امروزه اقتصاد بیش از پیش در کانون زندگی مردم قرار گرفته و به صورت دغدغه ای همیشگی درآمده است. به گونه ای که حتی نوجوانان و جوانان نیز از این قائده مستثنی نبوده و خانواده ها چنین دغدغه هایی را حتی در سنین کودکی در فرد رواج می دهند. درواقع، زیست جهان کودک و نوجوان خواه ناخواه درگیر مسائل اقتصادی گشته و در سنین پایین تر مجبور به برنامه ریزی برای قبولی در رشته های به اصطلاح موفق و پول ساز می شود. این وضعیت شرایط خاصی را برای کنش گران به وجود می آورد که اولین پیامد آن رواج دغدغه های فراگیر در بین نوجوانان و جوانان است. به همین منظور، پژوهش حاضر با هدف بررسی فرایند شکل گیری دغدغه های شغلی دانشجویان نورود به دانشگاه، طراحی شد و با استفاده از روش شناسی کیفی و رویکرد نظریه زمینه ای (سیستماتیک)، بر اساس نمونه گیری نظری مصاحبه های عمیق با 20 نفر از دانشجویان نوورود به دانشگاه یزد انجام داد. دراین مسیر داده ها با استفاده کدگذاری باز، محوری و گزینشی تحلیل شدند. مقولات اصلی کشف شده شامل پول سالاری شغلی، کام خواهی شغلی، تقدیرگرایی شغلی، همبستگی سرمایه تلاش درآمد و ... بودند. بر اساس مقولات اصلی مدل پارادایمی (کدگذاری محوری) ارائه گشت و در پایان نظریه تجربی (کدگذاری گزینشی) پژوهش ارائه گشت که مبتنی بر درک دانشجویان از فضای شغلی به مثابه میدانی سرمایه سالار است که در آن نیازهای مالی برجسته هستند اما کام خواهی شغلی منوط به همبستگی شغل با سرمایه است که آن هم در اتمفسری نابرابر توزیع شده است. آنان آگاهانه/ناخودآگاه می دانند که در میدان اقتصادی بدون مالکیت سرمایه ای مناسب نمی توانند شغلی با برآیند مالی/اجتماعی/منزلتی مناسب به دست آورند. زیرا میدان غالبی که در آن سیر می کنند پول سالاری است. پیامد این وضعیت آرزوها و آمال آنان سخت تحت تاثیر قرار می دهد و زندگی آنان را پروبلماتیک می کند.