فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۲۱ تا ۲۴۰ مورد از کل ۵۱۱ مورد.
حوزه های تخصصی:
رباعی، یکیاز قالب هایشعریاست که ابداع آن را در زبان فارسیدانسته اند. از آن جا که در این قالب، مفهومیمنحصر گنجانده میشود و وزنیخاص در آن بکار میرود، کاربرد آن را در زبان فارسیکمتر از دیگر قالب هایشعریمیبینیم. مولانا نیز در خیل اشعارش، به سرایش رباعیپرداخته و در این باره مهارتیویژه را بکار بسته است. در این مقاله به بررسیمساله مرگ و آن سویمرگ و اندیشه هایمولانا در این باب میپردازیم. بدین ترتیب با اندیشه هایویدرباره مرگ، که میان انسان ها مشترک است، حیات بعد از مرگ و حیات آخروی، که جایمحاسبه اعمال این جهانیاست، آشنا میشویم.
تجلی و تلاقی هفت شهر عشق در آثار مولانا و پائولو کوئیلو (عنوان عربی: تجلیات مدن العشق السبع وتلاقیها فی نتاجات مولانا وباولو کویلو)
حوزه های تخصصی:
ادبیات تطبیقی، پنجره ای گشوده شده به دنیای یکرنگی ها است که علی رغم فواصل زمانی و بعد مکانی، وجوه مشترک اندیشه های عرصه فرهنگ و ادب، شعر و عرفان، ... در آن رخ می نمایاند و حقیقت حال انسان ها را در چهره بزرگان عاشق متجلی می سازد. مولانا جلال الدین محمد که به نوشته «نیکلسون»، عرفان، سرچشمه الهام او است و «آربری» وی را عظیم ترین شاعر عارف تاریخ دانسته و استاد فروزانفر او را معدن حقایق و سرچشمه فیاض معرفت خوانده است (یوسفی، 1370: 209)، آوای دل بر جهان انداخته و قرن ها است که ابنای بشر را مجذوب خود ساخته است. از آن طرف، پائولو کوئیلو (متولد 1947، برزیل) به عنوان اندیشمندی که فراز و نشیب زندگی اش از سیر و سلوک عرفانی گذشته و با رنگ و لعاب معرفتی شرقی، به ویژه نسیم مثنوی مولانا، نکهت افزا شده، چهره ماندگار یافته است. در این مقاله، نگارنده بر آن است که تجلی و تلاقی هفت شهر عشق را در اندیشه های این دو عاشق عارف آشکار سازد و با چشم اندازی از پیوستگی در سرچشمه اندیشه های آسمانی و روح خداشناسی به صورت تطبیقی در عرفان شرق و غرب، جایگاه ادب ایرانی را در فراسوی مرزها ترسیم کند.چکیده عربی:یعتبر الأدب المقارن نافذة فتحت علی عالم ملیء بالوئام والاتحاد حیث تظهر فیه الآراء المشترکة فی مجالات الثقافة والأدب والشعر والعرفان کما تظهر حقیقة حال البشریة فی وجوه کبار العشاق. یعد مولانا من هؤلاء العشاق إذ یری نیکلسون فی کتاباته أن العرفان هو أساس الإلهامات لدی هذا الشاعر العاشق واعتبره آلبری أکبر شاعر عارف فی التاریخ کما عدّه الأستاذ فروزانفر معدن الحقائق وینبوع المعرفة الفیاض الذی نادت العالم أوتار قلبه. من جهة أخری اتجه الشاعر البرازیلی باولو کویلو نحو الخلود بوصفه مفکرا مرّ فی حیاته بأقالیم العشق والعرفان وتعطر أدبه بشذی عرفان الشرق سیما أریج المثنوی لمولانا.یهدف هذا المقال إلی کشف اللثام عن تجلیات مدن العشق السبع وتلاقیها فی آراء هذین العاشقین العارفین لیبیّن مکانة الأدب الإیرانی ما وراء الحدود بعد دراسة مقارنة فی تشابک العقائد السماویة المتجلیة فی عرفان الشرق والغرب.
