مقالات
حوزه های تخصصی:
آنچه در این باب قابل توجه است اینکه در مورد غایتمندی طبیعت برخی منکر غایت به معنی مالاجله الحرکه هستند وتنها ماالیه الحرکه برای فاعل طبیعی اثبات می کنند. مقاله حاضر با روش عقلی- تحلیلی به این نتیجه رسیده که جمهور حکمای قبل از ملاصدرا از آنجا که منکر علم و شعور افعال طبیعی بوده اند، نتوانسته اند علت غایی را برای فاعل طبیعی اثبات کنند ولی ملاصدرا و شارحان او همواره در صدد اثبات شعور و غایتمندی طبیعت برآمده اند و تبیین های مختلفی را برای آن ارائه داده اند. ابتکار و نوآوری ملاصدرا در این باب طرح دو اصل تساوق و ترابط وجود و شعور و تفاوت میان شعور و رویه است. او به واسطه اصالت وجود و تشکیک آن، همه موجودات را دارای علت غایی می داند و به گونه ای این مسأله را قیاس می کند که منافاتی برای اجتماع دو معنای غایت در فعل طبیعت ملحوظ نگردد.
واکاوی نسبت علم و عصمت از نگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ایمان و اعتقاد به علم و عصمت پیامبران یکی از مهمترین آموزه های اعتقادی در تفکر کلامی شیعه است. از نگاه بسیاری از اندیشمندان، علم معصومین(ع) به حقایق هستی و پیامدهای زیانبار گناه به عنوان منشا عصمت معرفی شده است، اما گاه از این مساله غفلت می شود به گونه ای که علم و عصمت قابل جمع با یکدیگر شناخته-نمی شوند. اینکه ملاصدرا علم را مساوق وجود دانسته و در تعاریفی که از عصمت ارائه می دهد، بر نقش قوای نظری در تحقق گناه تاکید می کند، موید ارتباط مستقیم بین علم و عصمت در دیدگاه وی است. در تحقیق حاضر افزون بر تحلیل نسبت علم و عصمت در نگاه صدرا، در دو گام با بررسی آن در مساله وحی و زمان کودکی نبی نشان داده شده که پرسش های مطرح در باب این نسبت در مساله وحی، ناشی از نادیده انگاشتن احکام وجود و مرتبه وجودی انسان کامل در نگاه صدرا است اما پرسش های فراروی نسبت علم و عصمت در زمان کودکی نبی، امری تامل برانگیز بوده که علت آن را باید در عدم امکان ارائه تبیین فلسفی از این نسبت مطابق با مبانی ملاصدرا دانست.
نقش تقریرهای مختلف اختیار در به کارگیری نظریه های مجازات (با تأکید بر دیدگاه ملاصدرا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اختیار یکی از مباحث فلسفی است که در علوم انسانی، کارکردهای مهم و قابل توجهی دارد و یکی از مبانی نظری علوم انسانی به حساب می آید. تقریرهای مختلفی از اختیار ارائه شده است؛ هر یک از این تقریرها در علوم انسانی آثار و کارکردهایی دارند که با کارکردهای تقریرهای دیگر کاملاً متفاوت است. یکی از این کارکردها، به کارگیری نظریه های حقوقی درباره مجازات متخلفین است. در این مقاله پس از معرفی اجمالی تقریرهای مختلف اختیار و دو نظریه عمده حقوقی درباره مجازات (مجازات گرایی و فایده گرایی)، نسبت تقریرهای مختلف اختیار با نظریه های حقوقی درباره مجازات سنجیده شده و این نتیجه به دست آمده است که نظریه حقوقی مجازات گرایی، صرفاً بر پایه تقریر ناسازگارگرایانه از اختیار بنا می شود و تنها این تقریر از اختیار است که می تواند نظریه مجازات گرایی را به کارگیرد؛ برخلاف نظریه حقوقی فایده گرایی که نسبت به اختیار لابشرط است و همه تقریرهای مختلف اختیار و حتی نگرش جبرگرایی می توانند این نظریه را برای مجازات متخلفین به کارگیرند. با توجه به این نتیجه، دیدگاه ملاصدرا درباره مجازات استخراج شد و این نکته روشن شد که او به عنوان یک فیلسوف سازگارگرا قابلیت مدح و ذم و استحقاق مجازات را انکار نمی کند؛ اما در یک رویکرد فروکاهنده، از غلظت این مفاهیم در یک نظام فکری ناسازگارگرا می کاهد و آن ها را به معنایی دیگر که در نظام فکری سازگارگرایی قابل استفاده اند تنزل می دهد؛ همین امر موجب شده که رویکرد او از حیث کارکردهای عملی، به نظریه های فایده گرا در مجازات بسیار شبیه باشد.
تبیین کارکرد تجرّد قوه خیال در معاد جسمانی از نگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مباحث نفس شناسی فلسفه اسلامی، قوه خیال به عنوان یکی از قوای باطنی انسان، حافظ و مدرِک صورت های خیالی بوده و کارکردهای معرفت شناختی، انسان شناختی و معاد شناختی دارد. ملاصدرا، برخلاف فلاسفه پیشین، با اثبات تجرد قوه خیال، آن را یکی از اصول بنیادین اثبات معاد جسمانی قرار می دهد. در این پژوهش با استخراج مبانی فلسفی اثبات تجرد قوه خیال، به بیان ادله آن و فروعاتی که نتیجه تجرد این قوه است، پرداخته شده است. در آثار ملاصدرا نتایج تجرد قوه خیال و فروعات به صورت صریح نیامده و نقش هر کدام در تبیین معاد جسمانی بیان نشده است. نتایج به دست آمده از تجرد قوه خیال و فروعات آن، نظریه ملاصدرا را نسبت به سایر تبیین ها از معاد جسمانی، منسجم تر نشان می دهد. برخی از نتایجِ برآمده از اثبات تجرد خیال در خصوص عالم آخرت عبارتند از : توجیه فلسفی ورود نفوس ناقص به عالم آخرت؛ حصول ثواب و عقاب در عالم قبر، و لذات و آلام عالم آخرت؛ صورت ادراکی بودن بهشت و جهنم و وجود آنها در عالم نفس؛ دائمی بودن نعمت ها در آخرت، و خلود در بهشت و جهنم؛ عدم تزاحم صورت های ایجاد شده و عوارض مادی نداشتن نعمت های اخروی.
تبیین تکامل تجردی انسان پس از مرگ از منظر فلسفه صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از نظر صدرالمتألهین، نفس انسان همچنان که در طول حیات مادّی از رهگذر حرکت جوهری رو به کمال می-رود، پس از مرگ نیز به سیر تکاملی خود ادامه داده و به مراتب بالاتر می رسد. این تکامل برای هریک از افراد بشر و به فراخور سعه وجودی آنها رخ می دهد و تا عالم آخرت ادامه می یابد. در این مقاله پس از بررسی و تبیین چگونگی تکامل مورد نظر با روش توصیفی و تحلیلی، این مسأله که پس از مفارقت روح از بدن و ورود به مرتبه تجرد از قوه و استعداد، تکامل چگونه می تواند موجّه باشد؟ مورد توجه ویژه قرار گرفته است. بنابراین برخی از دیدگاه ها در این باره مطرح شد که در این میان، تبیین ملاصدرا مبنی بر تکامل علمی، هرچند معقول تر می نماید؛ ولی نمی تواند تکامل در بالاترین مرتبه تجرد را موجه نماید. با وجود این، می توان در پرتو نگرش غایت گرایانه، یعنی نظریه شوق «نفوس به عالم عقول»، تبیین مناسب تری از راهکار ملاصدرا ارائه داد. این رهیافت بر این فرض استوار است که با تضعیف تعلقات و علایق نفسانی و شوق نفوس به عالم عقول، شرایط سیر تکاملی نفوس انسانی، بدون نیاز به وجود ماده و استعداد فراهم می گردد.
