مقالات
حوزه های تخصصی:
ظهور ابتدایی پاره ای از آیات قرآن در موارد متعدّد نشانگر آن است که حضرت موسی (ع) در دو مورد: 1) کشتن فرد قبطی؛ و 2) برخورد به ظاهر تحقیر آمیز با پیامبر الهی، برادر خود هارون (ع) به خشونت آمیزترین عمل ممکن دست زده است. این پژوهش که در روش گردآوری مطالب، کتابخانه ای است و در نحوه استناد داده ها، از شیوه اسنادی پیروی می کند و در تجزیه و تحلیل مطالب، روش آن تحلیل محتوایی از نوع توصیفی تحلیلی می باشد. پاسخ های مربوط به عملکرد خشونت آمیز حضرت موسی (ع) را گردآوری، تحلیل و بررسی و نقد نموده و در دیدگاه برگزیده به این نتیجه دست یافته است که در مسأله قتل، فقط دو پاسخ به قصد دفاع از مظلوم خواه به صورت قتل غیر عمدی و یا قتل عمدی پاسخ موجه می باشند و در زمینه برخورد تحقیر آمیز تنها پاسخ موجه این است که حضرت موسی (ع) با این کار خود می خواست به صورت عملی، عواقب سوء بت پرستى را به نمایش بگذارد.
ارتباط خداوند و انسان از نگاه ابن سینا و غزالی
حوزه های تخصصی:
چگونگی رابطه میان انسان و خداوند یکی از دغدغه های مهم فلسفی، کلامی و عرفانی در جهان اسلام بوده است. فیلسوفان، متکلمان و عرفای مسلمان با توجه به رهنمودهای قرآن در این زمینه و نیز رویکردهای عقلانی خویش و تأثیرپذیری شان از برخی از اندیشه های فلسفه یونانی، کوشیده اند تا هریک به گونه ای متمایز و درعین حال بدون تعارض این رابطه را تبیین کنند. پژوهش کنونی به بررسی آرای دو اندیشمند برجسته از جریان های مذکور می پردازد. ابن سینا به نمایندگی از فیلسوفان مسلمان این رابطه را با الگوی عشق و ادراکات عقلی تبیین می کند و معتقد است آدمی با شهود و حب و کشش خویش به سوی خداوند، به مقامی می رسد که می تواند لذتی هم پای لذتِ فرشتگان کسب نماید. غزالی به عنوان صوفی و عارف، رابطه میان انسان و خدا را در الگوی فنا و نابودیِ عرفانی و در چارچوب وحدت با خداوند تبیین می نماید. این رویکردهای دوگانه فلسفی و عرفانی دارای پیش فرض های هستی شناختی، انسان شناختی، معرفت شناختی و الهیاتی هستند.
پژوهشی در اندیشه های عالمان دینی در تبیین آیه ﴿لایُسئَلُ عَمّا یَفعَلُ وَ هُم یُسئَلُونَ﴾
حوزه های تخصصی:
آیه شریفه ﴿ لایُسئَلُ عَمّا یَفعَلُ وَ هُم یُسئَلُونَ ﴾ (انبیا /23) از جمله آیات قرآن است که محل بحث و نظر عالمان دینی قرار گرفته است. مهم ترین سؤال در مواجهه با این آیه شریفه سؤال از چرایی و دلیلِ مورد سؤال واقع نشدن خدای تعالی است. ملاحظه آراء عمده در تبیین این آیه شریفه، حکایت از مبانی گوناگون کلامی، حکمی و عرفانی در پاسخ از پرسش مذکور دارد. برخی متکلمین، نفی پرسش از خداوند را به نفی وجوب و یا ترک فعل بر خدای متعال ارجاع داده اند و برخی دیگر ضمن قول به وجوب برخی از افعال بر خدای متعال، ابتناء فعل الهی بر حُسن و حکمت را دلیل نفی پرسش از خدای متعال دانسته اند. برخی حکما نیز نفی پرسش از خداوند را به نفی غایت در فعل مطلق الهی و غایتِ اخیر در مخلوقات ارجاع داده اند. عرفا نیز با تکیه بر علم و سرّ وحجت الهی به تبیین شریفه لایسئل عما یفعل پرداخته اند. این مقاله در صدد است تا با تکیه بر یک شخصیت فکری از صاحبان آراء فوق (به ترتیب : غزالی، زمخشری، ملاصدرا و ابن عربی) به بررسی و نقد آراء پرداخته و سپس در نگاهی مجدد به آیه شریفه به تبیین آن در دو جایگاه متفاوت یعنی در ربط با آیات قبل و بعد، و نیز در ربط با سایر آیات مرتبط بپردازد.
