حسین زمانیها

حسین زمانیها

مدرک تحصیلی: استادیار فلسفه و حکمت دانشگاه شاهد

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۲۴ مورد.
۱.

رابطه نفس و بدن از دیدگاه ارسطو و ابن سینا با تأکید بر نفس نباتی و حیوانی(مقاله پژوهشی حوزه)

نویسنده:

کلید واژه ها: نفس نباتی نفس حیوانی بدن ابن سینا ارسطو ماده صورت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۳۲۱ تعداد دانلود : ۹۰۷
بر اساس تفسیر رایج، تفاوت اصلی ابن سینا با ارسطو بر سر چیستی و حقیقت نفس ناطقه انسانی است؛ اما درباره نفس نباتی و حیوانی میان این دو اختلاف نظر آشکاری وجود ندارد؛ چه اینکه هر دو، نفس نباتی و حیوانی را از سنخ صورت منطبع در ماده می دانند. ما در این نوشتار می کوشیم تا با توجه به مبانی متافیزیکی ایشان و تفسیر خاصی که هر یک از این دو فیلسوف از رابطه ماده و صورت ارایه می دهند، نشان دهیم، حتی درباره رابطه نفس نباتی و حیوانی با بدن نیز میان این دو اختلاف نظر آشکاری وجود دارد. ارسطو صورت - و به تبع آن - نفس را نه جوهر به معنای شیء، بلکه اصل یا ساختاری می داند که بر اساس آن ماده به عنوان یک شیء خاص مد نظر است. به همین دلیل در تحلیل ارسطو از حقیقت موجود زنده، با دو جوهر به منزله دو شیء روبه رو نیستیم؛ بلکه موجود زنده جوهر واحدی است که دارای قابلیت یا ظرفیت خاصی است که به واسطه آن مبدأ اعمال حیاتی می شود. دقیقاً بر همین اساس است که بسیاری از ارسطوپژوهان معاصر دیدگاه عرض گرایانه درباره نفس را بر دیدگاه جوهر انگارانه ترجیح می دهند؛ درحالی که در فلسفه ابن سینا صورت و ماده دو جوهر به معنای دو شیءاند که با هم ترکیب شده اند. به عبارت دیگر، در فلسفه ابن سینا در تحلیل موجود زنده - اعم از نبات، حیوان و انسان - به نوعی دوگانگی میان نفس و بدن می رسیم؛ هرچند این دوگانگی الزاماً به معنای تجرد و مفارقت نفس نباتی و حیوانی از بدن نیست.
۲.

تحلیل چیستی و حقیقت بدن مثالی و نقش آن در تبیین رابطه نفس و بدن در فلسفه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: بدن مثالی عالم مثال ملاصدرا نفس بدن طبیعی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۴۸۳ تعداد دانلود : ۱۵۹۰
از نظر ملاصدرا انسان گذشته از این بدن طبیعی که به منزله محمل و بستری برای حدوث و تکامل نفس است واجد بدن دیگری است که معلول نفس و متأخر از آن است. وی از این بدن که از لوازم نفس ناطقه انسانی در مرتبه تجرد مثالی آن است به بدن مثالی یا برزخی یاد می کند. بدن مثالی ذاتاً مدرک و حیّ است و برخلاف بدن طبیعیبا مرگ از نفس جدا نمی شود.از نظر ملاصدرا همین بدن مثالی است که اولا و بالذات متعلق تصرف و تدبیر نفس قرار می گیرد و نفس به واسطه این بدن مثالی در بدن طبیعی و عنصری تصرف می نماید. وی برای تبیین رابطه نفس و بدن از دو واسطه استفاده می کند که یکی از آنها روح بخاری و دیگری بدن مثالی است. از این دو روح بخاری نزدیک تر به بدن و بدن مثالی نزدیک تر به نفس است. بدن مثالی برای تصرف در بدن عنصری و طبیعی ابتدا در بخش لطیف تر آن که همان روح بخاری است تصرف نموده و چون روح بخاری به منزله حامل قوای نفس در تمام اندام جسمانی سریان دارد به واسطه آن حرکت خاصی را در بدن عنصری ایحاد می نماید.
۳.

بررسی تطبیقی رابطه وجودی انسان با عالم از دیدگاه هایدگر و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: وجود هایدگر انسان ملاصدرا استعلا عالم

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای اگزیستانسیالیسم
  2. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
  3. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی
تعداد بازدید : ۲۰۸۰ تعداد دانلود : ۸۶۶
از نظر هایدگر، نحوه وجود انسان به­گونه­ای­ است که در بیرون از خویش قیام دارد. لذا هایدگر با عنوان دازاین از آن یاد می­کند. از دید هایدگر همین نحوه وجود استعلایی انسان که ریشه در برون­خویشی­های سه­گانه دازاین در امتدادهای سه­گانه زمانی دارد، بنیان رابطه ناگسستنی بین ساختار وجودی انسان و عالم است. با نگاهی عمیق­تر به فلسفه ملاصدرا می­توان به این نتیجه رسید که این نحوه وجود استعلایی (برون­خویشی) ریشه در حالتی تناقض­آمیز در وجود انسان دارد. انسان موجود محدودی است که واجد نوعی التفات و تعلق وجودی به وجود نامحدود و بی­نهایت است. لذا همواره در تلاش است تا با تقرب به آن حقیقتِ مطلق، وجود خویش را معنا بخشد. به عبارت دیگر، در وجود انسان قوا و استعدادهای نامحدودی است که با رسیدن به فعلیت معنا می­یابد، و عالم، افق یا عرصه­ای است که در آن فعلیت­های مختلف به­نحو تفصیلی ظهور می­یابند. همین التفات و تعلق وجودی به غیر، بنیان رابطه ناگسستنی انسان با عالم است.
۴.

بررسی و تحلیل مسأله تعقل از دیدگاه ابن‏سینا و دکارت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: نفس تعقل دکارت عقل فعال ابن‏سینا

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۰۰۳ تعداد دانلود : ۱۵۲۴
ابن‏سینا با تمایز بین دو مقام ذات و فعل در نفس انسانی، از یک طرف توانست ادراک عقلی را که خود نوعی ادراک مجرد از ماده است به ذات و حقیقت نفس نسبت دهد؛ و از طرف دیگر رابطه نفس با بدن را براساس مبانی فلسفی خود تبیین نماید. وی هرچند در بیان این حقیقت که ادراک عقلی فعل حیثیت ذاتی نفس است و این نفس است که می اندیشد، مقدم بر دکارت است؛ اما برخلاف دکارت به هیچ‏وجه تأثیر مبادی‏عالیه را در روند تعقل منکر نمی شود. از نظر وی اگرچه تعقل فعل خود نفس است اما این عقل فعال است که به مدد تأثیر خود هم نفس ناطقه را از مرتبه عقل بالقوه یا عقل هیولانی به مرتبه عقل بالفعل ارتقاء می دهد و هم معقول بالقوه را به معقول بالفعل تبدیل می کند؛ و همین تأثیر است که وی از آن با نام‏هایی از قبیل افاضه و اشراق یاد می کند. افاضه و اشراق به هیچ‏وجه دو عمل یا دو فعل متمایز نیست تا چنین گمان شود که کلام ابن‏سینا در این باب دارای ابهام است بلکه از نظر وی افاضه و اشراق در حقیقت دو روی یک عمل واحدند.
۵.

بررسی و تحلیل نظریه مثل و جایگاه آن از دیدگاه افلاطون و ملا صدرا(مقاله علمی وزارت علوم)

۶.

امکان وجودشناسی: بررسی تطبیقی در آراء ملاصدرا و هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: هایدگر ملاصدرا وجودشناسی بنیادین علم بسیط استعلای فهم پیشین

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۸۸۱ تعداد دانلود : ۹۰۰
پرسش از امکان وجودشناسی پرسش از امکان وصول به سرشت وجودی موجودات است. این پرسش بدین شکل قابل بیان است که آیا انسان میتواند به رویکردی از اشیاء دست یابد که وجود اشیاء، خود را برای وی متکشف میسازد؟ این پرسش در نتیجه تفسیر سوبژکتیویستی از رابطه انسان با موجودات و عالم در فلسفه غرب به پرسشی چالش برانگیز تبدیل شد، تا جایی که کانت معرفت به وجود اشیاء را غیر ممکن دانسته و معرفت انسان را صرفاً معرفتی پدیداری میداند. هایدگر در فلسفه خود این پرسش را بنحو جدی مطرح کرده و هرگونه پاسخ آن را منوط به فهم رابطة انسان با عالم و با حقیقت وجود بعنوان بنیان ظهور موجودات قلمداد میکند. وی چنین پژوهشی را وجودشناسی بنیادین مینامد. اصطلاح وجودشناسی بنیادین را اولین بار هایدگر در کتاب وجود زمان، بعنوان پژوهشی جهت پرسش از امکان هرگونه وجودشناسی مطرح کرد. پرسش اساسی وجودشناسی بنیادین این است که آیا اصولاً وجودشناسی صرفنظر از معانی مختلف آن امکانپذیر است؟ وی برای یافتن پاسخ این سؤال به تحلیل ساختار وجودی انسان و رابطة وی با عالم و موجودات پرداخت. با نظر به مبانی فلسفی ملاصدرا نیز میتوان به رویکرد جدیدی در جهت پاسخ به این سؤال دست یافت که آیا اصولاً وجودشناسی ممکن است؟ بعبارت دیگر آیا انسان میتواند به فهمی از سرشت وجودی موجودات و بالاتر از آن به حقیقت وجود بعنوان بنیان موجودات دست یابد؟ از نظر ملاصدرا نیز معرفت بشری مبنا و بنیانی وجودی دارد؛ بنیانی که بایستی ریشه آن را نه در خود انسان بلکه در رابطة وجودی وی بعنوان موجود مقید با وجود نامحدود جستجو کرد. یعنی همانگونه که وجود نامحدود باطن و بنیان موجودات مقید و محدود است، معرفت انسان نسبت به نامحدود و مطلق براساس و بنیان هر معرفتی نسبت به موجودات مقید است. وی بر این عقیده است که تمامی انسانها دارای نوعی فهم پیشین نسبت به وجود حق تعالی بعنوان باطن و بنیان همة موجودات میباشند، اما این فهم نه از سنخ فهم مفهومی و نظری بلکه نوعی فهم فطری و تکوینی است. این فهم اساس هرگونه معرفت ما نسبت به موجودات مقید و در حقیقت بنیان استعلای آدمی است. اما اکثر انسانها از چنین فهم فطریی غافلند و از اینرو وی چنین فهمی را «فهم بسیط» مینامد. بنابرین ریشه هرگونه وجودشناسی و هرگونه معرفت ما نسبت به سرشت وجودی موجودات در این فهم پیشین نسبت به وجود نامحدود نهفته است؛ فهمی که تبیین و تفسیر آن در فلسفه ملاصدرا تنها در پرتو تفسیر وی از رابطه علت و معلول امکانپذیر است.
۷.

روش فلسفی ابن سینا، الگویی برای تحول در علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: علوم انسانی ابن سینا تحول ساختاری تحلیل مفهومی نقد مبنایی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۷۹۸ تعداد دانلود : ۶۰۰
هدف ما در این مقاله این است که با ارائه یک الگوی تاریخی اولاً نشان دهیم تحول در علوم انسانی به گونه ای که با ارزش های اسلامی سازگار باشد، امکان پذیر است؛ ثانیاً نشان دهیم برای نیل به چنین هدفی چه روشی باید اتخاذ شود و چه مراحلی باید طی شود. یکی از الگوهایی که می توان در تحول علوم انسانی از آن استفاده کرد، روش ابن سینا در مواجهه با فلسفه یونان و به طور خاص فلسفه ارسطویی است. ابن سینا در مواجهه با فلسفه یونان ضمن پرهیز از هر گونه برخورد حذفی، طی چند مرحله و به صورت کاملاً روشمند، مباحث فلسفه یونان را چنان متحول ساخت که تا حدود زیادی به مبانی تفکر توحیدی اسلام نزدیک شد. روش او دارای سه گام عمده است: فهم دقیق؛ نقد مبنایی؛ تحول ساختاری. وی این گام ها را به صورتی کاملاً روشمند پیش برد. اضلاع روش وی در هر گام عبارت است از: تحلیل معنایی، توجه به وجوه مختلف موضوع و تحلیل و ترکیب. این روش ابن سینا را به اعتبار نتیجه آن می توان تحول ساختاری نامید.
۸.

نسبت بین خودآگاهی و آگاهی به غیر در فلسفه ارسطو و ابن سینا(مقاله پژوهشی حوزه)