دیدگاه های معرفت شناختی هجویری در کشف المحجوب درباره توحید و رؤیت الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و چهارم پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۲۶ (پیاپی ۸۱)
حوزه های تخصصی:
هجویری با تألیف کشف المحجوب یکی از برجسته ترین آثار عرفانی را در ادب فارسی پدید آورده است. او تحت تأثیر تحولات فرقه ای و اجتماعی جاری در جامعه، و به تناسب زمینه فکری و مذهبی خود، دیدگاه های معرفتی اش را در کتاب مزبور تبیین کرده است. در این مقاله سعی شده است با رویکردی معرفت شناختی، آرای او درباره مسئله توحید و برخی موضوعات مرتبط با آن؛ یعنی ذات، صفات و رؤیت الهی بررسی شود. تحلیل معرفت شناختی آرای هجویری در زمینه توحید، ضمن اینکه عقیده او را درباره مراتب توحید آشکار می کند، نظر او را درباب دخالت یا عدم دخالت علم و آگاهی انسان در توحید روشن می کند. همچنین، معلوم می شود که او درباب ذات قائل به بقاست و تبدل را به صفات نسبت می دهد. به نظر او، صفت به خود قائم نیست؛ درنتیجه، درباره خدا نیز معتقد است که صفات او قائم به ذات اوست و خدا با صفات خود قدیم است. در این مقاله، ضمن اینکه میان مسئله توحید و رؤیت الهی رابطه معرفتی دیده می شود، نظر هجویری نیز درباره مرتبه متعالی رؤیت در حصول ایمان و توحید الهی تبیین می شود.
غربت اندیشی صوفیانه و بازتاب آن در شعر فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفهوم غربت با اندیشه، احساس و رفتار آدمی درآمیخته است و در بسیاری از حوزه های فکری چون فلسفه، عرفان، انسان شناسی، روان شناسی، ادبیات و مانند آن مجال بروز یافته است. در تصوف و عرفان اسلامی نیز غربت، حضوری قابل اعتنا دارد و صاحب ابعاد معنایی و تفسیرهای گوناگون است. در این مقاله پس از مقدمه ای کوتاه درباره مفاهیم چندگانه غربت (سنتی، مدرن و پسامدرن) و نگاهی کوتاه به مقوله غربت در فلسفه، علوم اجتماعی و روان شناسی، به بحث اصلی درباره غربت اندیشی صوفیانه تحت عناوینی چون «غربت روح در قالب»، «غربت انسان در دنیا»، «غربت عارف در میان اهل ظاهر» و «غربت در میان غیر اهل وطن» پرداخته می شود و با تمرکز بر اندیشه های مدون ابن عربی و برخی از بزرگان صوفیه و با استناد به پاره ای شواهد شعری، موارد ذیل تبیین می شود: 1-غربت مفهومی است آزموده انسان. 2- بیشتر عارفان به دلیل تأمل در ویژگی های روحی و روانی آدمی از چنین احساسی آگاهی داشته اند و برای آن ادله و تفاسیر گوناگونی ذکر کرده اند. 3-غربت با مفاهیمی بنیادی چون فنا و سیر و سلوک، شهرت گریزی و گمنامی و مانند آن پیوستگی دارد. 4-غربت صوفیانه با مفهوم سفر ارتباط دارد. 5- غربت و غربت اندیشی رنگ و بویی ملامتی دارد و از اصول ملامتیان است.
نگرش احمد غزّالی به عشق بربنیاد نظریة استعارة شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه استعارة شناختی از دیدگاه های قابل توجه در زمینة تحقیقات زبان شناسی شناختی است که با توجه به نگاشت های متشکل از دو قلمرو منبع و هدف، به بررسی و تحلیل مفاهیم انتزاعی مطرح شده در زبان می پردازد. هدف نگارندگان در این مقاله بررسی مفهوم «عشق» برپایة بازیابی عناصر واژگانی در قلمروهای حسی این مفهوم در رسالة سوانح العشّاق خواجه احمد غزّالی (520 ق) به منظور مشخص کردن شبکه های استعاری و کشف استعاره های کانونی و اصلی این مفهوم و درنهایت رسیدن به دیدگاه نویسنده دربارة عشق بوده است. نگارندگان با استفاده از نظریة استعارة شناختی به بررسی مفهوم عشق در متن فوق پرداخته و نشان داده اند که دیدگاه غزّالی به عشق دیدگاهی زاهدانه و عابدانه است، نه عاشقانه.
اخلاق از نظر غزالی
«مولانا و قرآن»
حوزه های تخصصی:
این مقاله به طور اجمال ارتباط مولانا و دریافت های او را از قرآن کریم مورد تتبع قرار می دهد و مراد این است که بیان کند عرفان مولانا آن گونه که در آثار او موجود است برگرفته از بطن و متنِ قرآن است و او خود نیز به منزله نوعی مفسر قرآن به حساب می آید. از طرفی نیز باورمندی و ایمان و عشق مولانا به این کتاب و کلام وحیانی و آسمانی را به نمایش می گذارد تا نشان دهد که عرفان مولانا عرفانی در جریان وحی و نبوت بوده و لاجرم تابع سنت نبوی هم خواهد بود و از کژی ها و خواسته های نفسانی به دور بوده و آنچه آن سلطان خوبان گفته را به عبارت منظوم کشیده و به فهم ما نزدیک کرده است، هر چند که از کج فهمی های خاصه امروزِ برخی از افراد به فغان است و می گوید:کرده ای تاویل حرف بکر راخویش را تاویل کن نه ذکر رابر هوا تاویل قرآن می کنیپست و کژ شد از تو معنیِ سنی
چیستی و اقسام مرگ از منظر عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چیستی و اقسام مرگ از منظر عطار
علی محمد ساجدی* محبوبه جباره ناصرو**
دانشگاه شیراز دانشگاه قم
چکیده
مرگ از جمله رویدادهای رازآلود بشر از آغاز آفرینش بوده است. از آن جا که بشر همیشه خود را با این پدیده مواجه دیده و از آن گریزان و ترسان بوده، دغدغه ای همیشگی برای شناختن و شناساندن آن داشته است. بررسی اندیشه ی مرگ از دیدگاه عطار، عارف توانمند قرن ششم هجری، توجه به این دغدغه ی مشترک بشری است. مرور و تأمل بر کاربردهای واژه ی مرگ و مترادف های آن در آثار عطار، نشان می دهد که عطار به مرگ، بینشی چند جانبه دارد و هرگز در پی محدود کردن آن به معنایی خاص برنیامده؛ بلکه به فراخور موقعیت، هربار به یکی از معانی و جوانب آن پرداخته است؛ از این رو با توسعه در معنای مرگ، دو نوع مرگ را مطرح می کند: مرگ طبیعی و مرگ ارادی (عارفانه ی عاشقانه). برجسته ترین معنایی که عطار در آثار خویش برای مرگ آورده است، معنای اخیر است که در مقابل آن علاوه بر جسم و جان، بهشت نیز رنگ می بازد و حجاب راه به حساب می آید. از سوی دیگر، وی مرگ را امری همگانی و یک سان برای تمام موجودات عالم هستی می داند و همین به رخ کشیدن حادثه ای است که همواره بر آدمی فاتح و غالب است و مانند سدّی عظیم و حادثه ای گریزناپذیر در برابر خواسته های بی پایان آدمی رخ می نماید. از این رو بشر نه تنها نمی تواند هیچ تدبیری در مواجهه با آن بیندیشد؛ بلکه حتی هیچ علم و آگاهی نیز در این باره ندارد و تنها راه درمان این درد، تسلیم و خموشی است. از طرف دیگر؛ دنیا کاروان سرایی است که بشر مدتی محدود در آن زندگی می کند و سپس آن را در اختیار دیگران قرار می دهد. پس بشر باید بیدار بماند و آماده ی شنیدن آوای درای کاروان باشد.
واژه های کلیدی: مرگ، عطار، عارف، ناپایداری، دنیا، زندگی، آخرت.
انسان کامل در عرفان اسلامی و مقایسه آن با هرمزدبغ در آیین مانوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آیین مانوی آیینی است گنوسی که جزء فرقه های عرفانی به شمار می رود. اصل اساسی این آیین، هبوط روح از عالم اعلا که جایگاه حقیقی اوست و گرفتاری آن در عالم ماده است، وظیفه انسان در این دنیا رهاسازی روح گرفتار در بند ماده است. مانویان همانند سایر گنوسیان راه نجات روح را دست یابی به گنوس یا همان معرفت می دانستند. میان عقاید مانوی و عرفان اسلامی، مشترکات و مشابهاتی به چشم می خورد که ازجمله این مشابهات، اندیشه «انسان کامل» است. «انسان کامل» در عقاید عرفانی اسلام، شباهت نزدیکی با «هرمزدبغ» یا «انسان نخستین» در آیین مانوی دارد. انسان کامل و هرمزدبغ بارقه ای از نور الهی در وجود خویشتن دارند و واسطه شناخت خداوند هستند که معرفت الهی توسط آنان برای انسان به ارمغان آورده شده است. خداوند آنان را جهت نجات بندگان خود در زمین قرار داده تا با راهنمایی بندگان و رها کردن آنان از قید دنیا و مادیات، روح علوی گرفتار در بند ماده و جسم آنان را رهایی بخشند.
شعر حافظ، واحه آزادی و آفرینش
حوزه های تخصصی:
هدف مقاله حاضر آن است که نشان دهد، چگونه مکتب پساساختارگرایی، از تعیین معنای نهایی برای متن امتناع می ورزد. در این راستا، نخست با اشاره، به بخشی از ویژگی های متنی چون غزلیات حافظ به تبیین این مطلب پرداخته می شود که از منظر نقد پساساختار گرایی، نمی توان معنای غزل حافظ را تنها در انحصار تحلیل عرفانی نگاه داشت از این رو برای رسیدن به فهم متن، نخست باید خود را از بند قصد مؤلف رهانید و با تکیه بر متن و افق انتظار خواننده، معنی را آفرید. نقد پساساختارگرایی با تکیه بر عدم قطعیت رابطه بین دال و مدلول و بازی بی پایان دلالت ها در زبان و نیز به واسطه ویژگی های خاص زبان ادبی از جمله ابهام و معما و ماهیت استعاری و مجازی آن و استفاده از قواعد ساختار شکنی نشان می دهد که چگونه دال ها می توانند در یک روند دلالتی بی انتها ادامه داشته باشد. در پایان پیشنهاد می کند که برای تفسیر و تاویل متنی گشوده چون حافظ نیاز به خواننده ای است که واقف بر نظام و مناسبات نشانگان متن باشد، از پروسه ساختار شکنی آگاه باشد و نیز بداند که چگونه می توان معنا را افزایش داد و از حصار یک معنا قطعی و نهایی گریخت.
تعامل صوفیه نخستین با عقل؛ از آغاز تا اواخر قرن پنجم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع اصلی این مقاله، بررسی طرز برخورد عرفای نخستین با مفهوم بنیادین عقل است. بدین منظور چهل اثر عرفانی را که یا توسط صوفیه پنج قرن نخست اسلامی نوشته شده بودند و یا مشتمل بر گفتارهای آن ها بودند، بررسی کردیم. مجموعه یافته ها را در ده موضوع اصلی جای دادیم: عقل و معرفت الله، عقل و ایمان، عقل و قرآن، عقل و شرع، عقل و اخلاق، عقل و دنیا و آخرت، عقل و مقامات عرفانی، عقل و حالات عرفانی، عقل و عشق و عقل و روح. سپس به بررسی آرای عرفا در ذیل هر موضوع پرداختیم. این مقاله نشان می دهد که عرفای نخستین، مقولات مختلف معرفتی، دنیوی، اخروی و عرفانی را در ارتباط با عقل مطرح کرده اند و سعی کرده اند نسبت عقل را با هر کدام از این ها تبیین کنند. درست است که در بسیاری موارد، کارکرد عقل را محدود کرده اند اما همین که همه چیز را در نسبت با عقل سنجیده-اند، نشان از اهمیت عقل در نظر آنان دارد. در واقع، آن ها حتی برای تبیین محدودیت های عقل در حوزه های معرفتی، از خود عقل مدد جسته اند. هر چند بررسی ما فقط معطوف به موضوعاتی است که به نحوی با عقل در ارتباط هستند اما حتی از خلال همین مقاله می توان تنوع و گستردگی حوزه های شناختی را که آن ها وارد شده اند، دریافت
نقد و تحلیل کرامات خواجه عبید اله احرار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کرامت عمل خارق عادتی است که از اولیا سر می زند. مباحث مربوط به این اعمال در کتاب های عرفانی از جنبه های مختلفی مطرح شده است. با بررسی علل پیدایش و رواج کرامات می توان کارکردهای گوناگونی برای آنها قایل شد. مشرب و موقعیت اجتماعی صاحب کرامت، اوضاع عصر او و چگونگی ارتباط وی با اقشار گوناگون اجتماع، از نوع کرامت و درون مایه آن قابل استنباط است. در این مقاله کرامات خواجه عبیداله احرار بررسی شده است. بیشتر کرامات او حاوی کنش و واکنش است. نقد و بررسی این اعمال نشان می دهد که احرار بر اساس ویژگی های شخصیتی، اصول طریقت نقشبندیه و اوضاع عصر، در امور سیاسی اجتماعی و اقتصادی فعالیت گسترده داشته و از این راه موقعیت ویژه ای به دست آورده است. بنابراین، حفظ موقعیتِ یادشده، از راه تنبیه و مجازات متجاوزان، کارکرد عمده کرامات اوست.
سخن و سخنوریِ مولانا
حوزه های تخصصی:
آن چه در این مقاله بیان شده در خصوص سخن وسخنوریِ مولاناست. و غرض آن است که گستره و عمق سخنان مولانا را ذکر کرده و قدرت سخنوریِ مولانا را که در شعر و نثر در اوج توانائی قرار گرفته نمایش دهد. و نیز بنا دارد به برخی عوامل و موانع سخن گوئی او هم اشاراتی داشته باشد. لذا بیشترینه مآخذ آن آثار خود مولانا و به ویژه کتاب شریف مثنوی معنوی است که جامع باورهای شریعت و طریقت، و حاوی اسرار درونی و حقایق باطنی مولاناست. ابیاتی را که در آن خصوص نقل کرده ایم فقط نمونه هائی اندک و مختصر برای اثبات موضوع است.
پیوندهای معنایی آیه الست و اعیان ثابته در مثنوی مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آیه 172 سوره اعراف را برخی عارفان مسلمان با اعیان ثابته، که از اصطلاحات نظام فکری ابن عربی است، درپیوندیافته اند. این پژوهش بر آن است تا پاسخی برای این پرسش بجوید که مولانا آن گاه که در مثنوی به آیه الست استناد می کند، چه پیوندهای معنایی میان این آیه و اعیان ثابته ردیابی و رصد کرده است؟ بنابراین ضمن تعریف اعیان ثابته و برخی موضوعات فرعی وابسته بدان، بیت هایی از مثنوی مولانا که پیوندهای معنایی آیة الست با اعیان ثابته را دربردارد، به شیوة تحلیلی بررسی شده است. این بررسی نشان می دهد که بخشی از کاربردهای آیة الست در مثنوی مولانا، مفاهیم محوری مشترک میان میثاق الست و اعیان ثابته را دربردارد. در این کاربردها به علم ازلی خداوند و ثبوت علمی موجودات اشاره شده و شهود اعیان ثابته به انبیا و اولیا نسبت داده شده است. نمونه هایی از طرح «هم زمانی» الست و اعیان ثابته و همانندی موضوعات «سرّالقدر» و «سابقة ازلی» را هم در این کاربردها می توان یافت.