مفهوم «فرهنگ متعالیه» در اندیشه ی ملاصدرا و ارتباط آن با شکل گیری شهر مطلوب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ملاصدرا با مبانی فلسفی خاص خویش از جمله اصالت وجود و حرکت جوهری، حقیقت انسان و نیز حقیقت دنیا را متفاوت از متفکران دیگر می داند و بر اساس آن می توان مفهومی جدید از فرهنگ و شهرنشینی در حکمت متعالیه دید؛ آنچه در این نوشتار بصورت هدف اصلی مطرح بوده است. در این مقاله سعی شده است تا با استفاده از روش تحلیلی، طرحی از دیدگاه فلسفی ملاصدرا درباره مفهوم فرهنگ و ارتباط آن با شکل گیری شهر مطلوب، ارائه شود. یافته ها حاکی از آن است که طبق حکمت متعالیه، انسان دارای مراتب وجودی گسترده ای است و بر اساس آن فرهنگ نیز ماهیت ثابتی ندارد. مرتبه-ای از فرهنگ که دارای ثبوت است به فطرت انسان برمیگردد؛ اما بخشی از آن متغیر بوده و بسته به ضرورت های مکانی و زمانی تغییر می کند. دستاورد پژوهش این است که اگر انسان ها از طریق حرکت مرتبه وجودی، با حقیقت مجرد واحدی متحد گردند، میان خود ایشان نیز از نظر معنوی اتحاد رخ داده است و بواسطه این اتحاد، رفتار و آداب واحدی از خود بروز خواهند داد و در نتیجه فرهنگی واحد و متعالیه موجود خواهد شد؛ فرهنگی که کثرت آدمیان و خواست های ایشان را مورد توجه قرار می دهد. نهایتاً اینکه برای تحقق شهر مطلوب، شکل گیری فرهنگ متعالیه ضروری خواهد بود.
تمایز مبنایی حکمت صدرایی و حکمت سینوی در مسئله حرکت جوهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از آنجایی که یکی از بارزترین تمایزات اندیشه فلسفی سینوی و صدرایی در محور بسیار مهم حرکت و بویژه حرکت جوهری است و میان رأی ابن سینا و صدرا در این بحث، تقابل کاملی وجود دارد، نگارنده تلاش نموده است به این پرسش پاسخ دهد که ریشه ها و مبانی نظری این اختلاف رأی چیست و کدام موضع و اصل فلسفی به چنین تقابلی دامن زده است؟ در قسمت نخست مقاله با مقایسه تحلیلی که از مسأله حرکت در اندیشه این دو فیلسوف نام آور انجام می شود، به اختلاف صدرا و ابن سینا در سه موضع اساسی پی می بریم: 1- تلقی وجودی صدرا ازحرکت در مقابل نگرش ماهوی و مقولی ابن سینا؛ 2- توسعه قلمرو حرکت از جسم و جسمانیات به امور نفسانی و بویژه نفس انسانی؛ 3- تغییر جایگاه بحث حرکت از طبیعیات فلسفه به مباحث امور عامه. با تحلیل و بررسی نکات یاد شده بویژه با تأمل در اشکالات ابن سینا بر حرکت جوهری، نتیجه نهایی حاصل از این پژوهش آن است که اختلاف این دو فیلسوف نام آور در مسأله حرکت جوهری، ریشه در مهمترین موضع گیری فلسفی ایشان که همان اصالت وجود یا اصالت ماهیت است، دارد. بر این اساس علی رغم انکارها و تشکیکاتی که از جانب برخی متفکرین در اصالت ماهوی بودن اندیشه ابن سینا ابراز گردیده است، بر پایه این تحلیل فلسفی بروشنی میتوان تلقی اصالت ماهوی او را حداقل در بحث حرکت نشان داد و به این تشکیکات پایان داد.
بررسی تطبیقی و ارزیابی برهان صدیقین ملاصدرا و برهان امکان و وجوب ابن سینا و توماس آکویناس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برهان امکان و وجوب را نخستین بار ابن سینا تقریر کرده و آن را برهان صدیقین نامیده است. توماس آکویناس نیز تحت تأثیر حکمای اسلامی تقریری از این برهان ارائه داده و آن را سومین راه خداشناسی خود قرار داده است. ملاصدرا پس از تقریر برهان امکان سینوی و وارد کردن انتقاداتی برآن، با تکیه بر مبانی اصیل حکمت متعالیه، تقریری تازه از برهان صدیقین طرح ریزی کرده و آن را طریقه انبیاء، عرفا و حکمای الهی دانسته است. نوشتارحاضر، ضمن ارائه تحلیلی از این سه تقریر و بررسی وجوه اشتراک و امتیاز آنها نشان می دهد که اولاً؛ هیچ کدام از این تقریرات، عاری از خطا نیستند. ثانیاً؛ برهان ابن سینا شریف تر از برهان توماس و برهان ملاصدرا نیز شریف تر از هردوی آنهاست. استدلال از ذات بر ذات و صفات، تبیین و توجیه نظام مند علیت و اثبات ارتباطی یکپارچه میان خدا با عالم برمبنای امکان فقری، اصالت و تشکیک عینی وجود و عدم نیاز به ابطال دور و تسلسل از مهم ترین وجوه امتیاز و تفوق برهان صدیقین صدرایی به شمار می روند.
خوانش فضیلت محورانه و تطبیقی از نظریه معرفت شناسی ابن سینا و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه های معرفت شناسی فضیلت محور شاخه ای از معرفت شناسی برون گرایانه است. نظریه اندیشمندانی مانند آلوین پلانتینگا، ارنست سوزا و لیندا زگزبسکی جزء این نظریه هاست. به باور ایشان عنصر فضیلت نقش بسزایی در تشکیل باور صادق دارد و افزون بر آن عناصر فرایند اعتمادپذیر، قوای معرفتی با کارکرد صحیح و اراده و وظیفه، اعتماد به دیگران و... سبب ارزشمندی باور می شوند. ابن سینا و ملاصدرا به تأثیر فضیلت، قوای معرفتی، فرایند اعتمادپذیر و اراده و وظیفه و... بر معرفت توجه داده اند. در خوانش فضیلت محورانه از معرفت شناسی ایشان می توان قرابت های بسیاری میان رأی ابن سینا و ملاصدرا و زگزبسکی یافت. نظریه ملاصدرا در مقایسه با نظریه ابن سینا همخوانی بیشتری با نظریه های معرفت شناسی فضیلت محورانه معاصر دارد. نظریه ابن سینا به رویکرد سنتی _ ارسطویی درباره تعامل میان فضیلت و معرفت قرابت دارد تا معاصر. رعایت مؤلفه های اخلاقی در معرفت با مبانی فلسفی ملاصدرا سازگاری دار،د اما با برخی مبانی فلسفی وی ناسازگار است.
تبیین معناشناختی دیدار خداوند مبتنی بر دیدگاه تلفیقی علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از بنیادی ترین سوالات بشر، مساله دیدار خداوند است. زیرا پس از سوال از چرایی خلق خود و رسیدن به پاسخ وجود خالق، به این پرسش می رسد که آیا او را می توان دید؟ اگر آری، چگونه و کی محقق خواهد شد؟ لذا پیشینه تاریخی این مساله را باید در ابتدای اندیشه بشری جست. اما در عالم اندیشه اسلامی، دیدگاه های گوناگونی در پاسخ به این مساله بیان گردیده است: گروهی قائل به دیدار با چشم شده و برخی معتقد به استحاله دیدار خداوند گردیده و دست از ظاهر نصوص دینی برداشته و به توجیه آیات و روایات دالّ بر جواز و تحقق دیدار خداوند متعال پرداخته اند. جمعی نیز با عنایت به ظاهر آیات و روایات مذکور، از عدم انحصار دیدار خداوند، در دیدار با چشم سخن گفته و به اثبات گونه دیگری از دیدار پرداخته اند. از طرفی، مباحث اعتقادی الهیات اسلامی، در چهار علم تفسیر، کلام، فلسفه و عرفان، پی گیری می شود و از آن جا که همه این علوم، در مقام پاسخگویی به مساله دیدار خداوند برآمده اند، این مساله را می توان یکی از نقاط هم رسی این علوم دانست. لذا پاسخ اندیشمندی چون علامه طباطبایی-که جامع همه این علوم است- به این مساله، بهترین و کامل ترین پاسخ خواهدبود. بنابراین در این نوشتار، با چهار رهیافت تفسیری، کلامی، فلسفی و عرفانی به تبیین معناشناختی دیدار خداوند، مبتنی بر آراء علامه طباطبایی پرداخته خواهدشد و در نهایت به این نتیجه خواهیم رسید که ضرورتا کامل ترین و دقیق ترین پاسخ، حاصل تلفیق یا برهم نهی همه این رهیافت هاست.