کلید واژه ها: خودآگاهی آگاهی به غیر ارسطو ابن سینا خودآگاهی پیشا تأملی خودآگاهی تأملی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۷۵۱ تعداد دانلود : ۳۷۹
  دیدگاه ابن سینا در مورد خودآگاهی با دیدگاه ارسطو متفاوت است. بر اساس نظر ارسطو فاعل شناسا نمی تواند آگاهی بی واسطه ای به خود داشته باشد، بلکه همواره به واسطه علم به شیء دیگر به خود علم پیدا می کند و چون مبدأ علم در فلسفه ارسطو علم به اشیای مادی و محسوس است، اصولاً شناخت انسانی بر این اساس و مبتنی بر این مدل شکل می گیرد و از این جهت حقیقت «خود» نیز که همواره همراه با ادراک اشیای مادی و ملازم با آنها درک می شود، امری مکانمند و زمانمند است. این در حالی است که از نظر ابن سینا حقیقت «خود» از راه نوعی شهود بی واسطه درونی و صرف نظر از هر گونه ادراک حسی  قابل وصول است و دقیقاً این همان نکته ای است که ابن سینا در انسان معلق در فضا در صدد بیان آن است. اگر بخواهیم دیدگاه ارسطو و ابن سینا در مورد خودآگاهی و نسبت آن با آگاهی به غیر را با دیدگاه های رایج در فلسفه ذهن معاصر مقایسه کنیم، باید بگوییم دیدگاه ارسطو در مورد خودآگاهی بیشتر با آن نوع خودآگاهی که در فلسفه ذهن از آن با نام خودآگاهی مرتبه اول یا پیشا تأملی یاد می شود، سازگار است؛ در حالی که ابن سینا ضمن پذیرش این معنا از خودآگاهی به نوعی خودآگاهی مرتبه بالاتر یا تأملی نیز قایل است.
۱۰.

نقش وجودى انسان در معرفت بشرى؛ مطالعه اى تطبیقى در آراى ملّاصدرا و مارتین هیدگر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: هیدگر معرفت ملاصدرا ساختار وجودى انسان آشکارسازى شى ء فی نفسه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۷۲ تعداد دانلود : ۷۴۲
در کلّ سنّت متافیزیک، چه در دنیاى غرب و چه در جهان اسلام، با دو تفسیر عمده از نقش وجودى انسان در عمل «معرفت» مواجه مى شویم: 1) تفسیرى که بر پایه آن، انسان صرفا نقشى منفعل دارد و همچون لوح سفید یا آیینه اى است که صور یا نقوشِ اشیا در وجود وى، یا مرتبه خاصّى از وجود وى (به نام «ذهن») مرتسم مى شوند؛ 2) تبیینى که (اولین بار به وسیله کانت ارائه شد) در آن انسان فعّالانه در عمل معرفت وارد شده و نقشى سازنده به عهده دارد. در هر دو تبیین یادشده وجود انسان به منزله حجابى است که مانع از ظهور اشیاء فى نفسه مى شود؛ در نتیجه امکان وصول به اشیاء فى نفسه در معرفت بشرى به مسئله و مشکلى چالش برانگیز تبدیل مى شود تا جایى که در فلسفه کانت اصولاً وصول به اشیاء فى نفسه غیرممکن مى نماید. از نظر هیدگر و ملّاصدرا، نقش انسان در عمل معرفت صرفا نوعى آشکارسازى است که در پرتو آن، شى ء آن گونه که هست خویشتن را ظاهر مى سازد. انسان چیزى از خود بر اعیان تحمیل نمىکند؛ او به دلیل ساختار و نحوه خاصّ وجودى خود، اجازه مى دهد که اشیا آن گونه که هستند خویشتن را بنمایانند.
۱۱.

تحلیل و بررسی نظر ابن سینا درباره فاعلیت تحریکی بر اساس مبانی وجود شناختی او(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: حرکت علیت میل ابن‏سینا فاعل ایجادی فاعل تحریکی

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
  2. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی
  3. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی مباحث وجود
  4. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی علت و معلول
  5. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی طبیعیات
تعداد بازدید : ۱۳۳۶ تعداد دانلود : ۱۳۱۵
فاعل تحریکی تعبیری است که ابن سینا پس از آن که علیت به معنای اعطای وجود را از مقام فاعل های موجود در عالم طبیعت سلب می کند، به منظور توجیه تأثیرات آن ها به کار می گیرد. لیکن تأملی دقیق در معنا و نحوه وجود حرکت حاکی از این است که در نظام فکری ابن سینا، حرکت ازجمله امور ممکن و از عوارض لاحق بوده و لذا در پیدایش خود نیازمند علت مستقلی است که آن را ایجاد کند. بنابراین فاعل طبیعی که در ابتدا مفید حرکت فرض شده بود، اکنون با این توضیح به عنوان معطی الوجود مطرح می شود. بر همین اساس این پرسش ها شکل می گیرد که بالاخره نقش فاعل طبیعی چیست؟ و اینکه گفته می شود فاعل طبیعی حرکت می بخشد، به چه معنا است؟ آیا تفاوتی بین ایجاد حرکت با ایجاد سایر موجودات هست که به ابن سینا اجازه می دهد علیت به معنای ایجاد حرکت را منسوب به فاعل طبیعی بداند؟ در این مقاله، پس از ارائه و تحلیل موضع ابن سینا در دو بخش علت ایجادی و علت تحریکی، ضمن اشاره به تناقض ظاهری موجود در کلام ابن سینا، تلاش می شود که از «نظریه میل» او به عنوان راهی برای حل این تناقض استفاده شود.
۱۲.

