در مقدمه مقاله پس از بحث واژه شناسی به ظهورمدرنیته و عوامل دخیل در پیدایش تفکر مدرن مختصرا اشاره خواهد شد. در این باره به دیدگاه رایج درباره عامل اصلی پیدایش دوره مدرن یعنی اندیشه دکارت اشاره می شود. درادامه به چالش های مدرنیته با مسیحیت بویژه آیین کاتولیک اشاره خواهد شد. همچنین به سیر تاریخی واکنش های آیین کاتولیک به مدرنیته پرداخته می شود و گفته خواهد شد که چرا الهیات جدید نتوانست در بستر آیین کاتولیک رشد و نمو کند. در پایان به دیدگاه های یکی از الهی دانان کاتولیک(که می توان او را الهی دان جدید در الهیات کاتولیک دانست) یعنی هانس کونگ پرداخته می شود.
آموزه گناه اولیه جزو آموزههای رسمی مسیحیت و مورد تایید کلیسای کاتولیک است که کالون و لوتر، سردمداران نهضت اصلاح، نیز بر آن صحه و تاکید گذاشتهاند. مفاد اصلی این آموزه آلودگی نوع انسان است.این آموزه توجیهی برای ایده نجاتبخشی مسیح است.برای ایده نجات بخشی مسیح، حامیان آمـوزه در حمایت از آن به کتاب مقدس و به ویژه نوشتههای پولس رسـول استناد مـیکنند. بزرگترین پشتیبان و معمار این آموزه قدیس آگوستین (قرن چهاردهم میلادی) است، اما از همان اوائل مخالفان، این ایده را غیرمعقول و غیر قابل دفاع دانسته و آن را مورد هجوم قرار میدادند. شاخصترین مخالف آن پلاگیوس متفکرهم عصر آگوستین است. پس از وی نیز مخالفتها ادامه داشته و در عصر جدید دامنه این مخالفتها گسترش بیشتری یافته است؛ اما دستگاه مسیحیت طی شوراهای مکرر و متعددی مثل شورای کارتاژ، شورای اورانژ و شورای ترنت، پیوسته آموزه را مورد تاکید قرار داده و مخالفان را به ارتداد و انحراف محکوم نموده است. این مقاله فرایند شکلگیری آرای مخالفان و موافقان و سیر تاریخی آموزه را پی میگیرد، تا بستری برای پژوهشهای تخصصی در این زمینه فراهم سازد.