فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۶۱ تا ۱۸۰ مورد از کل ۵۱۱ مورد.
حوزه های تخصصی:
مبحث «ولیّ» به عنوان یکی از مهمترین ارکان حوزه عرفان و تصوف، همواره مورد توجه ارباب اهل قلم عرفان بوده و در اکثریت قریب به اتفاق منابعى که درباره عرفان و تصوف به رشته تحریر درآمدهاند، بخشى به مبحث ولىّ و موضوعات و مفاهیم مربوط به آن، اختصاص یافته است. در کتاب ارزشمند فیه مافیه نیز که مجموعه تقریرات مولانا و در حکم مجموعهاى غنى از آراء و آداب عارفانه و صوفیانه است، با مبحث ولىّ به عنوان یکى از مهمترین موضوعات کتاب روبرو مىشویم. دیدگاه مولانا نسبت به اولیا در فیه مافیه را مىتوان در پنج مورد خلاصه کرد که عبارتند از:1. خداوند و اولیا,2. مصلحت وجود و حضور اولیا, 3.صفات و ویژگیهاى اولیا, 4.خلایق و اولیا, 5. مریدان و اولیا .هر چند فیه مافیه ، به سبب سبک آن یعنى »مجلسگویى»، از پیچیدگیها و ظرافتهاى شاعرانه مثنوى خالى است ول ی وجود همین سبک، سبب بیان مطالب و موضوعات آن، به زبانی سادهتر و همه فهمتر است. حضرت مولانا جلالالدین بلخی، با استناد به آیات قرآن و احادیث قدسى و نبوی، امثال سائره فارسی و عربی، تشبیهها و تمثیلها، سرگذشتنامههاى مشایخ و حکایات مربوط به اولیا و گفتههای آنان، همچنین اشعار فارسی و عربی به شرح و بیان دیدگاههای خود درباره اولیا پرداخته است. پژوهش حاضر به بررسی موارد یاد شده و موضوعات دیگر مربوط بدانها میپردازد.
حکایت جان سیری بررسی تقابل مرگ و زندگی در دیدگاه مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مرگ همواره از مهم ترین دغدغه های انسان بوده است؛ اما عرفا به این پدیده به شیوه ای دیگر نگریسته اند و گاه حتی خودخواسته، طالب آن بوده اند.البته مرگ طلبیِ عرفا هرگز به معنی قتل نفس یا بیتوجهی به نعمتِ حیات نبوده است؛ بلکه مرگ از نگاه آنان پنجره ای به وصال معبود است. مولوی در مثنوی کبیر و هم در دیوان شمس، به مسئلة مرگ پرداخته و ویژگیها، ابعاد و آثار آن را بررسی کرده است.در این مقاله، به این مقوله پرداخته شده است.
تولّد آسمانی با مرگ نفسانی (مرگ اختیاری) به روایت مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
صاحبان معرفت برای انسان دو نوع تولّد قائلند: یکی تولّد صوری و دیگری تولّد معنوی یا تولّد ثانی که از آن به عنوان «عروسی ابد» یا «تولّد آسمانی» یاد می کنند. مرگ نفسانی از مبانی عمیق عرفان و ادب تعلیمی مولانا است. مولانا همچون سایر عرفای اهل بسط و سکر پدیده مرگ دوستی در آثارش تجلّی خاصی دارد و مرگ و مرگ نفسانی را در مسیر چرخة تکامل می داند و از آن به عنوان انتقال از عالم کثرت و طبیعت به عالم وحدت و ماوراءالطبیعه تعبیر می کند. این بررسی نشان می دهد مولانا تولّد آسمانی را در مرگ نفسانی تحت تأثیر عوامل مؤثری همچون ایمان، ابوّت معنوی و عشق می داند؛ بنابراین با استناد به حکایات مثنوی، در یک مقدمه و هفت محور انواع ولادت، عوامل مؤثر در تولّد آسمانی، مرگ ها و زایش ها، چگونگی مرگ ارادی و انواع آن، راه های رسیدن به مرگ نفسانی، ویژگی راه یافتگان به مرگ نفسانی (ارادی) و فواید مرگ نفسانی (مرگ اختیاری) بررسی شده است.