ظهور سلفی گری شیعی در ایران و تقابل اعتقادی آنان با شیعیان امامی
حوزه های تخصصی:
بعد از مطرح شدن بحث اصلاح گری در دین، یک دسته از جریان هایی که در جهان اسلام شکل گرفت، جریان سلفی گری بود. در ایران نیز برخی از نویسندگان و متفکران شیعه، تحت تأثیر سلفیان قرار گرفتند و با انعکاس اعتقاداتی مشابه باورهای سلفی گری، رفته رفته شاگردان و طرفدارانی پیدا کردند و جریان سلفی گری شیعه را در ایران شکل دادند. به غیر از تأثیر از سلفیان، عوامل دیگری نیز در شکل گیری این جریان در ایران نقش داشت؛ از جمله ضعف و انحطاط مسلمانان و پیشرفت غرب در علوم مادی و همکاری حاکمان وقت و عوامل غربی با آنان. یکی از ویژگی های مهم این جریان، تقابل اعتقادی آنان با شیعیان امامی است. آنان در ابتدا تنها شعار بازگشت به قرآن و صدر اسلام و لزوم وحدت را که منطبق با اعتقادات شیعیان امامی نیز بود، سر دادند؛ اما پس از مدتی، تفکرات ضد شیعی خود را بروز دادند و شروع به انکار عقائد شیعیان امامیه و خرافه نامیدن آن ها کردند؛ نظیر آنچه در امامت، عصمت و علم ائمه (ع)، شفاعت، زیارت قبور و رجعت می گویند. از دید آنان، این اعتقادات برخاسته از احادیث نادرست و مکر و نیرنگ علما و روحانیت شیعه است. مقاله حاضر به بررسی چگونگی شکل گیری این جریان و تقابلات اعتقادی آنان در برابر اعتقادات شیعه امامیه پرداخته است.
حدوث عالم ماده از دیدگاه متکلم و فیلسوف
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به منظور ارائه گزارشی تطبیقی پیرامون حدوث عالم ماده، براساس آرای چهار فرقه کلامی اسلامی، معتزله، اشاعره، ماتریدیه و شیعه، به ضمیمه آرای ابن سینا، از فلاسفه اسلامی و مؤسس مکتب مشاء، گرد آمده است. ابتدا مقدماتی پیرامون معنی حدوث و نقطه مقابل آن، یعنی قِدم و معنی عالَم و پرسش های اصلی بیان شده، سپس پیشینه مسئله گزارش گردیده، آنگاه آرای سران فرقه های مذهبی اهل سنت، یعنی معتزله، اشاعره و ماتریدیه، با استناد مستقیم به گفتار یک تن از رؤسای هر یک از سه فرقه اهل سنت بیان شده، و از بزرگان شیعه، گفتار چندین تن بررسی گردیده است. سپس اشاراتی به رأی ابن سینا در همین مسئله صورت گرفته و در نهایت، نتیجه به دست آمده این است که مسئله به پاسخ قانع کننده ای نمی رسد؛ به ناچار با الهام از گفته های فلاسفه راه حلی موقتی، بی آنکه آن راه حل، قطعی شمرده شود، برگزیده شد.