مبانی وجودشناختی توسعه و تعالی علوم برپایه عقلانیت وحیانی؛ با تأکید بر اندیشه های آیت الله جوادی آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه «عقلانیت وحیانی» و نقش آن در توسعه و تعالی علوم بشری، از ابتکارات آیت الله جوادی آملی شناخته می شود. این مدل اسلامی، به مثابه روشی جامع در تولید و تکامل معرفت علمی، در مقابل الگوی عقلانیت مدرن غربی بر آن است تا با تلفیق و استفاده متوازن از عقل و نقل، زمینه رشد و تکامل انسان را از طریق تعالی علوم فراهم آورده و به این وسیله، بهروزی و سعادت دنیوی و اخروی او را تأمین نماید.در این پژوهش تلاش شده است تا با رهیافت مسئله محور و روش توصیفی-تحلیلی، پس از تشریح و بازشناسی مفاهیم، مهم ترین مبانی وجودشناختی این نظریه با تأکید بر آموزه های صدرایی از قبیل:جهان بینی توحیدی(قائل شدن به مبدأ و غایت قدسی برای طبیعت و علم)؛ انطباق وتناظر عوالم و مراتب هستی؛ زنده انگاری طبیعت(سریان علم وحیات در همه موجودات)؛ و فقر وجودی عالم، و همچنین رابطه این مبانی با توسعه و تعالی علوم، استنباط و ارائه گردد.کلیدواژه ها: عقلانیت وحیانی؛ وجودشناسی صدرایی؛ توسعه؛ تعالی علوم؛ آیت الله جوادی آملی.
بررسی نقش عاطفه به عنوان واسط عمل و نظر از منظر ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اینکه ادراکات محض انسان چرا و چگونه به عمل منجر می شوند یکی از مسائل مهم درهر انسانشناسی ای است . به نظر می رسد عواطف انسان به عنوان ادراکاتی که فاعل آنها عقل عملی است می توانند گزینه مناسبی برای توجیه رابطه میان عمل و نظر باشند . ملاصدرا به عنوان یکی از فیلسوفان مکتب ساز در فلسفه اسلامی و فیلسوفی که نگاه جامع نگر به مسایل مختلف دارد ، رابطه میان عمل و نظر و چگونگی حصول فعل از نظر را مورد توجه قرار داده است . با این حال اگر چه با تکیه بر عقل عملی در صدد توجیه این رابطه است ، اما به عاطفه مستقیما توجه نکرده است . اومعتقد است که علاوه بر شناخت محض ، ادراکاتی وجود دارد که لذت و الم هستند . این ادراکات حاصل شناسایی ملایمت یا عدم ملایمت پدیده ها بانفس هستند و به همین دلیل ادراک محض را به عمل منتهی میکنند . حالات عاطفی یا نوعی لذت هستند و یا نوعی الم به حساب می آیند . پس عواطف واسط عمل و نظر هستند. از آنجا که عواطف شناختی – ارزشی بوده و متناسب با باورها و اهداف ما شکل میگیرند ، هم میتوانند افعالی را رقم بزنند که باطبع حیوانی متناسب است و هم افعالی که با طبع انسانی ما هماهنگی داشته و از اهداف و غایات والای ما ناشی شده است . پس اگرچه عواطف اموری شناختی هستند و همه انسانها از آنها بهره مند هستند ، اما لزوما اختیاری و معقول نیستند .