مقالهی «رئالیسم شاعرانژه در سینمای فرانسه» به دورهی مهمی از تاریخ سبکهای سینمایی و نگرش خاصی از فیلمسازان فرانسوی در تاریخ سینما میپردازد . این رویداد فرهنگی در تاریخ سینما مقارن 1930 در کشور فرانسه میباشد ؛ در دورهای که فیلمسازان متفکری همچون ؛ ژان ویگو ، رنه کلر ، مارسل کارنه ، ژاک فدر و ژان رنوار آثار بزرگی را در سینما با تأثیر از نوعی ادبیات رئالیستی (واقعیت گرا) که به آن رئالیسم سیاه نیز میگفتند به وجود آوردند. شاید نسبت «سیاه Noir » به رئالیسم این فیلمسازان ناشی از نوعی بدبینی و یأس بود که در درونمایه بعضی از فیلمهای این فیلمسازان مطرح میشد...
هدف این مقاله تبیین نظریه «سینمای شعر» پازولینی است. این نظریه مبتنی بر نظریه زیبایی شناختی کروچه (نظریه بیان) است. از این رو، در ابتدا، نظریه کروچه به اجمال بررسی و پنج مقوله آن تشریح می شود: یکی بودن شهود و بیان، تلازم شهود و تعین، پیشاعقلی بودن شهود، صورت یا فرم ناب بودنِ شعر، تلازم نداشتن شهود و اظهار. سپس تأثیر این مقولات در سینمای شعر پازولینی نشان داده می شود. برای فهم مقصود پازولینی از «سینمای شعر» باید نظر او را در باب شعر دریافت. از نظر پازولینی، شعر باید غیرعقلی و متعین و کاملاً صوری (فرمال) و مبین دیدگاهی خاص باشد. پازولینی می گوید که سینما نیز باید واجد این شروط باشد تا سینمای شعر شود. از نظر او، فن نمای دید غیرمستقیم آزاد این شروط را تأمین می کند. به گفته پازولینی، سینما بر چهار زبان تصویری استوار است: زبان ایما (ژست)، زبان محیط، زبان رؤیا، زبان خاطره. بدین ترتیب، او وارد بحثهای نشانه شناختی در باب تصویر نیز می شود که در این خصوص آراء بارت نیز طرح شده است.
هر اثر هنری برای جذابیت و تاثیرگذاری بیشتر، سعی دارد مخاطب را وارد فضای اثر هنری کند. این فضا در ابتدا شکلی مجازی دارد و ناشی از ذهن هنرمند است؛ سپس شکل عینی یافته و در قالب اثر هنری بروز می کند. فیلمساز نیز فضای مجازی فیلم را که درون ذهن وی و نویسنده فیلمنامه نهفته است با واسطه تصویر، در قالب توالی نماها آشکار می کند. قبل از قرارگیری پلان ها، صحنه ها و سکانس ها در کنار هم، برای تحقق تصور مجازی فیلمساز، به کمک ابزار پیش تصور مانند طراحی ها و فیلمنامه مصور، فضاهای اولیه عینی برای روایت فیلم خلق می شوند. فضاسازی، اولین گام برای عینی شدن تصورات فیلمساز است. خلق فضاها در سینمای زنده به اشکال مختلفی مانند، تعیین لوکیشن و گاه با طراحی دکورها به صورت طبیعی، مصنوعی، دیجیتالی و تلفیقی امکان پذیر است. در این مقاله تحقیقی می توان دریافت که: در سینمای انیمیشن شیوه های خلق فضا از تنوع بیشتری برخوردار است. تعدد روش و تکنیک در ساخت فیلم انیمیشن به ساختار خلق فضاهای جدید منجر می شود؛ می توان برای هر انیمیشن در هر روش و تکنیک، بر پایه نیازهای دراماتیک فیلمنامه، فضای مناسب را طراحی و ارائه کرد.
این مقاله درباره ی انگاره ی شقاوت آرتوست. واژه ای که معانی آن از حیطه ی کلمه ای معمولی فراتر رفته و تبدیل به نوعی نگاه فلسفی به زندگی می شود. مقاله ی حاضر درصدد بررسی وجوه معنایی و مفهومی این انگاره در سینما است و برآن است تا خوانش جدیدی از آن را در این هنر ارائه دهد. به دستاورد این مقاله؛ انتقال این مفهوم به قالب هنری دیگر (سینما)، با تمام کاستی ها و افزودنی هایش در آثار فیلمساز آوانگارد آمریکا، دیوید لینچ، میسر شده است. در این مسیر، یافتن واسطه های تئوریک برای انتقال نگاه آرتو به سینما به عنوان راه حل کاربردی مورد نظر قرار گرفته، چرا که مبنای نظریه ی آرتو در صیرورت دائمی و استحاله است و برای درک آن می بایست از انعطاف پذیری بیشتری برخوردار بود. این مقاله تعریف نوینی از شقاوت بر مبنای ""توسعه به سمت آگاهی"" ارائه می دهد و شرح بصری این سیروسلوک را در سینمای لینچ دنبال می کند. در ضمن بنیان اصلی دیگر این مقاله بر رابطه ی تجریدی سینما و تئاتر قرار گرفته که از آرتو میتوان به عنوان فصل مشترک این رابطه یاد کرد. آنچه در نهایت این مقاله ارائه می کند، نمونه های بصری تازه، از یک فرم جدید هنری مبتنی بر مفاهیم آرتو و از همه مهم تر «شقاوت» وی، در آثار دیوید لینچ است.