مقالات
حوزه های تخصصی:
در سال های نخستین هجوم مغولان بسیاری از عناصر فرهنگی ایران در معرض انهدام قرارگرفتند، اما مدتی بعد بازتولید فرهنگی در ایران آغاز شد. حمایت مادی ومعنوی از دانشمندان، و پدید آمدن موسسات فرهنگی و اجتماعی در پوشش نهادهای وقفی به این امر بسیارکمک کرد. علی رغم گسترش و ساخت دارالشفاهای بسیار در این دوره، در پژوهش هایی که در این زمینه صورت گرفته دو عامل فرهنگ و وقف به طور اخص مورد بررسی قرار نگرفته است. تحقیق حاضر گذشته از معرفی واقفان و بررسی انگیزه های اجتماعی و فرهنگی آن ها در ساخت دارالشفا، به بررسی و آزمون این فرضیه می پردازد که طی دوران مغول ایلخانی، واقفان با حمایت های مالی و معنوی خویش از مؤسساتی مانند دارالشفا، قادر شدند مانع از رکود و انحطاط فرهنگی ایران شوند. برای این مقصود، از روش تحقیق تاریخی با رویکرد توصیفی و تحلیلی استفاده شده است. Abstract In the early years of Mongols’ attack, many of the cultural elements of Iran were destroyed, but after a short period of time, cultural reproduction soon started due to the material and spiritual support provided by scholars and researchers as well as the establishment of cultural and social centers under the aegis of charitable foundations. However, despite the foundation and development of many health centers entitled ‘ Dār alshifa ’ in this era, studies carried out in this relation have never given the full attention to the role played by the two following motivation factors: culture and endowment. The present study not only introduces the benefactors of the era and analyses their cultural and social motives for building Dār alshifa as, but also tests this hypothesis that during the Mongol Ilkhanid period, benefactors – through their financial and spiritual support of foundations like Dār alshifa as – were able to halt the cultural decline and stagnation in Iran. In order to so, this study adopts a historical method and a descriptive analytical approach. Keywords: Cultural Scientific Centers, Benefactors, Dār alshifa , Mongols, Ilkhanids.
داستان آفرینش انسان از منظر اسطوره شناسی تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در بیشتر باورها و اسطوره هایی که درباره آفرینش انسان در میان اقوام گوناگون شکل گرفته، برای همه انسان ها وجود پدر و مادر مشترکی قائل شده اند. ظاهراً در این اندیشه اقوام گوناگون اتفاق نظر داردند. تفاوت وقتی بروز می کند که سخن از خاستگاه این پدر و مادر مشترک و توالی خلق آن دو از نظر جنسیت به میان می آید و نیز وقتی که فلسفه ای برای خلق انسان تعریف می شود. به منظور دستیابی به برخی از این بنیان های فکری، اسطوره های آفرینش انسان در باورهای ایرانی، سامی، بین النهرینی، مصری، یونانی و هندی به شیوه ای قیاسی بررسی شده و شباهت ها و تفاوت های موجود در اندیشه های اقوام مذکور مورد توجه قرار گرفته است. Abstract Myths about the creation of humankind exist among different nations and cultures. In most of such myths, humankind shares the same parents – an idea which is apparently shared by many nations. There, however, exist certain differences, especially when it comes to how these parents come in being; who comes first: the man or the woman; or what the reason for their creation is. In order to attend to existing differences, the present study offers a comparative analysis of the myths of the creation of humankind found among Iranians, Semites, Mesopotamians, Egyptians, Greeks, Indians, and Manicheans. Keywords: Myths of Creation, Adam, Eve, Gayomard, Gelshah, Mashi, Mashiane.
