالمؤمنین علیه السلام)، رو به رو است. از این رو علمای عامه در صدد رفع و حل این چالش عقلی بر آمده اند. ابن ابی الحدید معتزلی این مهم را با رویکردی فقهی به انجام رسانده و حلبی تلاش کرده با رویکردی عقلی-سیاسی به انجام برساند. حلبی مبتنی بر مبنای بوعلی سینا در تفکیک بین علم وعقل با ادعای فزونی توانمندی سیاسی مفضول تن به جواز تقدیم وی داده است. با تمام این تلاش ها قول به جواز تقدیم مفضول از جهات گوناگون عقلی و قرآنی مخدوش است. در این مقاله با بررسی تطبیقی کلام ابن ابی الحدید و حلبی به ریشه های تاریخی این قول پرداخته ایم و با روش تحلیلی – توصیفی اشکالات آن را با دقت احصا کرده ایم.
۲.
یکی از مباحث مهم کلامی در میان فرق اسلامی از آغاز شکل گیری علم کلام تا به امروز که محل بحث و مناقشات بسیار بوده است، صفات الهی است؛ در این میان ماتریدیه در قرن چهارم هجری که به نظر می رسد با داعیه اتخاذ روشی میانه از معتزله و اشاعره توسط ابومنصور ماتریدی شکل می گیرد، در مباحث وجود شناختی صفات الهی برخلاف معتزله قائل به صفات زاید بر ذات هستند، و معتزله صفات زاید بر ذات را موجب تعدد قدما می دانند. در این مکتب عقل گرایی بر ظاهرگرایی غالب است و این سبب می شود به معتزله نزدیک باشند و در بحث معناشناختی صفات الهی آنچنانکه از تفسیرش در مورد آیات مربوط به صفات خبری مشخص است از حیث تنزیهی بودن دیدگاهش و تأویل و تفویض آن، با امامیه و معتزله هم نظر است. اما در مسئله رؤیت خداوند متعال در قیامت، از معتزله فاصله می گیرد و افزون بر دلایل نقلی به دلایل عقلی هم استناد می کند، و با پذیرش مسئله رؤیت خداوند در واقع دیدگاه تنزیهی اش را خدشه دار کرده و مانند اشاعره ظواهر آیات را اتخاذ می کند و قائل به رؤیت بدون کیفیت است.
۳.
هدف اصلی این پژوهش، بررسی دیدگاه غزالی و ابن سینا درباره یکی از بحث برانگیزترین مسائل کلامی در حوزه فلسفه اسلامی یعنی صفات خداوند و نحوه تبیین این دو اندیشمند از صفات الهی می باشد. با توجه به این که ابن سینا ادراک کنه ذات خداوند را محال می داند، لذا شناخت او را تنها از طریق شناخت صفات الهی ممکن می داند. چون ابن سینا، صفات خداوند را عین ذات او می داند پس کسی که بتواند صفاتش را بشناسد گویی به ذات او پی برده است. برخلاف نظر ابن سینا، رویکرد غزالی در خصوص صفات خداوند طی مراحل مختلف زندگی او دچار تغییرات بسیاری شده است. زیرا به نظر او ما فقط می توانیم صفاتی را به خدا نسبت دهیم که خداوند خود را به آن ها وصف کرده است. پس بر این اساس او صفات خداوند را نه همانند او و نه همانند غیر او می داند و معتقد است ما اصلاً نمی بایست در این خصوص سوالی بپرسیم. مقاله حاضر با روش کتابخانه ای به واکاوی این مسئله پرداخته و در پی رفع ابهامات مطرح شده در این خصوص برآمده است.
۴.
