سید رضا وسمه گر

سید رضا وسمه گر

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۷ مورد از کل ۷ مورد.
۱.

بابوک: داستانی از ولتر در باب ایرانیان باستان

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی تاریخ ایران باستان
  2. حوزه‌های تخصصی تاریخ گروه های ویژه منابع و کلیات
  3. حوزه‌های تخصصی تاریخ گروه های ویژه برنامه ریزی و فنون آموزش تاریخ
تعداد بازدید : ۱۶۹۱ تعداد دانلود : ۷۴۴
یکی از ویژگی های اساسی پارادایم فکری عصر مدرن فایده گرایی (یوتیلیتاریانیزم) است. این امر در بسیاری از وجوه علمی و فلسفی چند قرن اخیر به ویژه در فراگیر شدن برخی آرا و نظریات، و عدم اقبال به گروهی دیگر نمایان می شود؛ عدم اقبال به آن دسته از تفکراتی که نمی توانستند در خدمت نیاز علم مدرن و نظام سرمایه داری به گسترش تفکرات لیبرالیستی، اومانیستی و البته رشد روزافزون تکنولوژی قرار بگیرند. ادبیات و داستان نویسی عصر روشنگری نیز از این قاعده مستثنا نیست. در ژانر ادبیاتِ فایده نگرانه نیّت نویسنده، چنانکه در این اثر نیز به وضوح هویداست، نه توجه به وجوه زیبایی شناختی بلکه نشر و گسترش ایده های مورد حمایت شخص مولف (در اینجا ایده های لیبرالیستی همچون تساهل و تسامح) در میان خوانندگان اثر است. بابوک یا روزگار چنان که می گذرد اثری نه چندان مشهور از ولتر چهره شاخص عصر روشنگری در فرانسه است که در آن مولف کوشیده با بهره گیری از زمینه ای جالب و البته مفید یعنی پرداختن به شرق و بخصوص کشور ایران از رویه های اجتماعی حاکم بر سرزمین خود یعنی فرانسه ی معاصرش انتقاد کند.
۲.

پوزیتیویسم وارونه؛ نقدی بر روایت گراییِ وایت و انکراسمیت

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی تاریخ فلسفه تاریخ روش شناسی
  2. حوزه‌های تخصصی تاریخ فلسفه تاریخ تعاریف و کلیات
تعداد بازدید : ۱۵۴۰ تعداد دانلود : ۱۱۴۴
مقدمه ی مترجم: کارل مارکس در جمله ای مشهور بر آن است که دیالکتیک هگل را که بر روی سرش ایستاده بود، در فلسفه ی خود و انگلس وارونه کرده و بر پاهایش استوار کرده است. در اینجا مارکس علاوه بر آن که بر خطای هگل یعنی ایده آلیستی بودنِ فلسفه اش تأکید می کند، به نحو تلویحی بر بنیان و روش مشترک اندیشه ی خود و هگل نیز صحّه می گذارد. در ماتریالیسم تاریخیِ مارکس نقش دیالکتیک هگلی کاملأ واضح است و مارکس خود نیز بدان اذعان دارد اما در بحث حاضر مسئله پیچیده تر است. هایدن وایت و فرانک انکراسمیت، اندیشمندانی پست مدرن در حوزه ی فلسفه ی انتقادی تاریخ، فلسفه ی خود تحت عنوان «روایت گراییِ استعاری» را درست در نقد مفروضات پوزیتیویستی و بی اعتبار ساختن آرمان تجربی گرایانه ی مورخان سنّتی عرضه داشته اند. اما کریس لورنتز در این مقاله ی جذاب و آموزنده با نقدی بنیادین به سراغ مفروضات و آموزه های اساسی «روایت گراییِ استعاری» رفته و با مدّعیاتی روشن بر آن است که در عین شگفتی: با وجود تمامی مخالفت های ظاهریِ «روایت گراییِ استعاری» در قرائت وایت و انکراسمیت با ذهنیت و رویکرد پوزیتیویستی و تجربه گرایانه اما در واقع این فلسفه ی تاریخِ پست مدرن چیزی بیش از «وارونه» ای از پوزیتیویسم سده ی نوزدهمی نیست و از این رو به دلیل برخورداری از بنیان مشترک با آن، در خطاها و معایبش نیز شریک می شود. پیچیدگی بحث اینجاست که این بار برخلاف مورد مارکس و هگل، وایت و انکراسمیت چنین نقد ویران کننده ای را نخواهند پذیرفت چرا که نقد و انکار مبانی پوزیتیویستی، خصیصه ی هویت بخش فلسفه ی روایت گرای موردنظر آن هاست. فارغ از آن که ایرادات رادیکال لورنتز بر «روایت گرایی استعاری» وارد باشند یا خیر، بهرحال اثر حاضر معرفی شایسته ای از اندیشه ی دو تن از نوابغ فلسفه ی معاصر تاریخ ارائه می دهد.
۳.