بررسی و تحلیل نسبت بین کمال انسانی و ساحتهای طولی و عرضی حیات در فلسفه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: ملاصدرا کمال انسانی حیات بشری ساحت طولی ساحت عرضی

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
  2. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
تعداد بازدید : ۱۲۵۴ تعداد دانلود : ۱۵۴۱
حیات انسان بر خلاف سایر موجودات واجد ساحتهای متفاوتی است که می توان آنها را به ساحتهای طولی و عرضی تقسیم کرد. فلاسفه اسلامی به طور سنتی و با بهره گیری از منابع فلسفی یونان از جمله اندیشه های افلاطون و ارسطو و همین طور منابع دینی از جمله آیات و روایات و مبانی فلسفی خود موفق به تبیین نظریه ای جامع در باب ساحتهای طولی حیات و نسبت آن با کمال انسانی شده اند. در اندیشه ایشان ساحات طولی حیات بشری تنها در پرتو تکامل وجودی و فردی انسان قابل تبیین و تفسیر است و این ساحات، ارتباطی تنگاتنگ با تکامل معرفتی انسان دارد. به رغم برخی تفاوتها در بین فلاسفه اسلامی، می توان ساحات طولی حیات انسان را به سه ساحت: حیات مادی، حیات مثالی و حیات عقلی تقسیم کرد. ملاصدرا با استفاده از مبانی فلسفی خود از جمله اصالت وجود، تشکیک وجود و حرکت جوهری، توانسته تا به درستی رابطه بین ساحات طولی حیات بشر و تکامل وجودی انسان را تبیین فلسفی نماید. اما حیات انسانی علاوه بر ساحات طولی، واجد ساحات عرضی نیز می باشد که از جمله آنها می توان به ساحت حیات فردی، اجتماعی، حقیقی، مجازی و ... اشاره کرد. به نظر نگارنده بر اساس مبانی فسلفی ملاصدرا و نگاه طولی و اشتدادی وی به کمال انسان، نقش و جایگاه ساحات عرضی در روند تکامل انسان به درستی قابل تبیین نیست.
۱۳.

بررسی و تحلیل نسبت خودآگاهی با مبانی متافیزیکی در فلسفه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: ابن سینا خودآگاهی تمایز وجود و ماهیت انیت دکارت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۹۷ تعداد دانلود : ۳۱۱
مسأله خودآگاهی یکی از مهم ترین مسائلی است که فلاسفه در طول تاریخ با رویکردهای مختلفی به آن پرداخته اند. ابن سینا از جمله اولین فیلسوفانی است که با رویکردی فلسفی و نه صرفاً اخلاقی- دینی این بحث را مطرح می کند. او در انسان معلق در فضا، موقعیتی شهودی را فراروی ما قرار می دهد. بسیاری از ابن سینا پژوهان با مقایسه انسان معلق در فضای ابن سینا و کوجیتوی دکارت سعی کرده اند تا بین این دو، نوعی قرابت نشان دهند و حتی برخی با تتبع در پیشینه تاریخی کوجیتوی دکارت، بر تأثیر غیرمستقیم انسان معلق در فضای ابن سینا بر کوجیتوی دکارت تأکید دارند. ما در این مقاله نشان می دهیم که انسان معلق در فضای ابن سینا ارتباطی وثیق با مهم ترین مبنای هستی شناختی فلسفه وی، یعنی تمایز متافیزیکی وجود و ماهیت دارد و از این منظر ابن سینا توانسته است ساحتی از «خود» را فراروی ما قرار دهد که تا پیش از وی به آن توجهی نشده بود؛ ساحتی که ابن سینا از آن به انیت یاد می کند و آن را در مقابل ماهیت قرار می دهد و ما آن را ساحت وجودی می نامیم. از آنجا که در فلسفه دکارت ما با چنین تمایزی بین ساحت وجود و ماهیت در ذات خودآگاه مواجه نمی شویم؛ لذا می توان گفت ابن سینا در تحلیل خودآگاهی از دکارت فراتر رفته است.
۱۴.

نظریه ابن سینا درباره علم خداوند به جزئیات: بررسی تفسیر مایکل مارمورا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: علم خداوند به جزئیات ابن سینا مایکل. ای. مارمورا

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۸۹ تعداد دانلود : ۷۰۰
مایکل. ای. مارمورا، یکی از ابن سیناپژوهان پرآوازه معاصر، در مقاله ای با عنوان «جنبه هایی از نظریه ابن سینا درباره علم خداوند به جزئیات» تفسیر خاصی از نظریه ابن سینا درباره علم خداوند به جزئیات ارائه کرده است. در این مقاله، که از دو بخش تشکیل شده است، با رویکردی توصیفی انتقادی به بررسی خوانش وی می پردازیم. در بخش اول، تقریری از خوانش وی از ابن سینا ارائه می کنیم. از نظر مارمورا خداوند به اشیاء جزئی ای که فرد منحصر در نوع خود هستند، و به رخدادهایی که به چنین اشیائی منسوب اند، به صورت منفرد، علم دارد. همچنین وی بر اساس این که نظریه ابن سینا علم خداوند به همه جزئیات را تبیین نمی کند نتیجه می گیرد ابن سینا بر این باور است که خداوند به همه جزئیات، به صورت منفرد، علم ندارد. در بخش دوم، به نقدهایی پیرامون خوانش وی اشاره می کنیم. برخی از این نقدها عبارت اند از: عدم مشخص کردن مسائلی که نظریه ابن سینا قصد پاسخگویی به آنها را دارد، عدم اشاره به نقش صور در نظریه ابن سینا، عدم اشاره به علم از طریق علل در نظریه ابن سینا، تفسیر اشتباه از مثال کسوف در نظریه ابن سینا.
۱۵.

نقش مبادی عالیه در خودآگاهی: بررسی مقایسه ای دیدگاه ابن سینا و دکارت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: خودآگاهی ابن سینا دکارت انسان معلق در فضا عقل فعال

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۳۸ تعداد دانلود : ۴۸۳
ابن سینا و دکارت، خودآگاهی را ادراکی بی واسطه و حاصل نوعی درون نگری می دانند؛ اما با تأمل در تمایزی که ابن سینا بین دو مرتبه از خودآگاهی (مرتبه اول و مرتبه دوم) در فلسفه اش قائل شده است و خودآگاهی مرتبه دوم را کار عقل و پدیده ای بالقوه می داند، و با توجه به این اصل فلسفی ابن سینا که هر بالقوه ای برای رسیدن به فعلیت، به عاملی فعلیت بخش احتیاج دارد، می توان به این نتیجه رسید که در فلسفه ابن سینا عقل انسانی بدون اشراق عقل فعال نمی تواند به این نوع از خودآگاهی برسد. لذا عقل انسانی حتی در آگاهی از ادراک بی واسطه به ذات خویش، نیازمند اشراق عقل فعال است. اما دکارت از اساس منکر تأثیر مبادی عالی در خودآگاهی است. همین تفاوت به ظاهر کم اهمیت، نتایج بسیار متفاوتی را در فلسفه این دو فیلسوف به دنبال دارد.
۱۶.

تحلیل معنای تأمل و نقش آن در مراحل سه گانه فلسفه هوسرل(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: هوسرل تأمل طبیعی - روان شناختی تأمل پدیدارشناختی تأمل ناتمام معانی سه گانه اگو

