مقالات
حوزه های تخصصی:
اولویت اصلی سیاست خارجی دولت سیزدهم توسعه روابط با همسایگان و کشورهای خاورمیانه اعلام شده است. یکی از حوزه های مغفول مانده در این روابط طی دهه های گذشته موضوع دیپلماسی سلامت بوده است. هدف مقاله حاضر بررسی موانع پیش روی سیاست خارجی ایران برای توسعه دیپلماسی سلامت در خاورمیانه است. بنابراین، سوال اصلی پژوهش این است که مهمترین موانع سیاسی- اقتصادی پیش روی دولت سیزدهم برای پیشبرد دیپلماسی سلامت در خاورمیانه چیست؟ فرضیه اصلی پژوهش بر وجود این موانع در سه سطح ملی، منطقه ای و بین المللی تاکید دارد. برای پاسخ به پرسش اصلی از روش کیفی با رویکرد تحلیلی-تبیینی استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد پیگیری دیپلماسی سلامت به همان اندازه که امنیت و سلامت جهانی را تضمین می سازد بر توسعه روابط سیاسی-اقتصادی کشورها نیز تاثیرگذار است و ایران می تواند آن را در اولویت سیاست منطقه ای خود قرار دهد. امروزه نیاز به این بعد از دیپلماسی بیش از گذشته در سیاست خارجی ایران احساس می شود. با توجه به شیوع ویروس کرونا در جهان و ایران گام های برداشته شده در این راستا کافی نیست. برداشتن موانع پیش روی دیپلماسی سلامت نیازمند تصمیمات سخت در حوزه بین المللی، برنامه ریزی در حوزه ملی و تنش زدایی و اعتمادسازی در سطح منطقه ای است.
پیامدهای سیاسی سایبر دیپلماسی دولت باراک اوباما در قبال ایران
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی پیامدهای سیاسی سایبر دیپلماسی دولت اوباما در قبال ایران است. در این راستا پرسش این است که سایبر دیپلماسی ایالات متحده در دوره ریاست جمهوری اوباما چگونه بر تحولات سیاسی ایران تأثیرگذار بوده است؟ با توجه به اینکه مهمترین اهداف سیاسی سایبر دیپلماسی امریکا در قبال ایران، ایجاد نگرش منفی در بین ایرانیان نسبت به نظام سیاسی، پررنگ کردن مشکلات داخلی ایران و در نهایت تضعیف و براندازی نظام جمهوری اسلامی است، این فرضیه شکل می گیرد که اغلب کاربران فضای سایبری، تحت تأثیر تبلیغات امریکا قرار گرفته و در راستای اهداف این کشور علیه نظام جمهوری اسلامی دست به فعالیت زده اند. به منظور بررسی این فرضیه در ابتدا دیپلماسی سایبری امریکا در دوره اوباما در قبال ایران و سپس تأثیرات سیاسی آن بر جامعه ایرانی بررسی می شود. دیپلماسی سایبری امریکا در قبال ایران در دوره جرج بوش پسر به صورت محدود شروع شد، ولی در دوره اوباما از تمام ظرفیت دیپلماسی سایبری مانند وبلاگ، فیس بوک، یوتیوب، توئیتر، مرورگرها و غیره در دیپلماسی عمومی و سایبری امریکا در قبال ایران استفاده شد. نتایج تحقیقات نشان می دهد که در زمینه های مختلف سیاسی، مانند، ناآرامی های داخلی، سیاست خارجی و جاسوسی سایبری، سایبر دیپلماسی امریکا موفق عمل کرده است. روش پژوهش حاضر توصیفی-تحلیلی است و اطلاعات به شیوه کتابخانه ای گردآوری شده است.
جستاری بر روابط تجاری – نظامی ایران و قدرت های اروپایی در دوره پهلوی اول (با تاکید بر نظریه نظام جهانی)
حوزه های تخصصی:
بررسی روابط ایران با سایر کشورها در دوره پهلوی اول به دلیل آن که هم در عرصه داخلی (استقرار نظم جدید و انقراض حکومت قاجارها پس از سال ها) و هم در عرصه خارجی (شکل گیری قطب بندی های جدید در نظام بین الملل) متضمن حوادث تاثیرگذاری در تاریخ معاصر بوده است، می تواند به درک جامع جایگاه ایران در این دوره کمک شایانی کند. در این میان کاربست نظریه نظام جهانی به دلیل ویژگی های ماهوی آن و تقسیم بندی کشورها در دو محور مرکز و پیرامون نیز برای تحقق هدف مذکور، مفید به نظر می رسد. با توجه به این نکات در این پژوهش به دنبال پاسخ به این پرسش اساسی بوده ایم که: در چارچوب نظام جهانی اقتصادی، وضعیت روابط تجاری – نظامی ایران و قدرت های اروپایی ناظر بر چه مواردی بوده و جایگاه ایران در نظام مذکور چگونه بوده است؟ یافته های ما که با به کارگیری روش توصیفی – تحلیلی و واکاوی اسناد، مدارک و منابع مرتبط با موضوع حاصل شد حاکی از آن بود که در قالب نظام جهانی، جایگاه کشور ایران به عنوان یک کشور حاشیه ای تثبیت شد؛ به همین دلیل در بعد تجاری، فراهم کردن مواد اولیه و خام فروشی برای تامین صنایع کشورهای مرکزی و در بعد نظامی اکتفا به مونتاژ، وابستگی شدید نیروهای نظامی به تسلیحات وارداتی و سلب امکان سیاست گذاری مستقل در حوزه صنایع نظامی از جمله مهم ترین ویژگی های روابط ایران و قدرت های اروپایی در دوره پهلوی اول بود.
جنگ سرد منطقه ای ایران و عربستان در بحران یمن (2020- 2011)
حوزه های تخصصی:
چکیده: رقابت ایران و عربستان که در سال های گذشته به واسطه بحران یمن در تنش شدید قرار گرفته است. به طوری که از آن به عنوان جنگ سرد تهران و ریاض نام برده شده است. یمن به عنوان حیاط خلوت برای ریاض از اهمیت راهبردی برخودار است و تصرف صنعا پایتخت یمن به دست حوثی ها که از نظر فکری متأثر از انقلاب اسلامی هستند خواب آرام را از مقامات آل سعود سلب کرده است و ایران را متهم به حمایت سیاسی و نظامی از انصارالله یمن می کند. هدف پژوهش بررسی رقابت راهبردی ایران و عربستان در یمن است. پرسش این پژوهش این است که رقابت منطقه ای ایران و عربستان در بحران یمن طی سال های ۲۰۱۱ الی۲۰۲۰ به چه صورتی ترسیم شده است؟ برای پاسخ به پرسش پژوهش، از چارچوب نظری واقع گرایی ساختاری و به طور مشخص از رویکرد موازنه تهدید والت و روش تبینی و از منابع کتابخانه ای و اینترنتی استفاده شده است. فرضیه ما این است که رقابت راهبردی ایران و عربستان را می توان در قالب «جنگ سرد منطقه ای» ترسیم کرد به گونه ای که کشمکش های تاریخی و مذهبی به رقابت ژیوپلیتیکی و در نهایت منجر به جنگ نیابتی در یمن شده است. در این راستا، برداشت تهدید از سوی عربستان در قبال گسترش نفوذ ایران در یمن سبب افزایش تنش در روابط دو کشور شده است.
واکاوی زمینه های شکل گیری شورای همکاری خلیج فارس در برابر ایران براساس نظریه موازنه تهدید استفان والت
حوزه های تخصصی:
در شکل گیری اتحاد میان کشورها عوامل بسیار موثر است در واقع هدف بسیار از کشورها از اتحاد با کشورهای دیگر کسب منافع بیشتر و مقابله با تهدید هاست چرا که هرکشوری در عرصه روابط بین الملل بر اساس منافع خود عمل کرده و وارد اتحاد با کشورهای دیگر می شود.بنابراین باید گفت در شکل گیری یک اتحاد باید دوعامل اصلی(تهدید مشترک و منافع مشترک) وجود داشته باشد.پیروزی انقلاب اسلامی در ایران در سال 1979 اوضاع منطقه خلیج فارس و خاورمیانه را دچار تغییرات اساسی کرد ،در این میان شش کشور عرب حاشیه جنوبی خلیج فارس دست به تشکیل شورایی تحت عنوان شورای همکاری خلیج فارس زده تا بتوانندبه صورت یک پارچه با ایران مقابله کنند. .لذا این پژوهش به دنبال پاسخگویی به این پرسش است که زمینه های شکل گیری شورای همکاری خلیج فارس در برابر جمهوری اسلامی ایران چیست؟ فرضیه مطرح شده در این پژوهش بر این اساس است که هدف از ایجاد شورای همکاری خلیج فارس مقابله با تهدید خود ساخته ای جمهوری اسلامی ایران می باشد.روش تحقیق مورد استفاده در این پژوهش روش توصیفی- تحلیلی می باشد. یافته های این پژوهش نشان می دهد بر اساس نظریه موارنه تهدید والت ، عواملی همچون مجاورت و نزدیکی جغرافیایی، نیات تهاجمی ،قدرت تهاجمی و افزایش توانایی تهاجمی باعث تشکیل شورای همکاری خلیج فارس در مقابل جمهوری اسلامی ایران شده است.
تبیین عوامل ژئوپلیتیکی نظامی مؤثر بر راهبردهای دفاعی جمهوری اسلامی ایران در حوزه خلیج فارس
حوزه های تخصصی:
امروزه کشورهای دنیا تلاش می کنند با بهره گیری از عوامل ژئوپلیتیکی نسبت به اتخاذ راهبردهای مناسب در راستای منافع ملّی خود اقدام نمایند. منطقه خلیج فارس و کشورهای پیرامونی آن یکی از مناطق حساس و راهبردی دنیا است که به دلیل ارزش های ارتباطی، ژئواکونومیکی، ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. مقاله حاضر با هدف تبیین و شناسایی عوامل ژئوپلیتیکی نظامی مؤثر بر راهبردهای دفاعی ایران در حوزه خلیج فارس اجرا شده و سعی دارد تا به پرسش اصلی آن «عوامل ژئوپلیتیکی نظامی مؤثر بر راهبردهای دفاعی جمهوری اسلامی ایران در حوزه خلیج فارس کدام اند؟» پاسخ دهد. نوع تحقیق، توسعه ای و شیوه گردآوری داده ها و اطلاعات مورد نیاز کتابخانه ای و اسنادی و میدانی است و با بهره گیری از روش توصیفی- تحلیلی و موردی زمینه ای تلاش گردیده تا این عوامل نظامی شناسایی و نسبت به تأیید و تعیین نقش عوامل آن ها (در قالب بسترهای فرصت آفرین، تهدید زا، قوت و ضعف) اقدام گردد. در همین رابطه پرسش نامه های مربوطه بین جامعه آماری 40 نفری به صورت تمام شمار توزیع و با استفاده روش-های تجزیه وتحلیل آمار توصیفی و استنباطی و نرم افزار SPSS به جمع بندی پاسخ های تحقیق پرداخته شده است. درنهایت 18 عامل استخراج و معرفی گردید که «قدرت نظامی و توان کمّی و کیفی بالای نیروهای مسلح ایران» و «تسلیحات راهبردی و بازدارنده موشکی جمهوری اسلامی ایران» و «انعقاد قراردادها و پیمان های نظامی کشورهای منطقه در جهت خرید تسلیحات و تجهیزات» به عنوان مهم ترین عوامل ژئوپلیتیکی نظامی مؤثر بر راهبردهای دفاعی جمهوری اسلامی ایران در حوزه خلیج فارس رتبه بندی گردیدند.
دیپلماسی نظامی و سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا
حوزه های تخصصی:
سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا در راستای تحقق بخشی به سیاست های کلان این کشور که در سند استراتژی امنیت ملی آن ترسیم شده است می کوشد تا به حفظ و حراست از نفوذ و موقعیت بین المللی و نیز اطمینان از تأمین امنیت خود و شرکای راهبردی در برابر چالش های گوناگون تهدیدکننده از سوی دولت ها و بازیگران غیردولتی مبادرت ورزد. برای تحقق این امور، ارتش امریکا تا حد زیادی به ایفای نقش فعال و مؤثر در پیشبرد اهداف سیاست خارجی می پردازد. در این راستا وزارت دفاع امریکا در کنار شیوه های رایج مرعوب کننده که عموماً از ارتش در میادین نبرد انتظار می رود، اقدام به افزایش همکاری های نظامی و انجام مأموریت های صلح آمیز نظیر امدادونجات، آموزش نیروها و یا عملیات ثبات سازی برای پیشگیری از تهدیدات یا کنترل آنها نموده است. این گونه اقدامات متناسب با واقعیت های میدانی دو دهه اخیر همچون ظهور چالش های نوین امنیتی ورشد دیدگاه های منفی نسبت به اقدامات یکجانبه گرایانه امریکا نزد ملت ها به وقوع پیوسته است. این مقاله تلاش دارد تا به مؤلفه های نرم قدرت نظامی ایالات متحده که در بستر مفهوم دیپلماسی نظامی و قدرت هوشمند تعریف می شوند، بپردازد و تأثیرات آنها را بررفتار سیاست خارجی این کشور مورد ارزیابی قرار دهد. پرسش اصلی آن است که دیپلماسی نظامی ایالات متحده چه تأثیری بر روی سیاست خارجی این کشور داشته است؟ فرضیه پژوهش این دیدگاه را بیان می کند که دیپلماسی نظامی ازطریق ایجاد تأثیر مثبت بردیدگاه دولت-ملت ها، شکل دهی بر محیط بین المللی، گسترش محیط عملیاتی، حفظ نفوذ و دسترسی جهانی سبب پیشبرد اهداف و مقاصد تعریف شده در استراتژی کلان امنیت ملی و سیاست خارجی امریکا می شود.
ساخت اجتماعی و هویتی متعارض و عودشوندگی بحران در روابط ایران و عربستان پس از انقلاب اسلامی
حوزه های تخصصی:
جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی از مهم ترین و تاثیر گذارترین بازیگران منطقه خلیج فارس و غرب آسیا بوده که پس از انقلاب اسلامی روابط پر فراز و نشیبی را تجربه کرده اند. در حالی که قبل از انقلاب اسلامی علی رغم رقابت های پیدا و پنهان، نوعی همگرایی و ثبات نسبی بر روابط آنها حاکم بود. وقوع انقلاب اسلامی ، ساخت اجتماعی و هویتی ایران را دگرگون ساخت. و به دنبال این دگرگونی ساخت های اجتماعی و هویتی متضادی بین ایران و عربستان برساخته شد. به تبع ساخت های متعارض، واقعیتهای ناسازگار و معکوس بر روابط آنها سایه انداخت. بدین معنی آنچه در جمهوری اسلامی ایران به عنوان واقعیت تعریف شد در عربستان سعودی خطا تلقی گردید و بلعکس. از این رو، الگوی روابط ناهمسو میان دو کشور شکل گرفت به گونه ای که روابط مسالمت آمیز در مناسبات آنها امری زودگذر و بحران و عودشدن بحران به امری ماندگار و بنیادین تبدیل شده است.این پژوهش با روش تحلیلی-توصیفی به بررسی دلایل و زمینه های عودشدن بحران در روابط دو کشور پرداخته و داده های پژوهش نیز نشان می دهد که عودشمندگی بحران در روابط دو کشور، تابعی ازژرف ساخت های اجتماعی متضاد و عناصر ناساز هویتی و کنشهای کلامی مخاصمه آمیز نخبگان سیاست و دیانت دو کشور بوده است.