بررسی تطبیقی معنا، حجیت و رابطه عقل و نقل از دیدگاه سیّد مرتضی و علّامه طباطبائی (ره)
حوزه های تخصصی:
مسئله تحقیق ؛ رویکرد جریان های کلامی و فلسفی جهان اسلام در بهره گیری از عقل و رابطه میان آن و نقل، متفاوت بوده است. با توجه به اهمیت نظرات سیّد مرتضی و علّامه طباطبائی در خصوص معنا، حجیت و رابطه عقل و نقل، سعی نمودیم به صورت تطبیقی این مسئله را از دیدگاه این دو بزرگوار بررسی نماییم. روش تحقیق؛ پژوهش حاضر با شیوه توصیفی و تحلیلی به بررسی عنوان این پژوهش تا رسیدن به نتیجه مطلوب پرداخته است. یافته های تحقیق ؛ سیّد مرتضی، عقل را به معنای مجموعه علومی می داند که برای مکلّف حاصل می شود. علّامه، عقل را به معنای قوه شناخت انسان، و از آن به حقیقتِ نفسِ انسانِ مُدرِک یاد می کند. از دیدگاه این دو بزرگوار، حجیت عقل ذاتی آن است و از منابع معرفت به شمار می رود. از دیدگاه ایشان، هر کدام از عقل و نقل، ضمن آن که دارای قلمروِ خاصِ خود، می باشند ولی در موارد زیادی، مؤید یگدیگرند. ایشان در بحث تعارض عقل و نقل، دیدگاهی مشابه دارند.
مطالعه تطبیقی احادیث باب بداء در اصول کافی با قرآن کریم
حوزه های تخصصی:
یکی از عالی ترین مفاهیم قرآنی که از سوی معصومان نیز مورد تأیید قرار گرفته، مسئله «بداء» است. اگرچه «بداء» به معنای امکان تغییر مقدرات غیر حتمی خداوند بر اساس افعال اختیاری انسان و پاره ای حوادث و وقایع و شرایط ویژه، در میان عموم علمای متأخر شیعه پذیرفته شده؛ امّا این مسئله در میان عالمان متقدم، از نظر مفهوم و ماهیّت آن، با اختلاف هایی همراه بوده است. کلینی از جمله کسانی است که نظر او با نظر مشهور فعلی عالمان شیعه، کاملاً هماهنگ می باشد. در این نوشتار، مستندات قرآنی باب بداء از کتاب کافی مورد بررسی قرار خواهد گرفت و در ضمن آن، به تبیین درست این مسئله و به ویژه عدم تنافی این مسئله با علم علی الاطلاق خداوند، بر اساس روایات موجود در این کتاب، راستی آزمایی خواهد شد. کلینی؛ «بداء» را به معنای مشهور آن، با استناد به آیات مختلف از قرآن ، پذیرفته و آن را جزء اعتقادات ضروری شیعه، بر شمرده است. طبق روایات کافی، همه پیامبران الهی در طول تاریخ، امت خود را به این باور فراخوانده اند. همچنین این مسئله تنها در دایره قضای غیر محتوم خداوند، معنا پیدا می کند و علم الهی، هم قضای پیشین و هم قضای تغییر یافته در این پدیده را در بر دارد. بر این اساس، باور به مسئله بداء، هرگز به منزله اعتقاد به جهل و یا نقص پروردگار متعال نمی باشد.