آزادی ازلی؛ نگاهی به نظام اندیشگی نیکلای بردیایف

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی تاریخ تاریخ جهان تاریخ فرهنگ و تمدن
  2. حوزه‌های تخصصی تاریخ گروه های ویژه تاریخ ادیان
تعداد بازدید : ۱۱۸۱ تعداد دانلود : ۵۵۴
نیکلای الکساندرویچ بردیایف اندیشمندی زاده ی سنّت مسیحیت ارتدوکس است. او تا پایان زندگی نیز اندیشه ی خود را در پیوند با این سنّت غنی می انگاشت اما شگفت آنکه کلیسای ارتدوکس از همان آغازین گام های خلاقیتِ فلسفیِ بردیایف، او را تکفیر کرده و از خود می راند. تأمل و دقت در اندیشه ی بردیایف شاید موجب شود حقّ را البته تنها در تشخیص این تفاوت به کلیسای ارتدوکس دهیم. چراکه بردیایف اساسأ یک فیلسوف بود و نه یک متکلّم؛ آن هم یک فیلسوف خلاق و آزاد. تفاوت عقاید الهیاتیِ بردیایف با بنیان های اساسیِ سنّت ارتدوکس و حتّی هر سنّت مسیحی و مذهبیِ دیگری در موارد بسیاری به چشم می خورد. شاید بتوان همه ی تفاوت ها را در یک تحلیل ساده به این امر منتسب ساخت که بردیایف فرزند زمان خود بود؛ او متألهی پساروشنگری بود. الهیات او و دیدگاه عرفانی و مذهبی او به عالَم و آدم خواسته یا ناخواسته، هرچند هم که مایه هایش را از درون سنّت و تاریخ مسیحت یافته باشد، منطبق بود بر ذهنیت، سبک زندگی و عقاید و ارزش های انسانی که عصر روشنگری را از سر گذرانده است. بردیایف آزادی و خلاقیت را در کانون نظام فلسفی خود قرار می دهد. از این رو خود نیز به سان یک اندیشمند خلاق و آزاد در قیدو بند جزم ها و عقایدِ همیشه غیرقابل بحث انگاشته شده باقی نمی ماند. در این مقاله خواهیم دید که او صریحأ یگانه انگاریِ جریانِ غالب در سنّت ادیان ابراهیمی را کنار گذاشته و به یک دوگانه انگاریِ شگفت گرایش می یابد. خدای او خالق مطلقی نیست که آفریننده و خالق همه چیز خیر و شرّ در عالم باشد و در برابر هر رخدادی اعم از شرّ و ضرورت و فقر مسئول باشد. او عاشقی است نیازمند به عشقبازی با انسان؛ او همیشه در حال دعوت آدمی به فرا رفتن از قلمرو ضرورت ها ، قیدوبندها و فقر، و در یک کلام از قلمرو شیئی شدن و بازگشت به باغ ملکوت و وطن اصیلِ خود یعنی قلمرو آزادی و معناست؛ جایی که موطن خداوند و انسان است. چنین دیدگاهی به عالَم به وضوح عمیقأ عرفانی است و با سنّتِ اغلب شریعت گرای مسیحیتِ ارتدوکس متعارض. از آنجا که اندیشه ی بردیایف در سلک فیلسوفان اگزیستانسیالیست (وجودگرا) البته در معنای کرکگوری اش طبقه بندی می شود، ارنست برایزاک فصلی از کتاب خود «مقدمه ای بر اگزیستانسیالیسم مدرن» را به تفکرات او اختصاص داده است. برایزاک در این فصلِ کوتاه به نحوی هنرمندانه و لذت آفرین، وجوه اساسیِ اندیشه ی این اندیشمندِ متأسفانه غریب و ناشناخته در کشورمان را مورد بررسی و تحلیل قرار می دهد.
۴.

تجدید سازمان سیستم جهانی سده ی سیزدهم

کلید واژه ها: قرن نوزدهم سیستم جهانی قرن سیزدهم نزول شرق ظهور غرب

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۶۶ تعداد دانلود : ۷۶۸
خانم ژانت ابولُغُد جامعه شناس آمریکایی عرب تبار، متخصص در مطالعات شهرنشینی و برنامه های شهری است. او که متولد 1928 است، مدارک کارشناسی خود را از دانشگاه های ماساچوست و شیکاگو اخذ کرده و تدریس خود را در رشته های جامعه شناسی و تاریخ شهرنشینی در دانشگاه ایلینویز آغاز کرد و در سال های پایانی سده ی بیستم از دانشکده ی جدید تحقیقات اجتماعی بازنشست شد. او نویسنده ی بیش از صد مقاله و سیزده کتاب راجع به شهرهای گوناگون در ایالات متحده و مصر و مراکش و غیره و البته سیستم های جهانی است. در این مقاله که فصل یازدهم از کتاب معتبر و مشهور «پیش از هژمونی اروپا» (Before European Hegemony) است، نویسنده با زبانی گیرا و جذاب، به مقوله ی ضعف سیستم بین الملل پیشامدرن و چگونگی رشد و قدرت گیری سیستم جهانی مدرن در قرن شانزدهم پرداخته است. یکی از ویژگی های اندیشه ی پست مدرن، نقد و رو به ضعف رفتن تمامی روایت های مدرن از مسائل گوناگون در تمام حوزه های شناخت بشری است. روایت مدرن از چگونگی شکل گیری سیستم های نوین در سده ی شانزدهم بر این پایه استوار است که ادیان و فرهنگ های قرون میانه چه در شرق و چه در غرب از رشد و جهانگیرشدن تجارت و ارتباطات وسیع بین المللی جلوگیری کرده و این سرمایه داری خاص اروپا(در روایت مارکس) و یا فرهنگ بی همتای پروتستانتیسم شمال اروپایی(در روایت ماکس وبر) بود که با ویژگی های منحصر به فردش، توانست سیستمی به واقع جهانی ایجاد کند و ... . اما نویسنده که در ادامه ی سنّت انتقاد بر روایت های مدرن که حدودأ از نیمه ی قرن بیستم آغاز شده می نویسد، در این مقاله روایتی به کلّی متفاوت از ویژگی های مثبت سیستم جهانی قرن سیزدهمی با انتقاد از کلیشه ی «نزول شرق» و «ظهور غرب» و خصیصه ی بی همتای فرهنگ اروپایی برای قدرت گیری ارائه می دهد. در ضمن، در پایان مقاله، نویسنده مقدمات بیان یک تئوری جامع راجع به تغییرات در سیستم جهانی را تشریح می کند.
۵.

اخراج نسلی از روشنفکران

کلید واژه ها: روشنفکران روسیه نیکلای بردیایف حکومت لنینیستی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۱۸ تعداد دانلود : ۷۴۱
گنجینه فرهنگی ـ تمدنی هر ملتی در عصر حاضر علاوه بر نمایش شیوه زندگی و سطح رفاه آن جامعه در داخل، بیانگر میزان مشارکت و تأثیرگزاری تولیدات ذهنی و عینی فرزندان آن ملت در گنجینه جهانی است. اما حال چه می شود که در کشورهایی که تحت تسلط رژیم های توتالیتر و اقتدارطلب قرار می گیرند، همان نخبگان و زبدگان رشته های گوناگون، که الزامأ افکاری صد در صد سازگار با منویات گروه حکمران ندارند، در حالی که با بهره گیری از امکانات ملت و استعداد ملی مردم خود رشد و ترقی کرده اند، بدلایل گوناگون یا از بین رفته و یا در بهترین حالت تبعید می شوند و فرآورده های فکری یا تکنولوژیک خود را برای کشوری دیگر به ارمغان می برند؟ نیکلای بردیایف، مشهورترین فیلسوف روس در مغرب زمین که از سطح تفکری ـ تحلیلی بسیار والایی در زمینه های فلسفی و اجتماعی برخوردار بود، یکی از قربانیان رژیم اقتدارگرای لنینیستی است. رژیمی که تحمل افکار متآلهانه او را در دوران حکومت اندیشه های ضد دینی نداشت و با تبعید او و بسیاری دیگر از متفکران روس به اروپای غربی از غنای گنجینه فرهنگی ملت خود کاسته و فقط به یُمن امکان تفکر آزادتر در کشوری چون فرانسه، طرز تفکری نوین و مکتبی بدیع را به این کشور عرضه داشت. یادمان باشد که همیشه بهانه هایی برای انگ خیانت زدن به دگراندیشان وجود دارد.
۶.

پرسش از سوژه و سوبژکتیویته پدیدارشناسانه-اگزیستانسیالیستی، با تأکید بر مفهوم «پوئبلو» نزد ارتگا یی گاست(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: پدیدارشناسی اِگزیستانسیالیسم سوبژکتیویته ارتگا یی گاست پوئبلو

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۰۷ تعداد دانلود : ۱۲۱
پرسش از سرشت سوژه ی پدیدارشناسانه-اگزیستانسیالیستی، در نگاه نخست، غالبا دازاین خویشمند هایدگر یا وجود لنفسه (انسان مسؤول) سارتر را به خاطر می آورد. اما با توجه به مبانی هستی شناسانه، انسان شناسانه و شناختیِ منظر پدیدارشناسانه-اگزیستانسیالیستی، شاید بتوان هر تعیّنِ مبتنی بر اصالت و خویشمندی- همچون دو پیشنهاد مذکور- را ناکافی و یا حتی بالکل تناقض آمیز انگاشت. اگر نقد لویناسیِ سوبژکتیویته در معنای بالا و تأکید او بر وجوه نااصیل خودبودگی دازاین صادق باشد، به نظر می رسد برای رسیدن به این سوژه و سوبژکتیویته ی ویژه باید مسیری متفاوت (یا متعارض) را پیش گرفت. نوشته ی حاضر برای ارائه ی دورنمایی از این سوژه ی پدیدارشناسانه و اگزیستانسیالیستی -آن چه در یک بررسی تاریخی، از این منظر، فاعل تاریخ شناخته شده و، در نتیجه، باید موضوع پژوهش تاریخی باشد- بر آراء خوسه ارتگا ئی گاست تمرکز خواهد کرد. اولویت «بودن» بر «داشتن» نزد مارسل، تمایز هایدگری میان «تودست بودگی» و «پیش دست بودگی»، بصیرت هوسرل مبنی بر تام پذیری همواره ناتمام ادراک اشیاء و تجربه ی «چارگانه «ی هایدگری، از جمله مهمترین بصیرت های پدیدارشناسان و اگزیستانسیالیست های راهبری است که راه را برای ارائه ی راه حلی متفاوت هموار می کنند و همگی نوید ظهور یک اگزیستانسیالیسم قومی را می دهند. نتیجه و سرجمع این بصیرت های سازنده را می توان در تعریف خاص ارتگا از «وضعیت» و همچنین «افق امکانات»، و در نهایت، مفهوم «پوئبلو» نزد او یافت. «پوئبلو»- از اصطلاحات پرتکرار در دستگاه فکری ارتگا- از طریق تفسیری ویژه می تواند آن سوژه و سوبژکتیویته ی غیرفردی و، در عین حال، غیرجهانیِ وفادار به مبانی فلسفه های پدیدارشناسانه و اگزیستانسیالیستی باشد.
۷.

سیطره رمانس گونگی بر تاریخ نگاری؛ گزارش یک پژوهش تجربی در باب فرم زبان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تاریخ نگاری رمانس گونگی رمان گونگی وقایع نگاری پژوهش تاریخی رمان تاریخی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۹۵ تعداد دانلود : ۱۸۸
 نوشتار حاضر گزارشی است از مسئله، روش مطالعه، مفاهیم بنیادین و نتایج قابل استخراج از پژوهشی در باب فرم زبانیِ مسلط بر متون تاریخ نگاری. این مطالعه فرمالیستی تنوع انکارناپذیر متون تاریخ نگارانه را ذیل سه ژانر اساسی و، حداقل در ظاهر، تقلیل ناپذیر بررسی می کند: وقایع نگاری، پژوهش تاریخی و رمان تاریخی. از خلال سنجش فرم زبان در سیزده اثر تاریخ نگارانه که به صورت تصادفی انتخاب شده اند، می توان در باب رمانس یا رمان گونه بودن زبان تاریخی، در متنوع ترین و موسّع ترین معنایش، به نتایجی قابل توجه رسید. با توجه به اینکه رمانس و رمان به مثابه دو فرم زبانی بنیادین در داستان نویسی و غیر آن شناخته می شوند و همچنین با توافق بر سر این نکته که اثر رمانس گونه (همچون حکایات هزار و یک شب یا داستان های شهسوارانه) از واقعیت انسانی سخن نمی گوید، تشخیص هر ردّ پایی از رمانس گونگی در سنّت های تاریخ نگارانه باید امری پرمخاطره انگاشته شود. از خلال ملاحظات سلبی و انتقادیِ سه ژانر اساسی فوق الذکر، گزارش حاضر در پی آن است که تصویری هرچند مبهم از راه تحول به فراسوی وضع تاکنون موجود را به ذهن متبادر کند.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان