فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۶۱ تا ۷۸۰ مورد از کل ۱٬۴۵۰ مورد.
بنیان فکنی دریدا
دگرگونی نظریه های حقیقت در فلسفه های قاره ای و تحلیلی قرن بیستم
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه تحلیلی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه تاریخ فلسفه
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
فلسفه های قرن بیستم زیر دو عنوان مهم قاره ای و تحلیلی، دسته بندی می شوند. از سوی دیگر، تطابق، انسجام و عمل گرایی، شایع ترین نظریه های مطرح در تبیین کیفیت رابطه ذهن و عین، در قالب نظریه های صدق یا همان حقیقت می باشند. حال، اگر بخواهیم نظریه های حقیقت را در متن دو سنت بزرگ قاره ای و تحلیلی، ارزیابی کنیم، با دو سوال مهم مواجه خواهیم بود: اول اینکه با عنایت به واگراییِ انکارناشدنیِ جغرافیایی، تاریخی و محتواییِ سنن مذکور، در جهت تقریب آنها آیا حتی به کاربرد تعبیر تشابه خانوادگی نیز نمی توان امیدوار بود؟ آیا می شود با معیار سنت گرایان در رویکرد به دین، از معبر اشتراک معنوی، این دو جریان را دو اعتبار از حقیقتی واحد انگاشت؟ سوال دوم این است که آیا همین رویه در قبال نظریه های حقیقت، قابل اِعمال است؟ آیا رهیافت اندیشمندانِ دو سنت قاره ای و تحلیلی به مقوله صدق یا حقیقت، واجد هسته های مشترکی هست تا از رهگذر آنها بتوان هم دو سنت مذکور و هم نظریه های صدق در قرن بیستم را زیر چتر واحدی جمع کرده یا حداقل از اشتراک حداکثری آنها سخن گفت؟ چنین می نماید که تلاش در جهت یکسان سازیِ سهم ذهن و عین در نظریه های حقیقتِ قرن بیستم، مرزهای تطابق ارسطوییِ، بازنماییِ دکارتی و سوبژکتیویسم کانتی را که رویکردی دوآلیستی دارند، درنوردیده و انسجام و عمل گرایی را وانهاده است.
پراگماتیسم
دیدگاه لیوتار درباره امر با شکوه کانت
منبع:
نامه فرهنگ ۱۳۸۲ شماره ۵۰
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر ایده آلیسمِ آلمانی (قرون 18 و 19)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای پست مدرنیسم
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه هنر
کلّی از دیدگاه راسل با تکیه بر نظریه مُثُل
منبع:
فلسفه دین ۱۳۸۴ شماره ۴
حوزه های تخصصی:
این مقاله بر آن است تا سیر تحول مسئله کلیات را با تأکید بر نظریه مُثُل از دیدگاه راسل، مورد بررسی قرار دهد. همچنین سعی شده است که این مسئله در آثار متقدم و متأخر او نیز مورد ملاحظه قرار گیرد که آیا تغییری در نگرش وی به وجود آمدهاست یا نه؟ در مسئلة کلیات چند نظر وجود دارد: 1. کلیات، نام و اسامی بیش نیست 2. کلیات، وجود واقعی دارند، نظیر مُثُل افلاطونی. 3. کلیات در ضمن افراد وجود دارند ولی وجود مستقل ندارند. انتقادات راسل به نومینالیستها نشانگر، عدم تمایل او به دیدگاه نومینالیستی است و در آثار اولیه او به یک پیرو افلاطون بیشتر شباهت دارد و در مرحلة بعد او به دیدگاه پوزیتیویستی ، هیوم نزدیک می شود. مسئلة کلیات را بیمعنا میداند و در مرحلة سوم و در آخرین کتابهایش به دیدگاه نخست خود نزدیک میشود و معتقد است که تجربهگرایی محض دیگر قابل اتکا نیست و هوادار نظریة کلیات است. البته دیدگاه نهایی او با دیدگاه افلاطون فرق دارد و از لحاظ منطقی، اسمای عام و یا حداقل کلماتی که دالّ بر نسبت و روابطند را میپذیرد.
چیستی زبان و بازتاب آن در مسئله دین(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه تحلیلی آباء فلسفه تحلیلی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه تحلیلی عبور از پوزیتیویسم منطقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه زبان