ضرورت امامت در آراءخواجه نصیرالدین طوسی
حوزه های تخصصی:
خواجه نصیرالدین طوسی به عنوان یکی از متکلمان مشهور شیعه در قرن هفتم با نوشتن آثاری چون ( تجرید الاعتقاد ) که شیعه و سنی آن را شرح کرده اند؛ توانسته بر اساس قواعد کلامی و فلسفی از آرای شیعه به ویژه در مسئله امامت دفاع کند، وی بر متکلمان متأخر خود حتی در جهان تسنن نیز اثر گذاشت وآنان روش وی را الگو قرار داده و کتاب های مهمی را نگاشتند. این پژوهش در صدد است تا با رویکرد توصیفی- تحلیلی، آراء خواجه نصیر را در مبحث امامت به صورت تطبیقی در چهار اثر کلامیشان ارائه کند و در نهایت به این نتیجه دست یافته است که وی، امامت را به عنوان یک اصل اعتقادی و در مباحث مستقل مطرح نموده است و سعی کرده به این مباحث ساختار منطقی دهد و آنها را با شیوه ای تحلیلی- منطقی مورد پژوهش قرار دهد؛ در این راستا دلایل ایشان در دو حوزه عقلی و نقلی، پرداخته شده است.
جایگاه آیه مباهله در مطالعات کلامی فریقین
حوزه های تخصصی:
آیه مباهله، جزء نمایان ترین آیاتی است که از دیرباز در متن گفتگوهای کلامی فریقین رایج بوده است. متکلمان امامی بر آن بوده اند که در پرتو دلالت معنایی آیه مباهله، پشتوانه ای قرآنی برای بنیان های مرامی شیعه فراهم سازند. امامت، افضلیت امام و عصمت، از درخشان ترین دریافت هایی است که در پژوهش های کلامی شیعه از آن یاد شده است اما در مقابل، متکلمان اهل سنت به جز اثبات نبوت،سایر وجوه معنایی که شیعه بدان استناد می جوید؛ برنتابیده است و در پیمایش کلامی خویش،کوشیده است با رویکردی سلبی با ادله ای چون پیامبر، مقصود معنایی انفسنا،کودک بودن حسنین و ترجیح مفضول بر فاضل، دلالت آیه را در حد یک فضیلت ساده فرو کاهد. اما متکلمان امامی با بهره گیری از ادله عقلی، نقل های روایی، دریافت های تفسیری، قواعد ادبی و گزارش های تاریخی در جایگاه دفاع از دریافت های معنایی که از آیه مباهله دارند؛ آراء متکلمان عامه را به چالش کشیده اند که برآیند آن در اثبات افضلیت تابناک اهل بیت ظهوری روشن دارد.
تحلیل مواجهه انتقادی آیت الله سبحانی با روش تأویل معتزله
حوزه های تخصصی:
از روش های مطرح در فهم قرآن ، روش تأویل است. اگرچه هم در رهیافت سمانتیکی و هم در رهیافت هرمنوتیکی از این روش استفاده می شود، اما تفاوت های جدی میان این دو وجود دارد. متفکران و مفسران اسلامی که از رهیافت سمانتکی تبعیت می کنند، خود مواجهه یکسانی با روش تأویل ندارند. عده ای به نفی کلی آن و دسته ای به پذیرش حداکثری این روش نظر دارند. البته برخی نیز در حد میانه از روش اعتدالی در به کارگیری از آن در تفسیر و فهم قرآن بهره می گیرند. معتزله هم در مباحث کلامی و هم در مباحث تفسیری از روش تأویل فراوان بهره برده اند. از سوی اشاعره و امامیه به رویکرد آنان نقدهایی صورت گرفت. در میان متکلمان شیعی معاصر استاد جعفر سبحانی علاوه بر مباحث مستقل در حوزه تأویل به رویکرد دیگر متفکران اسلامی نیز نظر داشته و با نگاه انتقادی به تحلیل دیدگاه آنان می پردازد. از جمله این مواجهه با معتزله و رویکردشان در عرصه تأویل است. یافته اصلی تحقیق آن است که ایشان ضمن پذیرش اصل روش تأویل، اما افراط در آن را از آسیب های عرصه فهم دینی می دانند. در این تحقیق به روش توصیفی تحلیلی به ضرورت و جایگاه تأویل نزد ایشان اشاره و مواجهه ایشان با تأویل اعتزالی را دنبال خواهیم کرد
بررسی تطبیقی دیدگاه های رشید رضا در المنار و علّامه طباطبائی در المیزان پیرامون مسئله شفاعت
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله بررسی تطبیقی دیدگاه های رشیدرضا در تفسیر المنار و علّامه طباطبائی در المیزان پیرامون مسئله شفاعت در قرآن کریم می باشد. این مقاله با روش توصیفی - تحلیلی به بررسی تطبیقی دیدگاه های این دو اندیشمند پرداخته ا ست. پیامد های به دست آمده عبارتند از اینکه رشیدرضا ضمن بررسی آیات مربوط به شفاعت معتقد است آیات قرآن دلالتی بر وجود شفاعت در قیامت ندارد و تنها نجات دهنده بشر، اعمال نیک او می باشد. به باور رشیدرضا بین آیات شفاعت هیچ گونه ناسازگاری وجود ندارد. ایشان با بیان استدلال عقلی بر نفی شفاعت می گوید: شفاعت نزد حاکمان دنیایی یا بر پایه جهل است یا بر پایه عدم عدالت و هر دو حالت در مورد خداوند منتفی است. علّامه طباطبائی معتقد است آیات قرآن برای تبیین مسئله شفاعت کفایت می کند و با بررسی دقیق آیات قرآن می توان دیدگاه قرآن در این زمینه را استخراج نمود. اینکه در برخی از آیات به کلی شفاعت مردود شده دلیلش این است که خداوند می خواهد شفاعت استقلالی را نفی کند و آیاتی که دلالت بر وجود شفاعت با اذن الهی دارد وجود شفاعت را به صورت غیر استقلالی و با اراده خداوند اثبات می کند. از نظر علّامه، شفاعت فرصتی برای رحمت گری خداوند در قیامت است و با شفاعت، نه جهلی از خدا بر طرف می شود و نه به خدا منفعتی می رسد. شفاعت علاوه بر اثر اخروی اثر دنیایی نیز دارد تا مردم به سمت شفیعان سوق داده شوند. نتیجه اینکه آیات قرآن بر مسئله شفاعت دلالت قطعی دارند و به صورت واضح بر اینکه شفاعت هم امکان عقلی دارد هم امکان وقوعی، تصریح می نمایند.
بررسی مفهوم «نبی» و «رسول» در المیزان و مفاتیح الغیب فخر رازی
حوزه های تخصصی:
توجه به معنای لغوی واژه رسول و نبی در قرآن ، و اینکه چه موقع رسول خطاب شده اند؛ چه موقع نبی، نکته مهمی است که کمتر مورد توجه قرآن پژوهان قرار گرفته است. عده ای آن دو را هم معنا و گروهی حکم به تباین معنایی واژه رسول و نبی کرده اند. پژوهش حاضر دیدگاه فخر رازی و علّامه طباطبائی را با استفاده از ابزار کتابخانه ای و روش توصیفی -تحلیلی مورد بررسی قرار داده است. فخر رازی، ملاک انتخاب نبی را تنها اصطفاء عبد، توسط خدا دانسته و نبی را بشری معرفی می کند که به واسطه وحی با سایر افراد متفاوت شود. از نظر فخر رازی چنین کسی هرگاه مأمور به تبلیغ وحی شود، می شود رسول. او همچنین رابطه این دو را عموم و خصوص مطلق در نظر گرفته است. اما از نظر علّامه طباطبائی، نبی شخصی است که براى مردم، آنچه مایه صلاح معاش و معادشان است بیان کند و رسول عبارت است از کسى که حامل رسالت خاصى باشد؛ مشتمل بر اتمام حجتى که به دنبال مخالفت با آن عذاب و هلاکت و امثال آن باشد. بنابراین رسالت از نظر علّامه وصفی خاص و زاید بر نبوت است. بنابراین با توجه به تعریف فوق می توان گفت آنچه علّامه «نبی» می داند از نظر فخر رازی «رسول» است.