فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۲۱ تا ۴۴۰ مورد از کل ۳٬۹۵۱ مورد.
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با استفاده از روش تحلیلی و استنتاجی و به منظور بررسی ارتباط میان مهم ترین راه های کسب معرفت یعنی عقل و حس از نظر ابن سینا و تأثیر آن در برنامة درسی انجام شده است. در این تحقیق، مشخص گردید که عقل و حس در کسب بیش تر معرفت های بشری به هم وابسته اند. حس، زمینه رشد، شکوفایی و توانایی عقلانی انسان را فراهم می آورد و عقل نیز در شفاف سازی و اعتباربخشی به معرفت های حسی یاری می رساند. با اینکه این دو با هم در ارتباطی متقابل می توانند بر شناخت و دانش آدمی بیفزایند، ولی عقل به عنوان نیروی ممیز انسان از حیوان و اعتباربخش معارف بشری، در جایگاه برتر قرار دارد و با عقل فعال در ارتباط است. چنین نگرشی، دلالت هایی در برنامة درسی در پی دارد که در این تحقیق برخی از مهم ترین آن ها در قالب هدف، محتوای برنامة درسی و روش های آموزش و یادگیری مورد بررسی قرار گرفتند. یافته ها حاکی از آن اند که شناخت و قرب به خداوند، هدف غایی برنامة درسی را تشکیل می دهند. اهمیت و اعتبار عقلی و قابلیت فهم نیز مهم ترین اصول حاکم بر محتوای برنامة درسی است. فعال بودن فراگیران و به کارگیری حواس مختلف آنان نیز از جمله اموری اند که در آموزش و یادگیری باید مورد توجه واقع شوند.
حکمت مشرقی ابن سینا و حکمت اشراقی سهروردی
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه اشراق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
می دانیم که نسبت میان حکمت مشاء و حکمت اشراق، یکی از بحث های مهم فلسفه اسلامی است. بنابراین در این نوشتار ابتدا به تعریف دو حکمت مذکور پرداخته و سپس آثاری که حاوی حکمت مشرقی در میان تألیفات ابن سیناست و نیز توضیحاتی راجع به رساله های تمثیلی سهروردی آورده می شود. پس از آن یازده مورد از وجوه اشتراک این نوع تألیفات بیان می شود که از مهم ترین موارد میان این نوع آثار دو فیلسوف، می توان کاربرد زبان تمثیل، بررسی و شناساندن نفس و قوای آن، استفاده از رمز پرنده در اکثر این رسائل و ... را نام برد. در نهایت به این نتیجه می رسیم که ابن سینا یک ونیم قرن پیش از سهروردی و همچو وی دارای تجربه عرفانی و یا حکمت مشرقی بوده و نیز یکی از رساله های تمثیلی وی، نقطه آغازین نگارش آثاری از این نوع توسط سهروردی بوده است. بنابراین نمی توان ابن سینا را فیلسوفی صرفاً مشائی و ناآگاه از حقایق عرفانی دانست
کمال انسان از دیدگاه ملّاصدرا و بررسی میزان هماهنگی آن با آموزه های قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مهم ترین اصل در حوزه معرفت و شناخت، تبیین کمال انسان است. حکمت وجودی در انسان، ژرف تر از حکمت خلقت در سایر موجودات است؛ چراکه انسان وجود جامع و فراگیری است نسبت به آنچه در عالم ملک و ملکوت می گذرد. انسان عصاره لوح محفوظ و صراط مستقیم بین بهشت و دوزخ است. بعد ملکوتی انسان سرّی است از اسرار الهی و ظهوری است از خلافت الهی که به حکم مظهریت «الظاهر و الباطن»، می تواند در عالم ملک و ملکوت، تصرف نماید.
این نوشتار در پی آن است که کمال انسان را از منظر ملّاصدرا بررسی نموده، میزان هماهنگی دیدگاه ایشان را با قرآن کریم ارزیابی کند. با بررسی اجمالی دامنه کمال انسان، انگیزش بیشتری پیدا کرده، در کمال و سعادت خویش، گام های استوارتری خواهیم برداشت.
تاثیر فضائل و رذایل اخلاقی در معرفت الهی از دیدگاه ملاصدرا
حوزه های تخصصی:
نقش عواملی چون عواطف و احساسات، خواستههای پیشینی، گناهان و رذایل اخلاقی و ... در تکون معرفت، از دیرباز مورد توجه فیلسوفان بوده است. ملاصدرا نیز با تلقی خاصی که درباره معرفت الهی دارد و از سویی آن را مترادف با حکمت دانسته؛ و از سوی دیگر، تحقق چنین معرفتی را مسبوق به تهذیب و استکمال نفس انسانی میانگارد، در حقیقت، موانع معرفت به خداوند را همان موانع حکمت و کمال انسانی معرفی میکند. بدین ترتیب، تقرب به عالم قدس و دست رسی به معرفت حضرت حق، در گرو تزکیه نفس و تهذیب اخلاق از زشتی ها، معاصی و رذایلی چون بخل، کبر، عجب، غیبت، حب جاه و ریاست، خصومت، شرب خمر، دروغ گویی و ... و التزام به شریعت خواهد بود.
موانع معرفت حقیقی از دیدگاه علامه طباطبایی (ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله با محوریت موضوع موانع معرفت حقیقی از دیدگاه فیلسوف مسلمان علامه طباطبایی(ره) تدوین شده است و به بررسی و تبیین نظر ایشان در باره معرفت حقیقی و عوامل بازدارنده آن می پردازد. در نظر علامه، معرفت نسبت به اسماء و صفات الهی، معرفت حقیقی، و مایه سعادت و کمالِ آدمی است. در نظام معرفت شناختی علامه، حقیقت علم، امری وجودی است که از عالم بالا بر قلب (نفس) انسان افاضه شده است و انسان به میزان استعداد و آمادگی اش می تواند با عقل فعال متحد گردد و صورت های عقلی را از آن کسب کند. جستجو در آثار علامه نشان می دهد موانعی چون انحراف از حکم عقل، طبیعت گرایی صرف، عقل گرایی صرف، جهل به سیر انفسی، عدم اعتدال قوای نفسانی، تصرفات شیطان از جمله موانع شناختی و غیرشناختی معرفت است که باعث عدم دریافت قابلیت لازم جهت کسب معرفت حقیقی می شود.
صدر الدین محمد دشتکی شیرازی زندگی، آثار و آراء فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سید سند صدر الدین محمد دشتکی از سادات خاندان دشتکی است که با بیست و چند واسطه به زید بن علی بن حسین (ع) می رسد. وی از ذهنی بسیار نقّاد بهره مند بود. دروس حدیث و شرعیات را نزد پدرش غیاث الدین منصور فرا گرفت. سلسلة مسموعات او در علم کلام به امام محمد غزالی، امام فخر رازی و علامه حلی می رسد و در منطق و فلسفه به خواجه نصیر، بهمنیار و ابن سینا. دوران حیات او مصادف با فرمانروایی حسن بیگ و یعقوب میرزا بود (خواند میر، 3/605) از لحاظ مالی فرد متمکن بوده و در سال 883 ق دو هزار ذرع از املاک دشتک را خرید تا مدرسه بزرگ منصوریه را در آن بنا نهد. شیوه علمی او بیشتر شرح و تعلیقه نویسی توأم با نوآوری و ارائه نظرهای بکر است. تشابه نام وی با صدرالدین محمد شیرازی (ملاصدرا) گاه سبب شده که بعضی از کتابهای او، از جمله اثبات الواجب به ملاصدرا منسوب شود.
گشت و گذار در کشف الاسرار
حوزه های تخصصی:
نظریه زمان در فلسفه ابن سینا
منبع:
علامه ۱۳۸۵ شماره ۱۰
نظریة عدم امکان شناخت حقیقت اشیاء از دیدگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئلة این پژوهش، تحلیل دیدگاه ملاصدرا در نقد نظریة عدم امکان شناخت حقایق اشیاء و نیز بررسی انتقادی نظریة ملاصدرا در امکان شناخت حقایق امور است. ملاصدرا دو نظریة امتناع شناخت حقایق بسایط و امتناع شناخت حقایق همة اشیاء را نقد و تحلیل می کند. بنا بر نظر ملاصدرا، ماهیت را می شناسیم در عین آن که وجود را نمی شناسیم. این بدین معنی است که ما حقایق اشیاء را می شناسیم و عدم معرفت به همة لوازم اشیاء به سبب عدم علم به وجود آن هاست، نه عدم علم به ماهیت آن ها؛ عدم آگاهی ما به همة لوازم و آثار اشیاء معلول عدم علم به حقیقت وجود شیء است، اما بر اساس تعابیر مختلفِ رابطة ماهیت و وجود در حکمت متعالیه، امکان ندارد کنه ماهیت چیزی را بشناسیم و از حقیقت وجود آن بی خبر بمانیم؛ علاوه بر این که تحویل مفهوم حقیقت به ماهیت، در نظریة عدم امکان شناخت حقیقت، نارواست. تبیین رابطة وجود و ماهیت نشان می دهد که نمی توان بین علم به ماهیت یک شیء موجود خارجی و علم به وجود آن مرز عبورناپذیری قائل شد
عشق در فلسفه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رساله در 8 بخش تنظیم یافته است . بخش اول دربرگیرنده « کلیات » : و شامل مباحث زیر است : تعریف فلسفه ، شرح حال بن سینا و اصالت وجود و عشق در موجودات و بدیهی بودن مفهوم عشق ، در بخش دوم تا پنجم ، عشق در بسائط غیر حیّه ، عشق در نباتات ، حیوانات و انسان مطرح شده است ، خلاصه سخن آنکه سعادت هر قوه ای نیل به آن چیزی است که مقتضای ذاتی آن است بی آنکه مانعی بر سر راه آن باشد . عشق در جواهر عقلی را بیان می کند. بخش هشتم رساله خلاصه و نتیجه گیری از بخشهای پیشین است.
وجود محمولی از دیدگاه کانت و ملاصدرا
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر ایده آلیسمِ آلمانی (قرون 18 و 19)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی متافیزیک
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی
آراء فلسفی علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مقدمه این رساله زندگی و شخصیت علمی ، فلسفی ، عرفانی و اخلاقی علامه طباطبائی و نقش موثر ایشان در معرفی اسلام و تشیع و ویژگیهای مشرب فلسفی استاد بررسی و تألیفات و آثار قلمی ایشان معرفی شده است برخی از موضوعات این رساله عبارت است از : عوارض ذاتیه ، صفات فعلیه واجب ، مفاهیم اعتباری ، اجزاء قضیه ، تشکیک ، واحد ، کثیر ، ملاک حمل ، بطلان دور و تسلسل ، نفی فاعل بالجبر و العنایه ، عینیت علت غائی و فاعلی ، اضافه ، حرکت ، تجرد مطلق صور علمیه ، ارجاع علم حصولی به حضوری ، برهان صدیقین ، علم باری ، اقسام قضایا ، علل استجابت دعا یا وقوع بلایا ، علت خلود ، کافرین در عذاب ، تقابل سلب و ایجاب ، قاعده امکان اشرف معنای نفس الامر ، فطری بودن دین و ... نگارنده در این رساله از حاشیه مرحوم طباطبائی بر اسفار ملاصدرا بهره برده و آنرا با سایر حواشی نگاشته شده مقایسه کرده است .
نسبت فلسفه اشراقی سهروردی و فلسفه افلاطون
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو افلاطون (428-348 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه اشراق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
در این مقاله نشان داده می شود که فلسفه اشراقی سهروردی ریشه در فلسفه افلاطون دارد. در ابتدا شواهدی از حکمه الاشراق بررسی می شود که در آن سهروردی تأکید می کند فلسفه اشراقی ای که عرضه می کند مورد اعتقاد افلاطون است. سپس توضیحاتی در مورد فلسفه هایدگر و چرخش فلسفی وی خواهد آمد. در این قسمت تفاوت های عمده این فلسفه متقدم و متاخر هایدگر در جنبه های مهم بررسی می شود. سپس تمثیل غار شرح داده می شود و چهار مرحله آن تبیین می شود. در ادامه تفسیر خود افلاطون بر تمثیل را بررسی خواهیم کرد. در این بخش نشان داده می شود که از نظر هایدگر، افلاطون تعریف حقیقت را دگرگون کرده است و آن را از نامستوری و آشکارگی به صحت نگاه تبدیل کرده است. افلاطون در هر مرحله بر عادت کردن چشم فرد به نور جدید تأکید می کند و این مسئله را با واژه یونانی پایدیا بیان می کند. در بخش بعدی به پایدیا، و نقش تأثیرگذار آن در فلسفه افلاطون، خواهیم پرداخت. پایدیا چرخش کل وجود انسان است برای سازگاری و درک ویژگی های واقعی موجودات. در بخش بعدی به ارتباط و تناسب خورشید تمثیل و ایده ی خیر خواهیم پرداخت. بدین مضمون که خورشید تمثیل تصویر ایده خیر یا ایده ایده ها است و همچنانکه خورشید اشیاء را قابل دیدن می کند، ایده خیر هم دیگر ایده ها را قابل شناخت می کند. سپس به مقایسه فلسفه افلاطون و فلسفه اشراق پرداخته می شود و تبیین خواهد شد که فلسفه اشراق و فلسفه افلاطون در اصول و مبانی و نیز در روش فلسفی نزدیکی و همسانی قابل توجهی دارند. زیرا آنچه که افلاطون ارائه می دهد توسط سهروردی به اوج پیشرف خود می رسد. نهایتا به نقش واسطه ای نوافلاطونیان در ارتباط بین افلاطون و سهروردی پرداخته می شود.
وجود ذهنی از دیدگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله وجود ذهنی از مباحث دیرپای حوزه های فلسفه و کلام اسلامی محسوب می شود که در باب نحوه تحقق و تبیین علم نقش برجسته ای دارد. در این مقاله ضمن تأکید بر این که این مسئله از مسایل ابداعی در فلسفه اسلامی است، به دلایل اثبات وجود ذهنی با تکیه بر اندیشه صدرالمتالهین پرداخته شده است که از منظر ایشان، هر مقوله ای که به ذهن می آید به حمل اولی ذاتی ـ نه به حمل شایع صناعی ـ همان مقوله است و آنچه به عنوان مفهوم در ذهن ترسیم می شود، در حقیقت و ذات خود کیف نفسانی است. در نهایت دیدگاه های مطرح در باب وجود ذهنی در قالب نظریه حکماء، نظریه اضافه و نظریه شبح بیان گردیده و سپس مورد بررسی و نقد قرار گرفته است.
ساختار منطقی مسائل و موضوع علم نزد ارسطو، فارابی، ابن سینا و ابن رشد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو ارسطو (384-322 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق منطق صوری سنتی منطق ارسطویی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق منطق صوری سنتی منطق ارسطویی منطق عالم اسلام
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی منطق مباحث کلی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
حکما مسائل علم را عوارض ذاتی موضوع علم می دانند و محمولی را که موضوع در حد آن اخذ شود یا محمولی که از جوهر و ماهیت موضوع به آن ملحق شود عرضی ذاتی می نامند. هر چند اساس این سخن، مأخوذ از ارسطو است، اما فیلسوفانی چون فارابی و ابن سینا مباحث جدیدی را پیرامون ارتباط موضوع علم با موضوع مسئله مطرح نموده اند که در آثار ارسطو به چشم نمی خورد. از آن جا که محمولات مسائل، عوارض ذاتی موضوع علم اند، موضوع علم باید در حد محمولات مسائل علم اخذ گردد. اما تطبیق قاعده عوارض ذاتی بر همه مسائل علوم خالی از صعوبت نیست. برای حل این مشکل، مفهوم عرضی ذاتی از سوی فارابی و ابن سینا با بیان های متفاوتی توسعه یافته است و بدین ترتیب موضوعات مسائل علاوه بر موضوع علم، مشتمل بر اموری هم چون انواع موضوع علم، انواع انواع موضوع علم، اعراض ذاتی موضوع علم نیز می شوند. شیخ الرئیس برای تعیین مرزهای این توسعه، ملاک تخصص و واسطه در حمل را ارائه داده است. ابن رشد در تفسیر و تلخیص آثار ارسطو، توجهی به نوآوری های فارابی و ابن سینا نکرده است و سخن منسجمی در مورد این مباحث ندارد.
مطالعه ی تطبیقی مدل تربیت دینی از دیدگاه صدرالمتألهین و اریک فروم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«تربیت دینی»، تربیتی جامع و منشوری کامل در جهت ارتقای انسان به سوی کمال است. و مقاله ی حاضر نیز در این راستا و با توجه به این ضرورت، به بررسی مبادی، مبانی و ره آوردهای دو مدل تربیتی در خور استنتاج از آرای دو متفکر بزرگ در دو حیطه ی تأثیرگذار بر زندگی انسان می پردازد. دیدگاه یک روان شناس به نام اریک فروم (1980 - 1900) و یک فیلسوف اسلامی به نام ملاصدرا که هر دو مسأله ی دین و کارکردهای خداباوری را در کانون توجه خود قرار داده اند. اریک فروم که از طرفداران روان شناسی اجتماعی است و روان شناسی فردی را مردود می شمرد به شدت از تأثیر اجتماعی دین دفاع می کند و از این منظر، به تبیین روان شناختی دین می پردازد و صدرا نیز فیلسوفی است که معتقد است هر موجودی از شوق و عطشی فطری نسبت به کمال ویژه ی خود برخوردار است. او حس کمال جویی و سعادت طلبی را در نهاد همه ی موجودات، اعم از محسوس، طبیعی و نفوس و حتی عقول، متمرکز می داند.
مقاله ی حاضر با مقایسه ی مفاهیم بنیادین دین، تربیت و تأثیرات متقابل این دو بر یک دیگر از دیدگاه این دو اندیشمند، به مقایسه ی مدل تربیت دینی در ساحت فکری ایشان پرداخته و با اشاره به نقاط هم سو و در عین حال، جهات افتراق دیدگاه آن ها و بیان وجوه مختلفی هم چون حرکت و شدن، عشق ورزی، اخلاق، آزادی، دست یابی به سعادت و ... در نهایت برتری نگرش صدرایی را آشکار خواهد نمود.
گونه شناسیِ ""شک"" در اندیشه غزالی و دکارت
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت عقل باوری ( قرون 16 و 17)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
واکاویِ مفهوم ""شک""، که در تقابل با ""یقین"" قد علَم کرده، در سامانه فکریِ دو اندیشمند شرق و غرب، محمد غزالی و رُنه دکارت، ضروری می نماید. این گفتار در ابتدا به تنقیح و تحدید حدود شک دست زده؛ سپس، گونه شناسی و تلقیِِ هر یک از این دو عالِم نسبت به شک را بررسی کرده؛ و در نهایت، به مقابله آن مفهوم و ترسیم چگونگیِِ گذار غزالی و دکارت از گردنه صعب-العبور شک پرداخته است. این جستار بر آن است تا نشان دهدکه اولاً: خط سیر شک غزالی از شک استدلالی به شک روانی- مزاجی تغییر مسیر داده، ولی دکارت در همان شک استدلالی متوقف شده است؛ و ثانیاً: قلمروِ شک غزالی، از آنجا که علاوه بر سپهر فلسفه به سپهر شک عقیدتی- دینی نیز کشیده شده است، بسی فراخ تر از شک صرفاً فیلسوفانه دکارت است.