عصمت، به عنوان یکی از مؤلّفه های مهمّ در باب نُبُوَّت به شمار می رود که بدون توجّه به آن، مبحث نبوّت، منتفی می-گردد. این مقوله، در دو بُعد زندگی وحیانی و حیات عادی انبیاء، مورد بررسی قرار می گیرد. در بُعد وحیانی، عصمت انبیاء، مورد اتّفاق نظر تمامی متکلّمان، فلاسفه و دیگر اندیشمندان قرار دارد؛ امّا در بُعد زندگی عادی، این مسئله، محل اختلاف است. در تاریخ تفکّر اسلامی، عصمت، به عنوان یک مسئله ی بسیار مهمّ کلامی به شمار می رود که مورد اهتمام جدّی متکلّمان مسلمان قرار گرفته است؛ چنان که متکلّمان عدلیه و متکلّمان امامیه، عصمت انبیاء، را به عنوان موهبتی الهی پذیرفته و آن را با اختیار معصوم، سازگار می دانند؛ امّا متکلّمان معتزله، ضمن تأکید بر اختیار معصوم، ملکه ی عصمت را، به دوران پس از بعثت انبیاء، نسبت می دهند. در این جستار، به دنبال اثبات این فرضیّه است که ضرورت عصمت انبیاء الهی، را، اثبات نماید. در راستای این فرضیّه، علّامه طباطبائی ضمن پذیرش دیدگاه متکلّمان امامیّه، به شیوه ای خاصّ خود به تفسیر عصمت پرداخته است. این فیلسوف نوصدرایی، بر اساس موازین کلامی و فلسفی خویش، عصمت را مورد بررسی قرار داده و آن را به عنوان ویژگی ذاتی مبحث نبوّت به اثبات می رساند.
۵.
ناصر بن علی قفاری از اساتید سلفی دانشگاه محمد بن سعود در کتاب «اصول مذهب الشیعه الامامیه، عرض و نقد» به نقد آرای شیعیان پرداخته است. فصل نخستین کتاب او دیدگاه شیعیان درباره قرآن را به بوته نقد کشیده است. مساله تحریف قرآن یکی از موضوعات مطرح در این بخش است.از نظر او شیعیان از دیرباز باور به تحریف قرآن داشته اند. او با استفاده از برخی از منابع شیعی مانند کتاب «فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب الارباب» میرزا حسین نوری، و با نظر به برخی از روایات کتاب کافی، شیخ کلینی را از باورمندان به تحریف قرآن دانسته است. این نوشته ادعاهای او را بررسی کرده و نشان می دهد که شیخ کلینی هرگز ادعای باور به تحریف قرآن را مطرح نکرده و از روایات کافی نیز چنین انگاره ای استخراج نمی شود از سویی شواهد و قرائنی وجود دارد که نشان می دهد شیخ کلینی معتقد به تحریف قرآن نبوده است.
۶.
ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، ملقب به «شیخ الطائفه»، فقیه، محدّث، مفسّر و متکلم نامدار شیعه در قرن پنجم قمری، به عنوان نماینده مکتب بغداد با تاسیس حوزه نجف، مولف آثار گرانبهای شیعه در حوزه های مختلف دینی میباشد؛ در کلام و حدیث، کتاب «الغیبه» او -که موضوع این نوشتار است، در شمار مهمترین منابع مهدوی شیعه قرار دارد. الغیبه شیخ طوسی، به مثابه جامع مباحث عقلی و نقلی در موضوع غیبت، به دلیل چینش کلامی این کتاب، و نیز روش متفاوت شیخ در گزینش روایات اعتقادی در استفاده از راویات علم آور بر ارزش و اعتبار این کتاب افزوده است، همچنین نگاه برون دینی شیخ در تدوین کتاب الغیبه با توجه به گونه شناسی اندیشه کلامی در قرن پنجم و پاسخ به شبهات فرقه های منحرف مهدویت انشعاب یافته در عصر امامان، طرق تحمل حدیث، روش تلفیقی وی در اثبات غیبت، همگی اثری ممتاز از کتاب وی را به عنوان نماینده مکتب بغداد، به نمایش گذاشته و از اینرو، درخور شایسته بازخوانش نوگرایانه است.
۷.
یکی از اموری که مورد اهتمام علامه طباطبایی قرارداشت پاسداری ازمذهب وفرهنگ شیعی بود. علامه به این نتیجه رسیده بود که شناخت غرب از مذهب شیعه شناختی ناقص ومنفی است وبه هدف جبران واصلاح این نقیصه بزرگ ، مجاهدت علمی گسترده ای را آغازنمود. از جمله شاخصه های مهم شیعی که علامه در اثبات وشناساندن آن سنگ تمام گذاشت، روش قرآن مداری و یا «تفسیرقرآن به قرآن بود.» دراین نوشتار سعی شده تا فرایند تلاش علمی ایشان دراین عرصه تحلیل و تقدیم گردد. علامه این مسیر علمی را در دو مرحله سلبی و ایجابی طی نموده است؛ در مرحله نخست روش های تفسیری عمده و متداول – یعنی روش های حدیثی ، کلامی ، فلسفی، صوفیانه ، حس گرایان ودیوانگرایان - رامعرفی وانتقادهای مشترک و خاص هریک را با استدلال بیان نموده است ازجمله اینکه همه این روشها در واقع تطبیق هستند نه تفسیر؛ در مرحله دوم با بهره گیری از آیا ت قرآن ، روایات وسیره اهل بیت -ع - تفسیرپذیری قرآن از طریق قرآن وبلکه ضرورت آن را همراه باثمرات ارزنده آن ذکر کرده و درنهایت به این هدف رسیده است که روش تفسیر قرآن به قرآن تنها روش اهل بیت علیهم السلام است و بایدیکی از شاخصه های مذهب تشیع تلقی نمود.
۸.
یکی از مباحث مهم در رابطه با دین ارتباط آن با عقلانیت است که پیرامون آن دیدگاه های مختلفی مطرح شده است؛ چنانکه امروزه گروهی از عقل گرایی محض به عنوان معیار مستقل تشخیص حق و باطل سخن به میان می آورند، به همین جهت پژوهش حاضر با بررسی تطبیقی معنویت دینی و معنویت عقلانی به دنبال پاسخ به این سوال است که نظریه عقلانیت تا چه اندازه می تواند معیار مناسبی برای پاسخگویی و جایگزینی معنویت دینی باشد؟ روش تحقیق تحلیلی-توصیفی بوده و جمع آوری اطلاعات با استفاده از منابع کتابخانه صورت گرفته است. بعد از بررسی خاستگاه دین عقلانی شده، مبانی و ویژگی ها موضوع مذکور بیان و در نهایت نواقص دین عقلانی شده مورد بحث قرار گرفته شد . نتایج تحقیق نشان داده است، دین عقلانی شده بر مبانی و ویژگی هایی همچون دنیاگرایی و انسان گرایی... متکی است که بر اساس آن دچار نواقصی از جمله: عدم وضوح تعریف دین عقلانی شده، عدم وصول به اهداف طرح نظریه، تضاد در ماهیت ایمان...شده است که در بسیاری از موارد نه تنها نمی تواند ارمغانی برای انسان مدرن باشد؛ بلکه منجر به درد و رنج نیز شده است.
۹.
پژوهش حاضر عهده دار ارزیابی نقدعلامه جوادی در تفسیرتسنیم بر آراء تفسیری علامه طباطبایی در تفسیر المیزان است. این دو تفسیر ، در تراز تفاسیر گرانسگ شیعه است. اهمیت مقاله حاضر از جهت نمایاندن دیدگاه انتقادی تفسیر تسنیم نسبت به المیزان است، تا بعد کسب آگاهی لازم در این زمینه ، بتوان پاسخگوی شبهات پرسشگران بود. از نکات قابل توجه در تفسیر تسنیم نقد دیدگاه های تفسیری است گاهی مفسر تسنیم، در عرصه نظر آزاد اندیشی خود را پنهان نمی دارد حتی به نقد دیدگاه استاد خود می پردازد. پژوهش پیش رو با روش تحلیلی انتقادی به مهم ترین محور نقد ایشان در باب قاعده سیاق در آیات 30 بقره و32 انفال پرداخته است. لذا بر اساس ارزیابی صورت گرفته در هر دو تفسیر با استناد به قواعد و مدارک تفسیری این نتیجه حاصل شد که در آیات موردبحث در برخی موارد دیدگاه علامه طباطبایی و در برخی دیگر ، دیدگاه علامه جوادی از اتقان بیشتری برخوردار است و به واقع نزدیکتر به نظر می رسد .
۱۰.
یکی از صفاتی که در آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت علیهم السلام در مورد خداوند متعال به کار رفته، صفت «اراده» می باشد. در مرید بودن خدای متعال بین متکلمان و حکیمان اختلافی نیست؛ اما در تفسیر اراده خدا اختلاف وجود دارد. شیخ مفید در آثار متعدد کلامی خود، اراده الهی را صفتی حقیقی، لنفسه و ذاتی برای خداوند متعال ندانسته، بلکه صفتی مجازی، فعلی و خارج از ذات ارزیابی می کند و پرداختن به آن را از باب ورود در لسان شرع می داند؛ همانند صفات غضب، رضایت، حب و بغض که عقل اتصاف آنها برای خداوند متعال را نمی پذیرد. وی مانند متکلمین معتزلی بغداد هم عصر خود، اراده الهی را عبارت از نفس فعل الهی و مغایر با علم و قدرت می داند. نیز اراده را از همراهی با ذات و در مرتبه ذات بودن عزل می کند و همگام با روایات، آن را حادث و غیر ازلی می خواند، در حالی که علم و قدرت از صفات حقیقی و ذاتی خداوند نزد وی هستند. بداء در مرحله اراده تکوینی به صورت فعل اول (قبل از بداء) و فعل ثانی (پس از بداء) می باشد که هر دو، نفس فعل و مرحله ای از تکوین می باشد و از بداء در اراده تشریعی (امر به فعل حسن در تشریع) به نسخ تعبیر می شود. قدر و قضاء از نگاه وی بر اراده( نفس فعل) تقدم دارد. شیخ مفید همگام با معتزله بغداد، بخاطر عدم انتساب قبائح به خداوند، منکر شمول اراده تکوینی خداوند در همه امور بودند.
۱۱.
مسائل مربوط به داستان حضرت آدم در تاریخ اندیشه ادیان ابراهیمی (یهود، مسیحیت و اسلام) مورد تحلیل تفسیرهای گوناگون قرار گرفته است. در قرآن کریم ماجرای خوردن میوه ممنوعه و به دنبال آن اخراج آدم از بهشت و پیش از آن، آفرینش او و نیز رابطه او با فرشتگان و مانند اینها با عبارات موجز بیان گردیده است. از آن میان، مسأله «عصمت» و «بهشتِ» آدم در میان مفسران و متکلمان مسلمان همواره مورد مناقشه بوده است. ملاصدرا و برخی شارحان وی (ملا هادی سبزواری و علامه طباطبایی) کوشیده اند تا با ردِّ پاره ای موارد متناقض نما به تفسیری جامع نگر و قابل دفاع دست یابند. به همین دلیل شبهاتی را که در تفسیر و توجیه این دسته از آیات مطرح شده، جدّی انگاشته و در صدد گره گشایی از آنها برآمده اند. هدف این مقاله بازخوانی و بررسی برخی شبهات مربوط به این دو مسأله و بازیابی پاسخ آنان است. همچنین در این نوشتار حقیقت خلقت زن از دیدگاه فلاسفه ی مورد بحث مورد کنکاش قرار گرفت و بدست آمد که زن از نظر خلقت مانند مرد و فردی از افراد انسان است.
۱۲.
اولین فردی که پس از قرآن کریم و رسول خدا(ص)، در ساحت علم کلام، سخن به میان آورده و مباحث کلامی را مطرح و بیان نموده و کلامش سرچشمه این علم گشته است، امیرالمؤمنین امام علی(علیه السلام) است. با بررسی دیدگاه های مختلف دانشمندان به ویژه دانشمندان اهل تسنّن و بررسی تاریخی شرایط زمانی خلفای سه گانه از اعترافات اهل سنّت و معتزله می توان به تأیید این مدعا دست یافت. امامان معصوم (علیهم السّلام)، از اولین شاگردان علوم الهی و کلامی امیرالمؤمنین (علیه السّلام) به شمار می آیند و پس از آنها شاگردانشان یعنی دانشمندان و متکلّمان مسلمان هستند. سوای اندیشمندان شیعه که در اثرپذیری آنها از امام(ع) تردیدی نیست، در این مقاله با بررسی آثار دانشمندان و متکلّمان مسلمان از اهل سنّت و معتزله و اشعریون، به اثرپذیری مستقیم یا غیرمستقیم آنان از آموزه های وحیانی امیرالمؤمنین امام علی (علیه-السّلام) پرداخته شده است. با بررسی دیدگاه های متکّلمان اهل سنت همچون جاحظ بصری، ابوالحسن اشعری، قاضی عبدالجبّار، فخر رازی و غزالی این نتیجه حاصل می شود که آنان در دیدگاه های کلامی خود وام دار امیرالمؤمنین امام علی(علیه السّلام) هستند.