امیرحسین زنجانبر

امیرحسین زنجانبر

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۲۴ مورد از کل ۲۴ مورد.
۲۱.

بازنماییِ فرایندهای شناختی در قصه «خاله سوسکه»: بر پایه تحلیل گفتمان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: ادبیات عامه تحلیل گفتمان قصه ادبیات کودک رشد شناختی فلسفه برای کودکان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۸۵ تعداد دانلود : ۳۷۹
«تحلیل گفتمان» شیوه ای برای بررسی شکل گیری معنا در واحدهای زبانیِ بزرگتر از «جم له» است که علاوه بر زبان، سازه های فرازبانی را نیز ملحوظ می دارد. خلاف تحلیل گفتمان های زبان محور، شیوه تحلیل این پژوهش بر روان شناسی شناختی، به عنوان وجه فرازبانیِ گفتمان، تمرکز دارد. در قصه «خاله سوسکه» درونمایه «ازدواج» هر یک از شخصیت ها را دچار چالش های شناختاریِ قضاوت، تصمیم گیری، و حل مسئله می کند، از همین رو رویکردی بر پایه روان شناسی شناختی برای تحلیل قصه مذکور اختیار شده است. پژوهش حاضر بر آن است که در موقعیت های اجتماعیِ داخل قصه، رابطه پنهانِ گفته ها و کنش های شخصیت ها را با فرایندهای شناختی شان (نه با فرایندهای شناختیِ خواننده) آشکار سازد. در همین راستا، با روش تحلیلی توصیفی به این پرسش پاسخ می دهد که: گفتمان های دوجانبه ای که بین شخصیت های مختلف قصه شکل می گیرد چگونه توسط فرایندهای شناختیِ آن شخصیت ها هدایت می شوند؟ کودک به خاطر همذات پنداری با قصه، چگونگی به کارگیری شناختارهای مورد استفاده شخصیت ها را ناآگاهانه در شبکه شناختیِ خود نهادینه می کند، ازهمین رو، بازنمایی فرایندهای شناختیِ شخصیت های قصه با بازنمایی فرایندهای شناختیِ خواننده قصه همبسته است. در همین راستا، پژوهش حاضر نشان می دهد: بازنماییِ تکالیفی که مانند قصه خاله سوسکه با نتایج تفسیری همراه اند، ژرف پردازی و گسترش فرآیندهای شناختی کودک را تقویت می کنند.
۲۲.

سبک شناسی «دگردیسی جسمانه» در داستان های کودک بر پایه نظام گفتمان تنشی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: دگردیسی گفتمان تنشی زیلبربرگ. نشانه معناشناسی سبک شناسی داستان کودک و نوجوان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۴۱ تعداد دانلود : ۴۱۸
«دگردیسی جسمانه» تغییر هویتِ عنصر کنش پذیر یا کنشگر داستان است از یک نمود جسمانی به نمودِ جسمانی دیگر. از آنجا که در داستان های کودک «دگردیسی جسمانه» یا به مثابه شگرد گره افکنی، خالق فضای تنشی است یا به مثابه شگرد گره گشایی، حاصل فضای تنشی؛ از همین رو رویکرد «گفتمانِ تنشی» برای بررسی این شگردِ روایی اختیار شده است. هدف پژوهش حاضر، دسته بندی داستان هایی در گستره کودک است که گِرد شگرد «دگردیسی جسمانه» بسط یافته اند. در این راستا، با توجه به اینکه فرایندِ معنا بر سه عنصرِ تنش، حضور و جسم استوار است، پژوهش پیش ِرو با روش تحلیلی توصیفی درصدد پاسخ به سه پرسش است: در داستان های کودک، بر اساس سبک شناسی تنشیِ زیلبربرگ، سبک های حضورِ عناصرِ دخیل در دگردیسی جسمانه کدام اند؟ سبک شناسی تنشیِ دومؤلفه ای چگونه سبک شناسی تک مؤلفه ایِ زیلبربرگ را بسط می دهد ؟ وفقِ الگوی تنشیِ دومؤلفه ای، دگردیسی جسمانه در داستان های کودک به چه طبقاتی قابل رده بندی است؟ با توجه به بسامد کاربرد شگرد «دگردیسی جسمانه» در داستان های کودک و فقدان پژوهش نظری درخصوص آن، ضرورت رفع این خلأ انکارناپذیر است و از سوی دیگر، غنی سازی نظریه های ادبی بدون نگاه های بین رشته ای، امکان ناپذیر.
۲۳.

تطبیق نظام های خنده معنایی ادبیات عامه و ادبیات کودک: از منظر نشانه معناشناسی اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: ادبیات عامه نشانه شناسی اجتماعی طنز لاندوفسکی ادبیات کودک

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۶۴ تعداد دانلود : ۲۵۸
گِرمَس در نشانه شناسی روایی خود دو نظام معنایی «برنامه مدار» و «مُجابی» را مطرح می کند. لاندوفسکی، علاوه بر این دو نظام، قائل به دو نظام معنایی تعاملیِ «تطبیقی» و «تصادفی» نیز هست. نظام های چهارگانه مذکور (برنامه مدار، مجابی، تطبیقی، و تصادفی) به ترتیب مبتنی بر نظم، نیت مندی، تعامل حسی، و شانس هستند. با توجه به اینکه نشانه معناشناسی اجتماعی نظریه تولید و دریافت معنا در کاربرد است، پژوهش پیشِ رو بر آن است که در چارچوب نظام های چهارگانه لاندوفسکی، با شیوه تحلیلی توصیفی نشان دهد که قصه های طنز کودکِ معاصر به مثابه خرده بافت های موقعیتیِ خنده داری هستند که راهبردهای معناسازِ بیناسوژه ایِ خود را از کلان بافت های تاریخی فرهنگی ای مانند قصه ها، مثل ها و لطیفه ها به ارث می برند. مسئله پژوهش چگونگی کاکرد روابط بیناسوژه ای (روابط میان شخصیت ها) در تسرّی این شگردهای خنده معنایی است. منظور از «شگردهای خنده معنایی» راهبردهای شکل گیری فرایند خنده در چارچوب یک نظام معنایی است. این پژوهش برای نخستین بار نظام های معنایی طنز را معرفی و رده بندی می کند.
۲۴.

رده بندی شناختیِ مثل های مبتنی بر شناخت اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: رویکرد شناختی شناخت اجتماعی فرهنگ و ادبیات عامه ضرب المثل‌ها

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۱۸ تعداد دانلود : ۲۵۳
موضوع پژوهش های شناخت اجتماعی بررسی چگونگی راه های ضبط، استفاده، و تفسیر آن دسته از اطلاعات است که درخصوص جهانِ اجتماعی می باشد. یکی از رهیافت های غیرمستقیم برای ورود به علوم شناختی، زبان است. در هر زبان و فرهنگ، ضرب المثل ها هم رابط اجتماعیِ بینانسلی می باشند و هم رابط اجتماعی درون نسلی؛ بنابراین از شاخص های مناسب برای مطالعاتِ درزمانی و همزمانیِ شناخت اجتماعی به شمار می آیند. این پژوهش در پی آن است که با استفاده از روشی تحلیلی_توصیفی نشان دهد: متناظر با هر الگوی شناختیِ پردازش، ضرب المثل های فراوانی در زبان وجود دارند که صریحا از طریق برجسته کردن الگوی شناختیِ مذکور یا به تأیید آن الگو اصرار می ورزد، یا به تکذیبش. بنابراین اگرچه آوردگاه طرحواره ها و شناختارها مخفی گاهی به نام ناخودآگاهِ فردی است اما فرهنگ جمعی، بسیار پیش تر از نظریه پردازان علوم شناختی، آنها را به پهنه توجهِ شناخت شناسانه و خودآگاهانه اش آورده است. مسئله پژوهش چگونگی نقش آفرینی ضرب المثل ها است در انتقال الگوهای پردازش از سطح ناهوشیارِ فردی به سطح هوشیار جمعی. نگارندگان درخصوص امثال زبان فارسی و نیز امثال زبان های دیگر تا کنون پژوهشی مشابه را رؤیت نکرده اند. زمینه تحقیق زبان فارسی است اما ازآنجاکه اثبات شی نفیِ ماعدا نمی کند، عالَمِ س خنِ تحقیق می تواند هر زبان یا گویش دیگری نیز باشد. گردآوری داده ها به روش هدفمند صورت گرفته است. خلاء التفاتِ بسنده به کاربرد علوم شناختی در پژوهش های ادبی، و متقابلا کم توجهی علوم شناختی به ظرفیت های ادبیات عامه، بر ضرورت این پژوهش صحّه می گذارد. حُسن استفاده از فرهنگ عامه، به عنوان شاهدی برای نظریات ش ناختی، در این است که آزموده-شوندگانش طبیعی اند، نه آزمایشگاهی.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان