آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۳

چکیده

متن

سوگند به قرآن حکیم،منشور فضل و فرهنگ و فرزانگی که تو پیام رسان آن پیروزمند بخشاینده به راهی بسامان و استواری،به سوی آنانکه تبارشان بیم نیافتند و باور نپذیرفتند،تا حکم حق برایشان محقّق شد.
بر گردن گردنکشان زنجیر نهادهایم تا سر بر فرازو چشم بر زمین دوزند.از پس و پیش ایشان پردهای افکندهایم تا نبینندکه باورباختگانی خفتهاند،نه خدا باورانی برشکفته تا از وی بهراسند. هشدارشان بدهی یا ندهی ایمان نمیآورند.
ما در گور آرمیدگان را بر میانگیزانیم و پیشینه ایشان را پیش چشم می آوریم،حتی نقش گامهایشان را بر مینگاریم و در کتابی روشن بر میشماریم.
از هم شهریانی یاد کن که دو پیامبر و سومین را هم دروغ زن انگاشتند و همسان و همسنگ خویش پنداشتند و به انکار ایشان نشستند.
رسولان تأکید ورزیدند:ما پیام آوران اوییم،راهی جز به حق نپوییم و غیر از رضای او نجوییم.
و پاسخ شنیدند:شما را بدشگون یافتهایم،اگر باز نایستید،سنگسارتان خواهیم کرد.
رسولان گفتند:شگون بد از آن شماست که گروهی تجاوز پیشه و پند ناپیذیرید.
آنگاه مردی از کرانه رسید که:از فرستاده; ره یافته و پیامبر نجات یافته پیروی کنید و جهالت نورزید.
پویندگانی که جز رضای حق نمیجویند و از شما پاداشی نمیطلبند و مرا نسزد از آفریدگاری که سرانجام ِهستی بدوست،پیروی نکنم و خدایی جز او برگزینم.
به راستی چه کسی بلا گردان و شفیع من در ظلمات گمراهی خواهد بود؟!من پروردگارم را باور دارم،سخن مرا بشنوید و راهی جز او مپویید.
به وی ندا دهند :به بهشت برین داخل شو:)قیل ادخل الجنّة)
و سخنش این است که:کاش همشهریان من میدانستند که پروردگارم مرا آمرزیده و تا چه پایه گرامی داشته است.
و در آن روز، هرگز:سپاهی از آسمان نمیفرستیم،بل بانگ مرگبار یگانهای،پرده; خاموشی بر ایشان میافکند.
دریغا پیامبری نیامد،مگر ریشخند اینان بدرقه; راه آنان شد.
ایا نمیاندیشند که چگونه:به کفِ نسلهای پیشین جواز زندگی و پروانه; مرگ سپردیم،سپس آنان را فروگرفتیم و احضارشان کردیم.
مگر نه اینکه زمین فسرده; مرده را به عنوان عبرتی پیش چشم ایشان زنده کردیم تا بر کنار چشمه ساران و باغهایی از خرما و انگور و گونههای فراوان،میوههای رنگارنگ برگیرند و سپاس بگزارند.
منزه است خدایی که گونهها و زمین و ایشان و آنچه را نمیدانند و نمیشناسند،آفرید.
از چه رو نمینگرند پرده; ظلمت و پدیده; شگرف شب را که در آن میآرامند و چگونه روز را از آن بر میکشیم،و خورشید را با قراری معین و قاعدهای مدوّن که فرمان پذیرفته و جریان یافته; پروردگار پیروزمند فرزانه است.
مگر نه آنکه منزلگاه ماه را مقرّر داشتهایم؟
نه سزاست که خورشید به ماه رسد و نه شب بر روز پیشی گیرد که هر یک در سپهری دوّار شناورند.هم شما و هم توشه; شما را در کشتی بر سینه; آب نشاندهایم.اگر غرق شوید،فریادرسی جز خدا ندارید.
بارها ندا داده اند که:از گذشته و حال پند گیرید و پروا پیشه کنید تا مشمول رحمت حق شوید،اما نشانهای نیامد،جز آنکه روی برتافتند و به بیراهه شتافتند!
از روزی خویش ببخشید،گویند:اگر خدا می خواست،خود به بندگان میخوراند، بیشک اینان در گمراهی ژرف اند و مدام وعده; قیامت میطلبند.
هر اینه در ستیزند تا بانگ مرگبار یگانه ای فرو گیردشان،پیش از آنکه وصیتی کنند یا به نزد خانواده; خویش باز گردند.
در آن هنگام که با دمیدن «صور» از گور در ایند و به جانب حق رانده شوند،گویند:ای وای بر ما،چه کسی ما را از خوابگاه هایمان برانگیخت،این همان وعده; راستین خدا و سخن صادق رسولان است که باور نداشتیم.
و آن ندا،آری!جز بانگ مرگبار یگانهای نیست که همگان را نزد من حاضر میسازد.
و آن روزستمی به احدی نرودکه جزای عمل خویش پیش چشم میچشند.
و بهشتیانبا ترنّمی در سایه ساران و بر اورنگ(بالشها) با همسرانی چون مروارید غلتان و میوههای دلخواه به خوشی و خرمی میزیاند.
درود پرودگار مهربان بر شما (که از قید علایق گسسته و به حق پیوستهاید.)
و ندا شنوند که:ای گنه کاران از نیکوکاران دور شوید،مگر نه اینکه پیش تر با شما پیمان بسته بودم،شیطان را نپرستید و مرا فرمان برید،اگر عقل در کار داشتید،شما را گمراه و بی راه نمیکرد.
و این همان جهنم موعود در برابر کفر شماست،به آن درایید.
و در صحرای محشر:بر دهان شما مهر مینهیم،که دست ها و پاها،گواهی صادق بر اعمال شمایند.
به راستی اگر نابینا محشور شوید چگونه بر صراط مینگرید؟و اگر مسختان گردانیم چگونه به پیش و پس حرکت میکنید؟
مگر نه اینکه به هر که عمر دراز دادهایم،خلقتش را واژگونه کردهایم؟ چرا خرد نمیورزید؟
به پیامبر شعر نیاموختهایم و شایسته او هم نیست،بل قرآن منشوری روشن برای بیدار دلان و عٍقابی مبرهن برای کافران است.
دمی بیندیشید که:چگونه چهارپایانی آفریدهایم و رام شما کردهایم و سودهای فراوان وآشامیدنیهای بسامان فراهم ساختهایم تا هم مرکب شما باشند و هم روزی شما!
از چه رو سپاس نمی گزارید و برای خدا همتا میتراشید و به غیر او التجا میبرید؟
ای پیامبر،سخن آنان تو را اندوهگین نسازد که بر پنهان و آشکار ایشان آگاه و چیرهایم!
چرا تأمل نمی کنند که:ایشان را از نطفه ای آفریدهایم که امروز برای ما مثل میزنند و میستیزند و خویشتن را به فراموشی میسپارند و مدّعی اند که قادر به گردآوری استخوانهای پوسیده; آنان نیستیم.
ای پیامبر بازگو:همان که نخست بار شما را آفرید،دگر بار نیز می آفریند که بر هر آفرینشی تواناست،مگر نه اینکه از درختی سر سبز شرارهای سرکش برمیکشد ؟
ایا آن که آسما نها و زمین را آفرید،توان آفرینشی چون شما را ندارد ؟ که اگر ارده کند ندا سر دهد که:موجود باش،بی درنگ میشود.
و منزه است خدایی که ملکوت هر چیز در کف ِبا قدرت و پر صلابت اوست و بازگشت همه به سوی او.

تبلیغات