در این مقاله از میان تعاریف مختلف کم، تعریف دوم و سوم مورد مداقّه بیشتر است, زیرا اثبات می¬شود که عدد از معقولات ثانی فلسفی نیست. همچنین از سنخ وجود نیست, بلکه در خارج به وجود معدود خود موجود و از معقولات اولی است. استدلال میگردد که عدد از سنخ ماهیت است و آنچه که بالفعل منقسم است، معدود است نه عدد. از این رو, عدد یک امر وحدانی است, گرچه قابل انقسام است (مختار نویسنده). همچنین به این بحث پرداخته میشود که اعداد مختلف، انواع عدد و نه افراد آن هستند. دلیل اقامه می¬شود که تفاوت کم منفصل و متصل در انقسام بالفعل و عدم آن نیست, بلکه در جزء مشترک داشتن است. همچنین به نقد استدلالی پرداخته می¬شود که خطوط مستقیم و قوس¬ها را انواع خط و نه افراد آن میداند.
هرچند حرکت جوهری نفس دستاوردهای فراوانی در مباحث عقلی و نقلی دارد و گره های کور بسیاری را باز می کند، چند اشکال اساسی سبب سر باز زدن حکمای پیشین از پذیرش آن شده بود. صدرالمتألین کوشید ضمن تثبیت این آموزه و نشان دادن پیامدهای پذیرش و انکار آن، موانع موجود و از جمله دو اشکال اساسی، یعنی «امتناع حرکت در مجردات» و «تصویر بقا و ثبات نفس در ضمن حرکت» را از سر راه بردارد. وی در پاسخ به دو اشکال مزبور، تلاش کرد تصویری ویژه از تجرد نفس و حرکت در جوهر نفسانی ارائه کند. در این مقاله کوشیده ایم ضمن تحلیل و ارزیابی پاسخ های صدرا به این اشکالات، پاسخ های احتمالی دیگری را که می توان با مبانی خود حکمت متعالیه مطرح کرد نیز عرضه و بررسی کنیم.