دوره ی ناصرالدین شاه از نظر ترجمه ی آثار اروپایی، به دلیل تشکیل نهادهای ترجمه ای، مانند دستگاه مترجمان دولتی، دارالفنون، دارالترجمه ی ناصری، و اوج گیری ترجمه و پرداختن منسجم به این موضوع بسیار اهمیت دارد.در همین دوره برای اولین بار، با رشد و گسترش ارتباط های خارجی، به ترجمه ها به منزله ی ابزار کسب شناخت و دانش جدید و نوگرایی موضوع به طور جدی تر توجه شد، همچنین در این دوره ترجمه ی مبتنی بر رویکرد روبنایی جای خود را به ترجمه با رویکرد تجددخواهی داد. در بررسی ترجمه ها اجزای اقتباس و حذفی های درون متنی ما را با فضاهای ذهنی که منشأ ماجراها و حوادث پیش آمده در لایه های بیرونی حیات ایرانی است، آشنا می کند.چگونگی تلاقی ذهن ایرانی با اندیشه ها و علوم جدید، متون جدید و بسترهای اجتماعی و سیاسی و دانش مترجمان درباره ی موضوع های ترجمه ای از عوامل اصلی غلبه ی سبک خاص ترجمه های موسوم به «تالیف های ترجمه ای»یا گرایش به ترجمه های غیرمستقیم از متون جدید شد. به لحاظ روش و نوع رویکرد، این مقاله «درباره ی» فرایند ترجمه هاست، و «از» ترجمه ها سخن نمی گوید، به عبارت دیگر ساختارها و رویکردهای حاکم بر دسته بندی ادوار ترجمه را محور اصلی بررسی قرار داده و بر حسب ضرورت، مبحث های جزئی درباره ی متون ترجمه ای به منزله ی مصداق مطرح می کند.
یکی از مهمترین دستاوردهای رخداد مشروطه در عثمانی و ایران، تدوین قانون اساسی است. این دستامد گران مایه علی رغم محاسن زیادی که داشته، به نسبت چشم اندازی که واضعان آن به نحوه پیشبرد جریان نوگرایی و اصلاحات داشتند، خود باعث تند یا کند شدن جریان مشروطه خواهی شده است. یکی از مصادیق مدعای فوق، مساله اختیارات پارلمان در دو قانون مذکور است. به سبب قبض و بسط های موجود در خصوص اختیارات پارلمان در قوانین مشروطه ایران و مشروطه 1908 عثمانی، جریان مشروطه خواهی، سرنوشت متفاوتی را به خود دید که به زعم نگارنده، منبعث از رویکرد قوانین یاد شده به جایگاه نهادهای مدنی از قبیل پارلمان در ساختار هیات حاکمه دو دولت اسلامی با زعامت سلطان مشروع است.در نوشتار حاضر، سعی می شود با تامل در قوانین یاد شده، از زاویه اختیارات پارلمان، تاثیر آن متون بر سرنوشت جریان نوگرایی در ایران و عثمانی ارزیابی گردد.
مواجهه سنت و تجدد در دوره معاصر، یکی از موضوعات مورد بحث در عرصه کلامی و سیاسی و تاریخی بوده است. ایران در دوره قاجار رویارویی بیشتری با غرب پیدا کرد و ضمن اینکه در ابتدای امر از مظاهر صنعتی آن بهره گرفت، به واسطه ناکارآمدیهای نظامی خود در جنگ با روسیه، خواهان دریافت علوم جدید برای تغییر ساختار فنی و صنعتی و فرهنگی شد. ورود مفاهیم جدید فرهنگی و سیاسی با واکنشهای متفاوتی از سوی جامعه ایرانی مواجه شد و تجدد و سنت تقابل و تفاهمهایی در این رویارویی برقرار کردند. برای بررسی واکنشهای متقابل متجددان و مذهبیون، با دکتر مرتضی نورایی، دانشیار دانشکده تاریخ دانشگاه اصفهان به گفتگو نشستیم.
هم بنیان گرفتن انقلاب مشروطه و هم پدید آمدن زمینههای آن را بیهیچ شبههای باید در گرو تشدید حضور روحانیت معاصر شیعه در عرصة سیاست دانست. زمانیکه علما در جنگهای ایران و روس دریافتند که بی همراهی آنها اثری از ایران در این تهاجمات باقی نمیماند، در عمل و نظر وارد کارزار شدند. نتیجه هر چه شد، آنها در مجاهدت و جهاد کوتاهی نکردند. در زمان جنبش تنباکو و راه افتادن کاروان استعماری بریتانیا برای تصاحب منابع اقتصادی ایران هم علمای ایران و عراق پا در میدان گذاشتند و کشور را نجات دادند؛ امّا همگی اینها مقدمهای شد برای ایجاد دگرگونیهای اساسی در ساختار نظام سیاسی ایران که میرفت نه ایرانی باقی بگذارد و نه اسلام و تشیعی!
گستردهترین، پیچیدهترین و پرتکاپوترین حضور روحانیت شیعه در جنش مشروطه اتفاق افتاد و کارزار دیانت و سیاست در این دوره از تحولات تاریخی ایران چنان شدتی گرفت که هنوز هم از مشروطه، رهبران و پیروان آن میگوییم و مینویسیم. بدیهی است که نوع عملکرد و سطح شور و حضور روحانیان درانقلاب مشروطه یکسان نبود و ایبسا هر کدام کاری و دیدگاهی داشتند، امّا در اساس کار، که اصلاح دین، دولت و ملّت باشد، همگی متفق و دلسوز بودند. در این مقاله با عملکرد بزرگان دیانت در عصر مشروطه به اجمال و اختصار آشنا خواهید شد.
در این مقاله، نقش علیرضا خان عضدالملک در یک سال و اندى پس از فتح تهران بررسى مى شود. از آن جا که این شخصیت، از رجال قدیمى دربار قاجار به شمار مى رفت و از زمان ناصرالدین شاه داراى مناصب و مقامات متعدد بود، چرخش سیاسى و همکارى و نزدیک شدن وی به رهبران آزادیخواه نهضت مشروطه، جالب توجه است. این چرخش، باعث شد تا اغلب رهبران مشروطه خواه با هر نوع گرایش فکرى، وی را به یکى از مهمت رین مناصب آن دوران (نیابت سلطنت) انتخاب کنند. نتیجه گرفته می شود شخصیت معتدل و روحیه کدخدامنشانه او، نقش اساسی در اتفاقن ظر همه جناح های مشروطیت نسبت به وی داشته با اینکه درک کافی از موقعیت سیاسی داخلی و خارجی ایران نداشته است.