جایگاه قواعد حقوق بین الملل در اندیشه سیاسی امام خمینی (ره) (با تاکید بر حکم قتل سلمان رشدی)
آرشیو
چکیده
سابقه اندیشه سیاسی افراد را معمولاً در متونی که بیانگر این اندیشه هاست جستجو می کنند، ولی در خصوص سیاستمداران، بررسی عملکردها و موضع گیری های سیاسی آنان نیز علاوه بر آثار مدون آنان مورد توجه واقع می شود. از طرف دیگر نگاه موجود به قواعد حاکم بر صحنه بین المللی و الگوهای جداسازی حکومت ها (وجه خارجی حاکمیت) و جداسازی افراد در صحنه بین المللی (تابعیت) می تواند در تبیین نگاه ویژه آن ها به قواعد بین الملل روشنگر باشد. سؤالی که در اینجا مطرح است آن است که آیا در نگاه امام خمینی(ره) قواعد حاکم بر صحنه بین المللی بطور مطلق قابل پذیرش هستند؟ اگر نیستتند ملاک و میزان پذیرش یا عدم پذیرش این قواعد در چیست؟. مسلم آن است که همه کشورها در چارچوب منافع ملی خود و بر اساس قدرت خویش قائل به محدودیت هایی برای این قواعد هستند. در این مقاله با استفاده از روش تحلیلی – توصیفی به این نتیجه رسیده ایم که در نگاه امام خمینی(ره) شاخص مهم دیگری به ملاک های فوق اضافه شده و آن «عدم تعارض این قواعد با اصول ثابت و مسلم اسلامی» است و چنین به نظر می رسد که ایشان با مبنا قرار دادن این اصول، آن بخش از قواعد حقوق بین الملل را که صرفاً بر مبنای اندیشه های غرب شکل گرفته را به چالش می کشاند.The stance of the principles of international law in the political thought of Imam Khomeini (emphasizing the murder of Salman Rushdie)
Generally individuals' history of political thought can be searched in texts representing these ideologies. But for politicians, performance and policy positions they have, will be considered in addition to their written works. On the other hand, the viewpoint towards the norms governing international scenes and paradigms to separate governments (outside aspect of governments) and categorizing individuals in international scenes (subordination) can be informative in their special viewpoints toward international norms. The question that arises here is whether in Imam Khomeini's terms the norms governing the international scene are acceptable in absolute terms? If the answer is a negative one another question arises that what criteria exist for acceptance or not acceptance of these norms? It is clear that all countries based of their national interests and power, set restrictions to these rules. In Imam Khomeini's viewpoint another important index is added to these criteria, and that is the congruence of these norms with fixed principles of Islam. It seems that by benchmarking them, he challenges part of the principles of international law which is just on the basis of western thinking.