مقالات
حوزه های تخصصی:
پژوهش پیش رو با عنوان رابطه سبک زندگی، تعهد زناشویی و مسئولیت پذیری در زنان متأهل درحال تحصیل در دانشگاه های شهر تهران صورت پذیرفت. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. نمونه پژوهش شامل 120 دانشجو در مقاطع گوناگون تحصیلی بود که به صورت تصادفی از پنج دانشگاه دولتی شهر تهران (دانشگاه های تهران، شهید بهشتی، علامه طباطبایی، تربیت مدرس و الزهرا(س)) انتخاب شدند. شرکت کنندگان به سؤالات پرسش نامه های پژوهش پاسخ دادند. ابزار پژوهش شامل سه پرسش نامه بود: 1- پرسش نامه سبک زندگی اسلامی با 138 پرسش؛ 2- پرسش نامه تعهد زناشویی آدامز با 44 پرسش؛ 3- پرسش نامه مسئولیت پذیری با 42 پرسش. داده های پژوهش با استفاده از آمار توصیفی و آزمون های استنباطی همبستگی، رگرسیون، خی 2 و t تفاوت تحلیل و بررسی شدند. براساس نتایج به دست آمده از جامعه نمونه بین سبک زندگی و تعهد زناشویی و همچنین مسئولیت پذیری و بین تعهد زناشویی و مسئولیت پذیری رابطه مثبت و معناداری وجود دارد p<0/001. درعین حال، سبک زندگی اسلامی قدرت پیش بینی کنندگی تعهدپذیری و احساس مسئولیت و دوام دو متغیر را دارد. برپایه یافته های این پژوهش، می توان با تقویت سبک زندگی اسلامی میزان تعهد و مسئولیت پذیری را افزایش و از این راه به استحکام خانواده کمک کرد. نوآوری پژوهش پیش رو در این است که برخلاف کلیشه های موجود در جامعه زنان تحصیل کرده با سبک زندگی اسلامی از تعهد و احساس مسئولیت پذیری خوبی برخوردارند و تحصیلات و اشتغال و کسب درآمد و استقلال مالی بر تعهد و مسئولیت پذیری آنان تأثیر منفی نداشته است.
الگوی رفتاری فطانت (هوشیاری) و تغافل (چشم پوشی) در سبک زندگی اجتماعی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
طراحی الگو برای تحقق عملیِ تئوری ها که خود در قالب پارادایم ها شکل می گیرند، بخشی از سبک زندگی است. انگاره الگوی رفتاری «بناء التعایش علی الفطنه و التغافل» که قابلیت قاعده فقهی شدن را نیز دارد و در این نوشتار طبق روش متداول بزرگان بنا نهاده شده است کوششی در این راستا است. این انگاره به استناد روایاتی معتبر و صریح و به پشتوانه مؤیدات فراوان که در برابر مدلول آن دلالت تنبیهی دارند، بر پیش فرض تعامل دوسویه فقه و سبک زندگی استوار است. الگوی مورد نظر، بیانگر وجوه مهمی از سبک زندگی است. مدعا این است که این الگو، مقوم سبک زندگی اسلامی در بعد اجتماعی است و بخش قابل توجهی از هم زیستی در سطوح مختلف، جز به تغافل درباره برخی امور و البته هوشیاری در پاره ای امور دیگر حاصل نمی شود. این جُستار، این الگو را طراحی کرده و به این نتیجه رسیده است که موضوع این الگو به اعتبار غرض، صلاح تعایش و تعاشر و به اعتبار طریق وصول این غایت، تغافل و فطنه است. عمق تعاشر نیز در سه بعد انسانی، اهل کتاب و مذهبی دیده شده است. این الگو با آموزه های دینی دیگر که گاه خود نیز الگوهایی قابل توجه در ذیل سبک زندگی هستند همچون ارشاد جاهل، امر به معروف و نهی از منکر، اصل دعوت، جهاد ابتدایی، نجاست کفار، هیچ گونه تعارض یا تزاحم واقعی ندارد. نوع تحقیق، بنیادی و روش آن توصیفی تحلیلی و مبتنی بر منابع کتابخانه ای است.
عوامل تحقّق، تغییر و استمرار «قواعد رفتاری» مبتنی بر انسان شناسی و فقه اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
وظیفه دولت اسلامی و مصلحان اجتماعی، تحقق و استمرار هنجارهای اسلامی در رفتار عمومی و تغییر قواعد رفتاری نابهنجار است. این مقاله، به روش «توصیفی- تحلیلی»، با استناد به انسان شناسی اسلامی، عوامل تحقق وتغییر قواعد رفتاری، و با استناد به فقه، سازوکارهای تغییر و مؤلفه های استمرار قواعد رفتاری را تشریح می کند و منشأ گسترش تحقیقات و ابزارهای تحقیقی در حوزه سبک زندگی اسلامی خواهد شد. طبق یافته های تحقیق، اگر سه عامل شناخت، گرایش و قدرت، برای عموم محقق شود، قاعده رفتاری محقق می شود. قدرت، شامل سلامت، مهارت، ابزار و قانون است. فقه، شش نوع تعامل با قواعد رفتاری را دنبال می کند: «تثبیت»، «اهمال»، «اصلاح»، «تبدیل»، «ایجاد» و «حذف». سازوکار فقهیِ مدیریت قواعد رفتاری، تفکیک عناوین درجه یک و عناوین درجه دو در شریعت است. عناوین درجه دو، متصدی مدیریت قواعد رفتاری برای ایجاد وضع مطلوب است. استمرار منظومه قواعد رفتاری، مبتنی بر وجود مؤلفه هایی چون پایایی درونی هنجارها، انعطاف پذیری هنجارها در وضعیت های ثانوی، جامعیت هنجارها در تأمین گرایش های طیفی انسان و پویایی عملی هنجارها مبتنی بر سازوکار ولایت و احکام امضایی (غیرابتدایی) است. استمرار یک قاعده رفتاری، مبتنی بر قاعده امر به معروف و نهی از منکر است.
معرفی و کاربست روش «الگوپردازی بنیادین» در مطالعات سبک زندگی اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
برای ارائه مدل های روزآمد سبک زندگی اسلامی، به رویکردهای پژوهشی مسئله محور و اکتشافی نیازمندیم؛ چراکه روش های سنتی مطالعه های اسلامی به تنهایی توان پاسخگویی به این نیاز را ندارند. در مقاله پیش رو، با رویکردی تحلیلی- توصیفی، به معرفی روشی میان رشته ای، به منظور به کارگیری در الگوپردازی سبک زندگی اسلامی پرداخته شده است. روش پایه در این پژوهش، روش کیفی نوینی است که با روش های سنتی مطالعات اسلامی به صورت متوالی ترکیب می شود. برپایه این راهبرد، پژوهشگر در مرحله نخست، با استفاده از روش نظریه سازی داده بنیاد، که رویکردی توصیفی و منطقی استقرایی دارد، به کشف و ترسیم الگوی سبک زندگی موجود در قالب پدیده اجتماعی مدنظر، از میدان پدیده می پردازد. در مرحله بعد، روح سبک زندگی اسلامی از منابع معتبر دینی و نیز یافته های یقینی تجربی، برابر با الگوی واقعی به دست آمده، استخراج می شود. سپس، پژوهشگر با حرکتی بازگشتی، روح استخراج شده را در کالبد الگوی سبک زندگی موجود می دماند و درنهایت، الگویی روزآمد از سبک زندگی اسلامی پدیده منظور ارائه می دهد. مسئله محوری و مراجعه پرسشگرانه به دین براساس نیازهای واقعی، از برتری های روش پیشنهادی است. مهم ترین وجه نوآوری این روش برخورداری هم زمان از داده های میدانی و داده های اسنادی اسلامی و ایجاد ارتباط بین «آنچه هست» و «آنچه باید باشد» است.
رویکردی روان شناختی به سرگرمی و فراغت(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
یکی از نیازهای اساسی و دیرپای انسان، که عمری به بلندی عمر بشر دارد، و همواره به گونه های ویژه ، متناسب با علاقه ها و سلیقه ها و امکانات و ظرفیت های محیطی، پاسخ یافته است. نیاز به سرگرمی و پر کردن اوقات فراغت از جنبه های گوناگونی برخوردار است. نحوه تعامل با این نیاز و ارضای آن نیز همچون دیگر پدیده ها به مرور زمان و به تبع دیگر تغییرات محیطی، دستخوش تغییر شده است. اوقات فراغت امروزه به یکی از فرصت های همگانی تبدیل شده که به نسبت مستقل از روند های عادی کار و تلاش رسمی است و به شدت سیاست گذاری و برنامه ریزی، تمهید مقدمات و تخصیص امکانات نیاز دارد. جهان صنعتی مدرن تحت تأثیر برخی تحولات عمیق، بسط زمان فراغت توده ها و احساس نیاز شدید به پوشش آن به شیوه های ممکن و مقدور را موجب شده است. بخش بزرگی از فعالیت های تمهیدشده برای پر کردن این ظرفیت، زیر نام «سرگرمی و تفریح» جای می گیرد. سرگرمی و تفریح به دلیل بسیاری ابعاد و زوایا، طیفی از نظریه های تفسیری و تبیینی با رویکردهای گوناگون را به خود معطوف داشته است. این نوشتار درپی آن است تا به صورت نظری و با بهره گیری از روش اسنادی، ابعاد روان شناختی این کنش را با تأمل در نظریه های ارائه شده واکاوی و تحلیل کند.
تنظیم درمان گرانه سبک زندگی: یک مداخله کوتاه مدت برای پیشگیری و درمان اضطراب بر اساس درمان چندبعدی معنوی خداسو(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
سبک زندگی به عنوان عاملی زمینه ساز برای سلامت یا اختلال روانی اهمیت زیادی دارد. عدم تنظیم سبک زندگی از یک سو زمینه را برای اختلال روانی فراهم می کند و از سوی دیگر باعث تداوم و تشدید اختلال روان شناختی می شود. هدف پژوهش حاضر، معرفی روش مداخله برای تنظیم سبک زندگی است که بر اساس تجربه بالینی حاصل شده است. این مطالعه در یک پروتکل ده جلسه ای صورت گرفته است که در آن از یک سو افراد روش تدریجی تنش زدایی بدنی- ذهنی را تمرین می کنند و از سوی دیگر سبک زندگی خود را متعادل می کنند. این برنامه، مداخله سبک زندگی را در چند بخش کنش های کلی، مدیریت ذهن و مدیریت روابط مورد توجه قرار داده است و بر اساس برنامه بالینی جان بزرگی و نوری تنظیم شده است که سال ها برای مراجعان مختلف استفاده شده است. برنامه گفته شده برای 42نفر از مراجعان مضطرب که داوطلب شرکت در برنامه گروهی بودند، اجرا و نتایج آن گزارش شده است. نتایج نشان داد که پروتکل تنظیم سبک زندگی در قالب یک روش درمان گروهی برای اضطراب، هم از نظر کارشناسان و هم از نظر بالینی، اعتبار لازم را دارد و می تواند در سطح بالایی، بُعد معنوی سبک زندگی را در افراد فعال کند. تنظیم سبک زندگی با فعال سازی بعد معنوی، می تواند اضطراب افراد را در سطح شخصیت به طور معناداری کاهش دهد و از عود اختلال روان شناختی پیشگیری کند؛ آرامش ناشی از این تنظیم نیز به رفع مشکلات روان شناختی کمک می کند. همچنین در این برنامه، اضطراب آشکار و پنهان، اضطراب اجتماعی (عامل L) و خودسرزنش گری (عامل O)، به طور معناداری کاهش یافته و قدرت «من» (عامل C)، هشیاری نسبت به خود (عامل Q3) و آرامش روانی (عامل Q4) به طور معنادار افزایش داشته است. در نتیجه تنظیم درمان گرانه سبک زندگی بر اساس درمان معنوی خداسو، می تواند هم جنبه تعادل بخش و هم تعالی بخش داشته باشد.