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۳۷ تعداد دانلود : ۱۹۴
آنچه امروز به نام پدیدارشناسی هوسرل می شناسیم، حاصل تلاش روشمند وی برای فهم ساختار آگاهی و دادگی اشیاء در این ساختار است. یکی از مهم ترین ارکان این روش، آن چیزی است که هوسرل از آن با نام «تأمل پدیدارشناختی» یاد کرده و آن را در مقابل تأمل طبیعی- روان شناختی قرار می دهد. از نظر هوسرل، تأمل یکی از بنیادی ترین افعال آگاهی است که آنچه را از پیش به صورت تلویحی و ضمنی داده شده، به نحوی صریح و مضمون ساز فراچنگ می آورد؛ لذا در هر تأملی نوعی گذار از آگاهی پیشاتأملی به آگاهی تأملی دیده می شود. در فلسفه هوسرل متناسب با مراحل سه گانه تحول فکری وی، با سه گونه تأمل مواجه ایم که عبارت اند از: «تأمل طبیعی-روان شناختی»، «تأمل پدیدارشناختی» و در نهایت، آنچه ما آن را در این مقاله، «تأمل مطلق» یا «تأمل ناتمام» می نامیم. از نظر هوسرل هر تأمل، واجد دو جنبه متضایف است: الف) متعلق تأمل؛ ب) عامل (سوبژه تأمل)؛ لذا هر تأملی همراه با نوعی خودآگاهی یا به تعبیر هوسرل، «خودروشن سازی» است؛ بنابراین، متناظر با انواع سه گانه تأمل در فلسفه وی، ما با سه معنا از «خود» یا «اگو» مواجه می شویم. در مقاله حاضر ضمن تبیین معنای تأمل در مراحل سه گانه فلسفه هوسرل، نقش بنیادین آن در هریک از مراحل سه گانه تفکر وی بررسی شده و نشان داده شده است که چگونه تغییر در ابژه تأمل در هریک از این مراحل به درک عمیق تر و بنیادی تری از سوبژه منجر شده است.
۱۷.

بررسی و تحلیل شیوه های تفکر در فلسفه ویکو و نقدهای وی بر دکارت از این منظر(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: ویکو دکارت تفکر انتقادی قوه خیال تفکر شاعرانه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۱۴ تعداد دانلود : ۳۱۲
از نظر ویکو روش تفکر دکارتی مبتنی بر تجزیه و تحلیل مفاهیم و غایت آن نیز رسیدن به یقین است که این یقین نیز تنها در پرتو وضوح و تمایز حاصل می شود. از آنجا که از نظر دکارت در مطالعه تاریخ و فرهنگ نمی توان به چنین وضوح و تمایزی دست یافت، این دسته از علوم در روش وی جایگاهی ندارند. ویکو بر این باور است که عقل دکارتی عقلی است که دچار گسست از تاریخ، جامعه و گذشته خود شده است. وی اشکال عمده روش تفکر دکارتی را نادیده گرفتن نقش و جایگاه قوه خیال در فرآیند بسط تاریخی عقل می داند. ویکو با نظر به روش اندیشه قدما نوعی از تفکر و تعقل را با عنوان حکمت شاعرانه معرفی می کند. در این روش عقل با کمک قوه خیال به جای تجزیه، تحلیل و نقد مسائل به یافتن و ایجاد ارتباط بین مسائل مختلف مبادرت ورزیده و از این طریق، راه های جدیدی را می گشاید. تفکر شاعرانه انسان را جدای از طبیعت، تاریخ و جامعه در نظر نگرفته، بلکه در جستجوی وحدت و یگانگی است.  
۱۸.

تحلیل نسبت زمانْ آگاهی و خودآگاهی در فلسفه هوسرل(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: هوسرل پدیدارشناسی زمانْ آگاهی آگاهی از زمان درونی خودآگاهی پیشاتأملی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۶۹ تعداد دانلود : ۲۰۰
هوسرل در آثار خود از سه سطح از زمانْ آگاهی بحث می کند که این سه سطح عبارت اند از: آگاهی از زمان عینی (کیهانی)، زمانْ آگاهی سوبژکتیو و آگاهی از زمان درونی (آگاهی مطلق). از نظر هوسرل این سطوح در حقیقت لایه های تقوم زمان هستند و مبنای تقوم هر لایه را باید در مرتبه یا لایه عمیق تر جستجو کرد تا به عمیق ترین لایه زمانْ آگاهی، یعنی همان آگاهی مطلق رسید. آگاهی مطلق، مقوم هر درک و معنایی از زمان است؛ اما در عین حال، خود به وسیله هیچ امر دیگری تقویم نمی شود، بلکه قوام آن قوام درونی است. این عمیق ترین لایه در حقیقت جریان مستمر و وحدت بخش آگاهی است که تمامی اعمال و افعال قصدی آگاهی در آن ریشه دارند. برخی از هوسرل پژوهان معاصر برای تبیین این معنا از زمانْ آگاهی و نسبت آن با زمانْ آگاهی سوبژکتیو، با رجوع به آثار هوسرل و دیدگاه وی درباره تأمل، به تمایز بین دو نوع خودآگاهی، یعنی خودآگاهی پیشاتأملی و خودآگاهی تأملی اشاره کرده و این جریان بنیادین و وحدت بخش آگاهی را که مقوم هر درکی از زمان و زمانمندی است، با  خودآگاهی پیشاتأملی متناظر دانسته اند. بر این اساس، آگاهی مطلق  به عنوان نوعی خودآگاهی پیشاتأملی به معنای زیست و تجربه غیر ابژه ساز و غیر مضمون سازی است که هم بنیان ابژکتیویته و هم ریشه و بنیان سوبژکتیویته استعلایی است.
۱۹.

بررسی و تحلیل دیدگاه ابن سینا در مورد اولین عضو متکون (عضو رئیسی) در بدن انسان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: اولین عضو متکون عضو رئیسی رابطه نفس و بدن ابن سینا طب سنتی پزشکی نوین

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۴۴ تعداد دانلود : ۱۴۰
مسئله اولین عضو متکون در بدن انسان از دیرباز مورد توجه اندیشمندان به خصوص در دو حوزه فلسفه و پزشکی بوده است. فلاسفه از این منظر به این امر پرداخته اند که این بحث را مقدمه ای برای حل مشکل دیرینه رابطه نفس و بدن می دانستند. ورود پزشکان نیز به این بحث بیشتر به دلیل درک بهتر از سیر تکوینی ساختار بدن انسان است. ابن سینا به عنوان یک فیلسوف و پزشک حاذق از معدود چهره هایی است که با نگاهی جامع در آثار خود از هر دو منظر به این بحث پرداخته است. در تاریخ تفکر پیش از ابن سینا با سه دیدگاه متفاوت در مورد اولین عضو متکون در بدن انسان مواجه می شویم که به ترتیب قلب، مغز و کبد را اولین عضو متکون در بدن تلقی نموده اند. ابن سینا ضمن رد دو دیدگاه اخیر، نهایتا دیدگاه اول را پذیرفته و قلب را اولین عضو متکون در بدن معرفی می کند و از این رهگذر قلب را جایگاه روح بخاری می داند که خود این روح بخاری از نظر وی بستر قوای نفس است که نفس به وسیله این قوا با تمام اعضا و اندام بدن مرتبط می شود. وی برای اثبات مدعای خود هم از شواهد تجربی مبتنی بر طب قدیم و هم از دلایل عقلی بهره می برد.         تاریخ دریافت: 20/10/1400               تاریخ تأیید: 02/12/1400
۲۰.

نسبت آگاهی با خودآگاهی: نقد دیدگاه کریگل با نظر به آرای ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: کریگل ارسطو ابن سینا خودآگاهی حالت ذهنی غیرتراگذار آگاهی تقدم خودآگاهی بر آگاهی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶۰ تعداد دانلود : ۱۰۲
کریگل در آثار خود، دیدگاهی رایج در فلسفه ذهن را نقد کرده است که براساس آن، رابطه مستقیم بین آگاهی و خودآگاهی وجود ندارد. وی مشکل این دیدگاه را از این جهت دانسته است که طرفداران آن نتوانسته اند بین انواع متفاوت خودآگاهی، تمایز قائل شوند. کریگل پس از متمایزکردن چهار نوع خودآگاهی به این نکته اشاره کرده است که نوعی خودآگاهی وجود دارد که مقدّم بر هرگونه خودآگاهی دیگر و ملازم با آگاهی است. این خودآگاهی، خودآگاهی حالت ذهنی غیرتراگذار نام دارد و درواقع، نوعی خودآگاهی است که به صورت ضمنی، همراه با یک حالت ذهنی آگاهانه تحقق می یابد و ریشه و بنیان نگاه اول شخص است. این دیدگاه کریگل در تاریخ فلسفه غرب، سابقه ای دیرینه دارد؛ چنان که ریشه های آن را می توان در اندیشه ارسطو یافت. ازنظر ارسطو موجود آگاه ازطریق یا درضمن آگاهی به غیر، به خودآگاهی می رسد. ابن سینا این دیدگاه ارسطویی را در آثار خویش نقد کرده و ضمن تقسیم کردن خودآگاهی بر دو نوع متفاوت، شامل شعور بالذات و شعور بالشعور تأکید کرده است که نوع اول خودآگاهی، عین ذات و وجود خاص موجود آگاه است؛ لذا به هیچ وجه از وی جدا نمی شود، وابسته به وجود هیچ غیری نیست و به همین دلیل، مقدّم بر هر آگاهی دیگری است. این نقد ابن سینا هرچند در اصل، متوجه دیدگاه ارسطویی است، می توان آن را به دیدگاه کریگل نیز وارد دانست.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان