بازنمود درخت در متون شفاهی روایی (اسطورهها، افسانهها و حکایتها) عمیقاً به مسایل قومشناختی همچون محیط، عقاید و سنتها مرتبط است. مقالة حاضر نشان خواهد داد که درخت در متون شفاهی آفریقا ماهیتی حمایتکننده و مقدس دارد و بیانگر مرگ و رستاخیز نیز هست. علاوه بر این کارکردها، درخت در نوعی بیسرزمینی قرار دارد و مرزی است بین دو دنیا: دنیای انسانها و «دنیای دیگر»، یعنی دنیای نیروهای فراطبیعی. درخت، سمبل فرهنگ و طبیعت، سمبل گذر از سادگی به پیچیدگی و وسیلهای برای شناخت انسان از محیط و جامعه خود می باشد. بنابراین درخت با مفهوم انسان در ارتباط است.
در این نوشتار، با گذری بر مطالب و موضوعات موجود در کتاب های دسته ای از خاور شناسان پیرامون ادبیات عربی ؛ سبک تاریخ ادبیات نویسی وگرایش فکری و شیوه کار آنان، مورد بررسی وارزیابی قرار گرفته است.شناخت روش کار آنان در این زمینه، به ما کمک می کند تا دیدگاه های ویژه ایشان را بهتر بشناسیم و ضمن درک جایگاه « تاریخ ادب عربی» در مطالعات خاورشناسان؛ سهم و نقش آنان را در شناخت درست از گذشته ادب عربی ارج بگذاریم. مهم ترین نکته قابل توجه در این باره، شیوه خاور شناسان در تقسیم بندی دوره های ادب عربی می باشد. برای نمونه کارل بروکلمان، تنها به بیان دوره های ادبی و آوردن نام شاعران و نویسندگان و آثار آنان بسنده نکرده است؛ بلکه به بررسی علوم رایج در این دوره ها مانند فقه، فلسفه، حکمت، طب، تاریخ اسلام نیز پرداخته است . در حالی که خاور شناسانی مانند گنزالس، تنها به مطالعه وتحقیق آثار آدبی در یک دوره پرداخته اند و کوشش خود را بر روشن کردن جزیی ترین نکات ادبی در دوره مورد نظر متمرکز کرده اند.