اختیارات انسانی و قضا و قدر الهی
حوزه های تخصصی:
ظاهرا انسان همواره در پی شناختن سرنوشت و تکلیف خود بوده است تا وظیفه خود را بشناسد ومسئولیت واقعی خود را در برابر حوادث تشخیص دهد.این جستجو از این سوال سرچشمه گرفته است: «آیا من مالک و سازنده سرنوشت خود هستم یا سرنوشت من به دست قدرتی خارج از من رقم خورده است؟» این قبیل تفحصات و تاملات حول این دو قطب، درنوسان بوده است. قبول یکی از دو مورد، غفلت از واقعیت عینی و ملموسی است که اتفاق می افتد. زیرا، از جهتی، انسان تحت تاثیر شرایط مقدر و محتوم زندگی می کند. او در زیر سلطه قوانین طبیعت قرار دارد، که همواره یکنواخت عمل می کنند. به طورمثال، انسان همواره در حال تحول است؛ نیروی جاذبه زمین همواره عمل می کند؛ سرما و گرما اثر ثابت خود را اعمال می کنند؛ مرگ نیز، دیر یا زود، امری حتمی الوقوع است. بالاخره انسان الزاما در محدوده انسانی خود می فهمد و به هیجان در می آید و در این قلمرو مسائل را تبیین می کند.در این میان انسان چه نقشی دارد؟ او در سپر این الزامات می تواند تصمیم بگیرد و عزم اش را جزم کند، یا کاملا منفعل است، و یا حالت سومی وجود دارد که بین الامرین می باشد؟ ما در این مقاله سعی کرده ایم، از طرفی حدود مقدرات را، با توجه به تاریخ و حیات فعلی انسان بررسی نماییم، و از طرف دیگر معنی آزادی و اختیار انسانی را در چهارچوب همین مقدرات بیان کنیم. بدون اینکه بخواهیم با نصایح بی بینان، به زور و عنف آزادی یا جبر را بر احوال انسانی تحمیل نماییم. بدین جهت ابتدا صورتهای مختلف جبر را مورد بررسی قرار داده ایم، سپس راه های آزادی را در جو همین الزامات بررسی کرده ایم. بنابراین مفهوم تازه ای از آزادی، به عنوان گذر از وضع موجود، کشف و فهم راه هایی که امکان تحقق دارند، مطرح شده است. این بررسی با ذکر مثالهای کاملا مملوس مطالب را مورد بحث قرار داده است.چون امر بر این دایر است که نگرش تازه ای از جبر و اختیار مطرح شود، بدین جهت مطالبی مطرح شده است که فهمیدن آنها مستلزم تعمق و تامل مجدد می باشد. به عبارت دیگر، نمی توان با سهل گرایی و به صورت ماشینی از یک کتاب عزیز، یا از یک شخصیت .الا نقل مطلب نمود و خود را از تفکر مجدد معاف ساخت، و به تسلیم و بی نظری روزگار گذراند. حکم از آن هر انسانی است که مطابق امکاناتی که کشف نموده است، تصمیمات خود را عملی سازد و به زندگی خود رنگ و معنی خاصی بدهد و ماهیت حوادث را به نحو تازه ای ب دست آورد، اگرچه الزامات و مقدراتی نیز حال در موقعیت و وجود او است.
نای نیایش در نیستان آفرینش
حوزه های تخصصی:
از نظر مولوی، پرورگار متعال خیر محض است، انسانی که در سیر صعودی معنوی قرار می گیرد خیر محض را می ستاید. او عشق معبود لایتناهی را شعله ای می داند که هر چیزی جز معشوق را در نظر نیایشگر می سوزاند. مولوی نیایش را توفیق الهی می داند و هر دعائی را مستلزم داشتن شایستگی نیایشگر برای آن می داند و اعتقاد دارد که فطرت روح انسانی با توحید الهی سازگار است، نباید آنرا در قید و بند ما سوی الله گذاشت. از منظر او همه مخلوقات جهان به نوعی در نیایشند.
صد کتاب ار هست جز یک باب نیست
صد جهت را قصد جز محراب نیست
6/3667
از منظر مولوی ذکر، فکر را بالا می برد و عشق، باعث ذکر و نیایش می شود و انسان در صورت اتصال به دریای لطف حق، صفت الهی پیدا می کند و در نتیجه آرامش می یابد و به نهایت فراغت می رسد.
عرفان گرایی صائب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عرفان به عنوان یکی از جنبه های اصلی اندیشه زندگی و هنر صائب محسوب نمی شود بلکه همانند سایر عناصر فرهنگی ابزاری برای مضمون سازی و تقویت ساختار ادبی و بلاغی شعر اوست اما بنفسه موضوعیت و اهمیت مستقل و قابل توجهی ندارد . ...
تصوف در آینه نقد صوفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقد صوفی، محمد کاظم یوسف پور، انتشارات روزنه، تهران 1380، 468 صفحه.
تصوف یا عرفان اسلامی متعالی ترین و باشکوه ترین و پرجاذبه ترین جلوه فرهنگ اسلامی است که همواره الهام بخش و وحدت بخش مسلمانان بوده است. حقیقت عرفان ریشه در نهاد و فطرت الهی انسان دارد و ظهور آن درکلام و رفتار است که با فرهنگ پیوند می یابد. از این رو، هیچ دین یا فرهنگ دینی را نمی توان یافت که از گرایش های عرفانی تهی باشد. عرفان اسلامی، که ریشه در تعالیم بلند کتاب آسمانی و سنت دارد، در اصل، همان حقیقت و جوهره دین اسلام است. اساسی ترین مبانی عرفان اسلامی بر آیات الهی و تعالیم و آموزه های رسول اکرم و ائمه اطهار علیهم السلام مبتنی است و سلوک عملی پیامبر اسلام و اهل بیت گواه این حقیقت است.
در اواسط یا اواخر قرن دوم هجری بر گروهی از عارفان بغداد عنوان صوفی اطلاق شد و بعدها، تا چندین قرن، عنوان صوفی با عارف، و نیز تصوف با عرفان مترادف گشت. البته برخی از عارفان میان عرفان و تصوف تمایز قایل شده و مرتبه تصوف را دون مرتبه عرفان دانسته اند (قشیری، ص 476 و بعد؛ نسفی، ص 297).
در باره ریشه و معنای الفاظ تصوف وصوفی، و زمینه های پیدایش تصوف، آرا متعددی اظهار شده است. منابع و مآخذی را که به این مباحث پرداخته اند به سه دسته می توان تقسیم کرد: 1) منابع عرفانی، از جمله قوت القلوب ابوطالب مکی، التعرف لمذهب اهل التصوف ابوبکر کلابادی؛ اللمع فی التصوف ابونصر سراج طوسی؛ الرساله القشیریه ابوالقاسم قشیری، کشف المحجوب هجویری. 2) منابع و مآخذ غیر عرفانی متقدم، از جمله اساس البلاغه زمخشری؛ تحقیق ماللهند ابوریحان بیرونی؛ تلبیس ابلیس ابن جوزی؛ رساله الصوفیه و الفقرا ابن تیمیه؛ مقدمه ابن خلدون. ظاهرا یکی از نخستین منابعی که در آن لفظ صوفی یا صوفیه آمده البیان و التبیین جا حظ (وفات:255) است. 3) منابع و مآخذ معاصر که آنها را در دو گروه می توان جای داد: آثار عرفان پژوهان مسلمان؛ تحقیقات عرفان پژوهان غربی. از میان محققان ایرانی معاصر در زمینه تصوف و عرفان، دکتر قاسم غنی، استاد بدیع الزمان فروزانفر، استاد جلال همایی و دکتر عبدالحسین زرین کوب را باید نام برد. هم چنین، از معاصران مسلمان، عبدالرحمن بدوی صاحب تاریخ التصوف الاسلامی من البدایه حتی نهایه القرن الثانی یاد کردنی است...
تحلیل حس چشایی در آثار مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حس چشایی یکی از پرکاربردترین حواسی است که در آثار مولوی برای نمایاندن تمامی ساحت های مادی و روحانی استفاده شده و واژه های دیگری از خانواده آن در بازتاب این معانی به شاعر یاری رسانده است. نوعِ زندگی صوفیه و توجه بیش از حد آنها به تقلیل طعام، جوع، روزه، اجتناب از کسب و بها دادن به نظریه توکل، سبب توجه مولوی به حسّ چشایی شده است. در این پژوهش، افزون بر تحلیل حسّ چشایی، مواردِ درآمیزی این حس با حواسّ دیگر (بصر و سمع) بررسی می شود. خاستگاه حسّامیزی به یکی از اصول اساسی تفکر اشاعره- تصرف خداوند و نفی علیّت- بازمی گردد و در زبان مولوی صبغه ممتازی دارد. این ایماژ شاعرانه در مثنوی و دیوان شمس بازتاب تلقی ویژه و هنری مولوی از حواس ظاهر و باطن است که البته با جهان بینی غیب مدار او ارتباط دارد. مولوی برای هر چیزی که در عالم هست، متناظری غیبی پیش روی می گذارد؛ از این رو، در برابر حواسِّ ظاهری، شکلِ راستینی از حواس باطنی و غیبی وجود دارد. حواس ظاهر و باطن چونان محورهای نظام فکری مولوی در آثار وی با شیوه های گونه گون و چشم اندازهای متمایز مطرح می شوند. از نظرگاهِ مولوی، ادراکات نفسانی (شنیدن، دیدن، چشیدن و جز آن) در مرحله ای از معرفت نفس، امتزاج حاصل و یکسان عمل می کنند و به نوعی «وحدت قوا» می رسند.
جایگاه سماع در امهات متون عرفانی تا قرن پنجم(هـ ق)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سماع، اصطلاحی است که از زمان رشد عرفان در ایران در آثار صوفیانه درباره آن سخن گفته شده است.بسیاری از عارفان متشرع یا علاقه چندانی به سماع نشان نداده اند و یا برای آن شرایط سختی قایل شده اند.در مقابل، بسیاری از عارفان نیز سماع را وسیله ای برای جذب واردات قلبی از جانب محبوب دانسته و شرایط آن را ذکر کرده اند.از آغاز تا قرن پنجم(هـ ق) تفکر و رفتار صوفیانه در ذهنیت جامعه ایرانی در حال شکل گیری و نمو بود؛ از این رو دیدگاه نویسندگان کتاب های تئوریک صوفیانه در این دوره بر عرفان دوره های بعد تأثیر فراوان گذاشت.در این مقاله نظر نویسندگان مهم این دوره درباره سماع و شرایط آن در تصوف بررسی شد تا روشن شود انجام سماع در آن دوره چگونه و با چه شرایط و اعتقاداتی در تصوف رواج داشت.به این منظور پس از ذکر مقدماتی در زمینه سماع، بررسی و تحلیل بحث سماع تا قرن پنجم(هـ ق) انجام شد.اساسِ این پژوهش بر نظر نویسندگانی است که چارچوب متصوفه به کتابهای نظریِ آن ها وابسته بوده است.در پایان روشن شد تا قرن پنجم هنوز پایکوبی در مجالس سماع چندان جایگاهی نداشته و تا آن زمان منظور متصوفه از سماع تنها گوش دادن به آواز و شعر و خرقه کردن جامه و بیخود شدن و فریاد زدن و نوعی حرکت بوده است نه بیش تر از آن.
دگرگونی گسترة کرامات در مناقب نامه های مشایخ تصوّف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کرامات همچون نقطة مرکزی تمامی روایت های منقبتی، بسامد و حضوری چشمگیر و نمایان در تذکره ها و مناقب نامه های مشایخ تصوّف دارد. این عنصر اساسی در گذر زمان، کمّا و کیفاً دچار تحوّل و دگرگونی شده است. در این مقاله می کوشیم نشان دهیم که توسعه و تحول تدریجی و تاریخی، حضور داستان های کرامت در طول حیات مشایخ، از پیش از تولّد تا پس از وفات آنها، شاخصه ای نوع نما و ژانریک در جریان تحوّل ژانر مناقب نامه است؛ به نحوی که می توان گفت اگر در آثار کهن متصوّفه، داستان های کرامت عمدتاً مربوط به دوران ولایت و رهبری شیخ بوده است، در مناقب نامه های متأخّر هیچ یک از مراحل حیات مشایخ بلکه حتّی ادوار پیش و پس از حیات آنها، خالی از داستان های کرامت نیست. به زعم ما، این تحول از منظر مطالعه درون متنی و ادبی، حاصل توسعه جریان شخصیت پردازی قهرمان، و در تحلیلی برون متنی حاصل پیدایش نظریه های جدید در تصوّف، و توسعه ابعاد قدرت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مشایخ صوفیّه در دوره های متأخر است.
تجلی وحدت در مثنوی مولانا و تائیه ابن فارض(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابن فارض از بزرگترین سرایندگان شعر صوفیانه در ادبیات عرب است و مولانا نیز خداوندگار عشق و عرفان در ادبیات فارسی است و زیباترین و مهمترین مضامین عرفانی در اشعار این دو یافت می شود. جهان بینی و نگرش این دو عارفِ بزرگ، با یکدیگر شباهت های قابل توجهی دارد و در بسیاری از موضوعات عرفانی مشابهت و مطابقت تام دارد. زیربنا و شالوده اعتقادشان بر وحدت حق و ادراک آن است و هر دو را باید قائل به وحدت شهود دانست. وحدت حق از مهمترین مباحثی است که در عرفان از دیر باز مطرح بوده است؛ این اندیشه سترگ در اشعار مولانا و ابن فارض نمود خاصی دارد و این دو با شهودی عاشقانه به وحدت حق دست یافته اند و با زبان رمز وتمثیل آن را بیان کرده اند. این دو عارف بزرگ، اگرچه هر ک دام شیوه خاص ی در سلوک داشته اند ولی به یک نتیجه واح د رسیده اند و آن رسیدن به وحدت از طریق عشق و شهود و فنا و... است. در این جستار تلاش می شود تا مقوله وحدت و چگونگی نایل شدن به آن، در اندیشه و آثار منظوم این دو عارف شاعر بررسی و با هم مقایسه شود.
تاملی در اندیشه های زاهدانه و دینی نظامی گنجوی
حوزه های تخصصی:
چاه راز ( شرح بیتی از خاقانی شروانی )
حوزه های تخصصی:
سر، ودیعه ای است نهاده در دل، که باید از نااهلان و نامحرمان، نهان داشته شود، در فرهنگ ما، به نگاه داشت راز، بسیار سفارش شده تا آنجا که رسیدن به مراد و مالا رستگاری را ، در گرو نهان داشت آن، برشمرده اند، هر چند تنگی سینه گنجایی راز را ندارد...