تعارض گزارش های آماری در بررسی های تاریخی، یکی از مسائل دانش تاریخ و به ویژه تاریخ نگاری است. این مسئله زمانی اهمیت خواهد یافت که گزارش های آماری فراوانی از یک رویداد در دسترس باشد. درباره حادثه کربلا، گزارش های آماری فراوانی در منابع یافت می شود. یکی از این گزارش ها، شمار زخم های امام حسین علیه السلام است. براساس استقرای نویسنده، حدود چهارده گزارش آماری در این زمینه ثبت شده است که سازگاری آنها با یکدیگر دشوار است. نویسنده در این مقاله سعی می کند با استفاده از روش تاریخ گذاری گزارش و تفکیک گزارش های زخم از گزارش های پارگی لباس، تعیین لباس امام علیه السلام در صحنه نبرد، بررسی تطبیقی روایت های شیخ مفید، ابن اعثم و خوارزمی از لحظات پایانی زندگانی امام حسین علیه السلام و بازسازی صحنه نبرد با تکیه بر روایت شیخ مفید، به گزارش آماری صحیح نزدیک شود.
از زمان نگارش روضة الشهداء در907ق، تا حدود سده ی اخیر، رویکرد غالب در روایت شفاهی و کتبی واقعه ی کربلا در میان فارسی زبانان، رویکردی عاطفی و هماهنگ با ذائقه ی عمومی بوده است، اما بررسی برخی آثار فارسی به جا مانده از پیش از قرن دهم، از قدمت بیش تر این قرائت در میان فارسی زبانان، خبر می دهد.
حسن بن حسین شیعی سبزواری(زنده در 757ه)، از جمله مهم ترین نمایندگان قرائت مورد نظر از واقعه ی کربلاست که آثار خود را حدود دو قرن پیش از روضة الشهداء، به رشته ی تحریر در آورده است.
در مقاله ی حاضر، رویکرد سبزواری به واقعه ی کربلا در سه اثر به جا مانده ی او (راحة الارواح، مصابیح القلوب و بهجة المباهج) به شیوه ای توصیفی- تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته است. این بررسی نشان می دهد که غلبه ی رویکرد عاطفی در انعکاس واقعه ی کربلا در متون فارسی، نه تنها از قدمتی بیش از قرن نهم برخورداربوده، که قرائت مذکور در میان شیعیان خراسانی قرن هشتم (از مهم ترین مراکز شیعیان فارسی زبان در ادوار کهن)، از چنان پذیرشی بر خوردار بوده است که حتی حکومت شیعه مذهب سربداران نیز، آن را به عنوان قرائتی مقبول از واقعه ی کربلا تلقی می کرده است.