مثال انتصاب محتسب قزوین در سال 1058 قمری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شاه صفوی، دیوانسالاران و علما خود را در اجرای دستور الهی «امر به معروف و نهی از منکر،» مسوؤل می دانسته اند. در ساختار دیوانی دینی صفوی این از جمله وظایف شیخ الاسلام بوده است. اما در این نوشتار سندی ارائه شده که طی آن میرزا حبیب الله صدرممالک شخصی را به عنوان محتسب قزوین منصوب نموده تا علاوه بر اصلاح اخلاقی و اوضاع اجتماعی آن شهر، امور بازار را نیز ساماندهی نماید. در این نوشتار اطلاعات آن دوره درباره محتسب، اعم از سند و منابع کتابخانه ای مورد بررسی قرار گفته اند. ماحصل اینکه بایسته است برای مطالعة دوبارة نقش های مناصب گوناگون شناخته شده در دیوانسالاری صفوی، به زمان و مکان هر منصب اهتمام داشته باشیم. Abstract The Safavid shah, political administrators, and the clergy took it upon themselves to implement the divine command of enjoining good and forbidding evil ( amr bi l-maʻrūf wa nahī ʻani l-munkar ). Within the religious structure of the Safavid state, this was one of the duties of the shaykh al-islam . The present paper, however, presents a document according to which the ṣadr al-mamālek-e maḥrūseh appoints someone as moḥtaseb of Qazvīn with instructions not only to oversee the moral & social reforms, but also to handle the economic affairs of the bāzār . This study then explores all the data gathered on the moḥtaseb , both from the document and other library sources of the period. All in all, what this study deems necessary is to re-examine the roles played by various posts constituting the complex machinery of the Safavid government with great attention paid to the time and place within which such posts were defined and assigned. Keywords : Safavids, moḥtaseb, ṣadr al-mamālek-e maḥrūseh, daftar-e mawqūfat-e dīvān al- ṣādāre , Shāh Abbas II (1642-1666), Qazvīn
قیام عشایر جنوب در اشعار و سروده های محلی (1343 – 1341)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قیام مسلحانه و عمومی عشایر سرخی، قشقایی، بویراحمد و ممسنی در سال های نخستین دهه 1340 شمسی با سرکوب نیروهای دولتی مواجه گشت. از جمله واکنش های عشایر به اقدامات سرکوبگرانه حکومتی، مبارزه فرهنگی و انعکاس عواطف و احساسات خود در قالب سرودن اشعار بود که در این مقاله این اشعار تحلیل و تبیین شده اند. یافته ها، مبین آن است که از آغاز قیام، برخی سرایندگان و شاعران محلی در مدح و منقبت مبارزان عشایر، حماسه سرایی کرده و برداشت عمومی را در باب چرایی و چگونگی قیام، وجوه مذهبی و ملی آن، و نیز اشخاص موثر و راهبر بیان داشتند. دو تن از شاعران، اشعار خویش را به زبان فارسی و بقیه به گویش محلی سروده اند. این مقاله به روش تحقیق تاریخی و همچنین بررسی تاریخ در ادبیات به شیوه تحلیل ادبی، اشعار و سروده های محلی درباره قیام عشایر جنوب را بررسی می کند. Abstract In the early years of 1340s, armed and public uprising of Sorkhi, Qashqaee, Boyerahmad and Mamasani tribes was suppressed by the government. One means of reaction to such government measures included cultural campaign and reflection of emotions and passions in form of poems some of which are surveyed in the present study. Findings show that from the very beginning of the uprising, local poets and singers wrote and sung heroic verses in praise of tribes' warriors and expressed public concern about the why and how of the uprising, its religious and national aspects as well as its influential leaders and figures. Two of the poets sung their songs in Persian while others sung theirs in the local dialect. Through its application of the historical research methodology as well as a survey of history in literature by means of a literary analysis, the present article reads local poems of the uprising. Keywords: Sorkhi, Qasgqaee, and Boyerahmad tribes, Habib Allah Shahbazi, Mollah Gholam Hossein Siahpour Jalil, Abdolah Khan Zargham Pour, Naser Khan Taheri
رمان پاورقی و تاریخ سیاسی معاصر: خوانشی تحلیل گفتمانی از رمان ده نفر قزلباش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در پژوهش حاضر گفتمان های عمده مقطع زمانی 1320 تا 1332 بررسی شده است. با مشخص نمودن گفتمان های سیاسی اصلی در مقطع مورد نظر شامل گفتمان های اسلامی، سلطنت طلب، ملیت گرا و مارکسیستی، به سنجش پیوند آنها و گفتمان های موجود در رمان پاورقی ده نفر قزلباش نوشته حسین سخنیار (مسرور) پرداخته شده است. برای کاوشِ داده ها، رویکرد نظری لاکلائو و موفه انتخاب شد. کاوش داده ها بر پایه این رویکرد گفتمانی نشان می دهد که گونه خاصی از گفتمان ملیت گرا در این اثر دیده می شود که بُعد های گفتمان های اسلامی و سلطنت طلب را در خود مفصل بندی کرده است. گفتنی است بُعد های مدرن گفتمان های سیاسی این مقطع زمانی، شامل گفتمان ناسیونالیسم، سلطنت طلب و اسلامی در این مفصل بندی دیده نمی شود و در موارد بسیاری نسبت به آنها تخاصم وجود دارد. در گفتمان های این رمان اثری از بُعد های گفتمان مارکسیستی دیده نشد. Abstract In the present study, major discourses of serial novels published from 1320 to 1332 are investigated. Identifying the dominant political discourses of the period including the Islamic, the Royalist, the Nationalist, and the Marxist discourse, it then attempts to find the links among such discourses in Hossein Sokhanyar’s (Masroor) Ten Ghezelbash. The theoretical framework upon which the data analysis here is based is Laclau and Mouffe’s discourse theory. This analysis demonstrates that, among other things, there exists in this work a particular variety of the nationalist discourse within which both Islamic and Royalist discourses are articulated. It is worth mentioning that not only the modern dimensions of the major political discourses of the period in question – including the Nationalist, the Royalist, and the Islamic discourse – are not reflected in this work, but that there exists a certain kind of hostility towards them all. For example, there is no trace of the Marxist discourse within the discourses of this serial novel. Keywords : Serial Novel, The Period Between 1320 to 1332, Discourse Analysis. Ten Ghezelbash
سرانجام سیاق نویسی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سیاقت و سیاق، شیوه خاص نگارش اعداد بود که به مرور زمان و با ساده شده حرف نویسی اعداد عربی به وجود آمده است. نوشتن به این شیوه برای ثبت محاسبات مالی در ایران، بیش از هزار سال در میان گروه های مختلف اجتماع از مستوفیان دیوان تا حساب روزمره مردم رواج داشته است. در دوره مشروطه محاسبات به شیوه سیاق جای خود را به شیوه نوین نگارش بودجه داد. «دفاتر دخل و خرج مملکتی» کنار نهاده شد و به جای آن بودجه کل کشور به کار رفت. این مقاله تغییرات اجتماعی اواخر عصر قاجار و دلایل متروک شدن سیاق نویسی را بررسی می کند تا به این پرسش پاسخ دهد که آیا این تحول ناشی از حضور مستشاران فرنگی، و بنا به ضرورت زمانه صورت گرفته و یا ریشه در اندیشه اصلاحگران داخلی این عصر دارد؟ Abstract Siāghat and Siāgh was a particular method of writing numbers which was created over time through the simplification of the writing of Arabic numbers. This method of writing, which was popular for financial registration over a thousand years, was used among various social groups in Iran for fiscal operations and daily calculations. At the time of the constitutional government, however, this method of Siāgh-Writing was replaced by a new one in budget. Iran's “Books of income and expenditure” ( Dafater-e dakhl va kharj-e mamlekati) was discarded. Instead, the budget-writing system was put to good use. The present article explores the social changes at the end of the Qajar period and the reasons for the gradual decline in Siāgh-Writing in order to answer the following question: Does this change take place of necessity and due to the presence and influence of the foreign counselors? Or does it originate in the views and ideas of domestic reformists? Keywords: Siāgh-Writing , Fiscal Operations, The Qajar period, Dafater-e dakhl va kharj-e mamlekati, Budget-Writing.
جایگاه ایران در دکترین روسای جمهور آمریکا (از جنگ جهانی دوم تا آغاز دهه 1350)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حکومت پهلوی دوم در دهه 1350 (1970 م) توانست در سایه اتحاد و هم پیمانی با غرب به یکی از فعال ترین بازیگران در عرصه روابط بین الملل تبدیل شود. نوشتار حاضر با ابتنا بر روش تاریخی تحلیلی با بررسی جایگاه ایران در سامانه سیاست خارجی آمریکا از جنگ جهانی دوم تا آغاز دهه1350، به چگونگی رشد روزافزون قدرت شاه در این منظومه می پردازد. از منظر سیاست خارجی، جایگاه ایران در دکترین روسای جمهور آمریکا در آن دوره و علل و عوامل موثر در رهنمون شدن ایران به یک بازیگر منطقه ای و فرامنطقه ای را مورد واکاوی قرار می دهد. تدقیق در دکترین روسای جمهور آمریکا حاکی از آن است که مسائل مربوط به اهمیت نفت ایران و همچنین هم مرزی با شوروی و بعد خلاء قدرت ناشی از خروج انگلستان و ظرفیت ایران برای پر کردن این خلاء ازجمله مهمترین عوامل موثر در دکترین روسای جمهور آمریکا و قدرت گیری ایران در طی این سال ها است. In the 1970s, the second Pahlavi period, through its alliance with the west, played a very influential role in the international relations arena. Taking a historical-analytical perspective, the present article explores the status of Iran in the US foreign diplomacy from the Second World War to the early 1970 in order to elaborate on the why and how of Mohammad Reza Shah’s rapid rise to power. Besides, this study refers to the status of Iran in the diplomacy of the US presidents to further elaborate on the status of Iran in the US presidents’ doctrines and to analyze factors which contributed to Iran’s being an influential regional and universal power in the 1970s. Findings from an in-depth analysis of the US presidents’ diplomacy bears witness to the fact that issues regarding the importance of Iran’s oil resources, Iran’s being coterminous with USRR, and Iran’s capacity for filling the void caused by UK’s absence were among the most crucial factors influencing the US presidents’ doctrines and contributing to Iran’s rise to power in the 1970s. Key words: Doctrine, The USA, Oil, Communism, Mohammad Reza Shah, Diplomacy.