گوادر یا چابهار؛ بررسی راهبردهای قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای
حوزه های تخصصی:
کریدور اقتصادی چین-پاکستان از مهمترین مولفه های ابتکار یک کمربند-یک جاده به حساب می آید. پژوهش حاضر با طرح این پرسش که راهبردهای بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای در قبال کریدور چین-پاکستان چیست، تلاش کرده تا با تکیه بر با تکیه بر نظریه بازی ها و روش پژوهش توصیفی-تحلیلی، به آن پاسخ بدهد. در پاسخ به سوال فوق، فرضیه پژوهش این است که آمریکا با همراهی کشورهای هند و پاکستان بازی منطقه ای را آغاز کرده که طی آن با حضور ایران در پیمان سه جانبه هند، ایران و افغانستان و همچنین حضور چین در کریدور سی پک ، فرصت شکل گیری همکاری سودمند تهران و پکن در راستای توسعه بندر چابهار از آنها گرفته شد. روش گرداوری داده های پژوهش نیز از طریق مطالعات کتابخانه ای انجام گرفته است . یافته های پژوهش نشان می دهند که آمریکا با همراهی کشورهای هند و پاکستان، بازی در منطقه شکل گرفته که خروجی آن ایجاد شکاف میان دو کشور ایران و چین در راستای عدم توسعه مسیرهای ترانزیتی دو طرف در بندر چابهار است. بدین منظور، ایالات متحده آمریکا بازیگردان اصلی دو اتحاد منطقه ای در جنوب و غرب آسیا شد. از یک طرف با چراغ سبز آمریکا، پاکستان اجازه همراهی با چین در کریدور مذکور را پیدا کرد. از طرف دیگر به منظور اطمینان از عدم تمایل ایران برای حضور چین در بندر چابهار، هندوستان به عنوان شریک راهبردی آمریکا، وارد پیمان سه جانبه هند-ایران-افغانستان به منظور توسعه بندر چابهار شد. در چنین شرایطی برمبنای مدل معمای زندانی در نظریه بازی ها بهترین گزینه پیش روی ایران و چین همکاری با یکدیگر در مسیر توسعه بندر چابهار ایران است
نگاهی آسیب شناسانه براقتصاد سیاسی دولت های رانتیر درکشورهای حوزه خلیج فارس؛ مطالعه ی موردی: قطر
حوزه های تخصصی:
برخی اندیشمندان ،ملاک ومعیارکمی برای تمییزدولت رانتیرازسایردولت ها قائل شده وهردولتی را که 42 درصد یابیشترازکل درآمدش ازرانت خارجی باشد،دولت رانتیرنامیده اند. گرچه آسیب پذیری بخش لاینفکی ازخصلت تمامی نظام های سیاسی است اما به نظرمیرسد این آسیب پذیری درمورد دولتهای رانتیربه مراتب بیشترباشد. بدین معنا دولت های رانتیربه دلیل وابستگی شدید به درآمدهای نفتی اولآازلحاظ اقتصادی تک محصولی وبه دورازتنوع ساختاری اند که این مشخصه واجد خصلت تک بعدی آنها را نشان میدهد.ثانیاً اقتصاد آنهاعلاوه برتک محصولی، همواره با بحرانهای مالی روبه روگشته که خود تحت تاثیرکاهش قیمت نفت بوده است. درنهایت وفوراین منابع و سهل الوصول بودن این درآمدها سبب بی رغبتی دولتمردان به سمت بخش های تولیدی ازجمله بخش صنعت و کشاورزی شده است. این پژوهش با مطالعه موردی قطربه سان دولتی رانتیر،درصدد آسیب شناسی اقتصادی و سیاسی آنست.دروجه اقتصادی قطر وابستگی شدیدی به درآمدهای نفتی دارد وتمام وجوه اقتصادی ازجمله تأمین بودجه ودیگرعرصه های اقتصادی، ازعایدات نفتی تأمین می گردد.هرچند برای تنوع درساختاراقتصادی تک محصولی خود تلاش هایی نموده است وبه فعالیت هایی درزمینه تجارت،کشتیرانی،بانک داری وسرمایه گذاری در حوزه های انرژی ازجمله نفت وگازپرداخته است اماهنوزهم بخش نفت وگازنقش قابل توجهی دراقتصاد قطرایفا میکند. اقتصاد رانتی قطرپس ازکشف نفت به درآمدی نفتی وابسته واعتیاد پیدا کرد وعملاً موجب ظهوربحران های مالی ازجمله کسری بودجه، تورم، بیکاری وبدهی شد .دروجه سیاسی نیزوضعی مشابه دارد به گونه ای که تکیه بردرآمدهای نفتی دولتی اقتدارگرا باساختاری غیردموکراتیک را برجای گذاشت. بامنفک شدن درآمدهای نفتی از اقتصاد این دولت،عدم پاسخگویی نقش قابل توجهی درگرایش بسوی دولت اقتدارگرای قطرایفا کرده
جایگاه راهبردی سوریه در معادلات انرژی و ژئو- اکونومیک روسیه
حوزه های تخصصی:
ازسپتامبر 2015 که مسکو وارد تحولات میدانی سوریه شد، منافع بازیگران مختلف در این منازعه زیاد بوده و از اهمیت حیاتی برای هر کدام از آنها برخوردار می باشد . روسیه نیز مانند سایر متحدین و مخالفین رژیم اسد در جنگ سوریه با دلایل سیاسی و ژئواکونومیک خاص خود حضوریافت. منطقه خاورمیانه در اثر منازعات بین کشورهای مختلف منطقه ای و فرامنطقه ای متزلزل شده وبحران سوریه بر پیکربندی ژئوپلیتیک منطقه تأثیرزیادی گذاشته است . این پژوهش برآن هست که دلایل مداخله روسیه در درگیری های سوریه را مورد بررسی قراردهد. پرسش این هست که چرا روسیه در جنگ داخلی سوریه مداخله نمود؟ فرضیه پژوهش مبتنی بر این گزاره است که روسیه برای استفاده از موقعیت استراتژیک سوریه، مسایل مربوط به انرژی و منافع اقتصادی (ژئو-اکونومیک ) خود در این کشور مداخله نموده است .حضور روسیه در سوریه فرصتی ایده آل برای نزدیک شدن به کشورهای قدرتمند منطقه برای بهره مندی ازبازار پرسودفروش اسلحه ونیز مشارکت در برنامه های مسیر انتقال خطوط لوله نفت و گاز می باشد که سبب شده با وجود خطرات و هزینه هابرای حفظ رژیم اسد، مسکو قدرت سیاسی و اقتصادی خود را برای پیشبرد منافع درمنطقه خاورمیانه به کار گیرد. این پژوهش عمدتاً مبتنی بر روش تحقیق کیفی با استفاده از ابزار گردآوری و تجزیه و تحلیل داده ها انجام شده است.
توازن قوا عاملی محرک در کنشگریِ مسکو نسبت به واشنگتن؛ مطالعه ی موردی: حوزه ی راهبردی اوراسیای مرکزی
حوزه های تخصصی:
گرایش به سوی منطقه گرایی سبب شده است تا آوردگاه راهبردی اوراسیای مرکزی به عنوان یکی از مهم ترین مناطق ژئوپلیتیکِ جهان، بنا به موقعیت امنیتی، راهبردی و اقتصادیِ ویژه ای که احراز نموده است بیش از پیش در کانون توجه روسیه، ایالات متحده و دیگر قدرت های منطقه ای و جهانی قرار گیرد. در این میان مسکو که در سودای احیای جایگاه ابرقدرتی خود است طی سالیان اخیر با تکیه بر ذهنیت تاریخی، دکترین خارجِ نزدیک، رویکرد نواوراسیاگرایی و همچنین گفتمان ژئوپلیتیکِ منفعت بنیان در عرصه سیاست خارجی کوشیده است تا راهبرد امنیتی خود را از راهبردی جهانی با رویکردی مضیق به راهبردی منطقه ای با رویکردی موسع تبدیل نموده و از این رهگذر راهبرد توازن قوا را به عنوان الگویِ رفتاری خود برای مواجهه با یک جانبه گرایی واشنگتن در پیش گیرد. نوشتار حاضر با استفاده از مؤلفه های تئوریکِ مُستتر در تئوری توازن قوا و همچنین بهره گیری از روش پژوهش کیفی و ابزار مطالعات اَسنادی، کوشیده است تا به این پرسش پاسخ دهد که در چارچوب راهبرد موازنه قوا، روسیه چه تمهیداتی را برای مقابله با اقدامات یک جانبه ایالات متحده در حوزه راهبردی اوراسیای مرکزی در پیش گرفته است؟ فرضیه ای که در مقابل پرسش مزبور قابل طرح می باشد ناظر بر آن است که مقامات کرملین از طریق تولید نظام های معنایی، شیوه تفسیر مادی و بازچینش مستمر فهرست دوستان/دشمنان کوشیده اند تا با تلقی واشنگتن به عنوان کنشگری چالش گر، مهار این بازیگر فرامجموعه ای را با هدف تحدیدِ نفوذ، قبض ژئوپلیتیک و کاهش وزن راهبردی در قالب راهبردهای نظامی، اقتصادی و همچنین سیاسی و امنیتی (بحران اوکراین) در پیش گیرند.