آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۴

چکیده

در این نوشتار رویکرد ماریون به هستی شناسی آکویناس بررسی می شود. ماریون با بررسی مبانی رویکرد تشابهی آکویناس در الهیاتِ عرفانی دیونوسیوس مجعول نشان می دهد که آکویناس انتوتئولوژیست نیست. ماریون علاوه بر این رویکرد سلبی، از پدیدارشناسی عشق به عنوان بدیل ایجابی برای ارتباط با خداوند استفاده می کند. به نظر او تجربه عاشقانه، آیکون یا تمثال ارتباط با خداوند است. او انکشاف الهی را محل تلاقی «پدیده اشباع شده»  و آیکون می داند. در تشابه (آنالوژی) به تفاوت مطلق وجود خداوند و مخلوقات و عدم اشتراک معنوی وجود پی می بریم ولی عشق در مورد خداوند و انسان ها از اشتراک معنوی برخوردار است. ماریون علاوه بر تحلیل پدیدارشناسانه عشق به عنوان زمینه ای برای فهم ارتباط خدا با جهان و انسان، از وجه نفس الامری و آفرینندگی عشق نیز غافل نیست. او معتقد است که برخلاف نگرش هایدگر، ندا یا دعوتِ «رویداد از آنِ خود کننده» ناظر به وجه سوبژکتیو آن است. درواقع ماریون به جای اینکه هستی را امری غیر شخصی بداند، حقیقت هستی را سوژه ای متعالی می انگارد که آدمی را به سوی خود فرامی خواند. الهیات ماریون می تواند برای فلاسفه دین تحلیلی که به دنبال آرمان ضرورت، کلیت و عینیت هستند و از تجربه شهودی و اخلاقی دین غفلت می کنند، منشاء بینشی نوین باشد.

تبلیغات