آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۲

چکیده

طبقه بندی علوم از مباحث بنیادی در علم شناسی و معرفت شناسی به شمار می رود و در تعیین جایگاه و نقش و کارکرد هر یک از شاخه های علم تأثیرگذار است. با نظر به اهمیت بنیادی حکمت و شریعت، دو اصل محوری نزد حکمای مسلمان، طبقه بندی علوم (علوم اسلامی) گاهی براساس این دو امر تدوین و ترسیم شده است. مسئله پژوهش، محور و معیار رویکرد فارابی و ابن سینا به نسبت میان فلسفه و فقه یا حکمت و شریعت است. براین اساس مبانی و لوازم و نتایج آن در هر یک از دو نظام فلسفه فارابی و ابن سینا بررسی شده است. روش پژوهش، توصیفی تحلیلی است. یافته های پژوهش این است که هر دو فیلسوف با اعتقاد به سازگاری و تلائم فلسفه و دین به فراخور، هم به شریعت و هم به فلسفه توجه و اهتمام داشتند؛ اما معیار و ملاکشان متفاوت بود. فارابی با رویکرد اصالت فلسفی و با مبانی سه گانه جهان شناختی، معرفت شناختی و اخلاقی، فقه و کلام را در ذیل حکمت عملی و مادون حکمت نظری قرار می دهد و ابن سینا با رویکرد اصالت دین و با مبنای الهیاتی، صناعت شارعه را علمی مستقل در ذیل حکمت عملی و بالاتر از علوم انسانی با منشأ الهی می داند و آن را علمی مستقل در کنار علم مدنی و نه منشعب از آن می شمارد؛ به این ترتیب به علوم دینی با هویتی مستقل از فلسفه، اصالت و اعتبار می بخشد و به نحوی شرایط جایگزینی شریعت را به جای حکمت عملی در جریان فلسفه اسلامی فراهم می سازد و زمینه را برای دو علم اصول دین (کلام) و فروع دین (فقه) مهیا می کند. گویا ابن سینا تحقق فلسفه در جامعه اسلامی عصر خویش را در اسلامی سازی (بومی سازی) فلسفه و اعتبار و اصالت علوم دینی می بیند؛ ازاین رو نسبت به فارابی، دغدغه بیشتر و قوی تری برای بومی سازی داشته، و درصدد به روزرسانی فلسفه پیشینیان بوده است.

Al-Farabi and Ibn Sina on the Relationship between Philosophy and Jurisprudence in the Classification of Sciences

The classification of sciences is a fundamental topic in epistemology and has a significant impact on determining the position, role, and function of each branch of knowledge. Considering the centrality of wisdom (ḥikmah) and Islamic law (shariʿah) in Islamic thought, the classification of sciences has sometimes been structured around these two principles. This paper investigates the relationship between philosophy and jurisprudence, or ḥikmah and shariʿah, as articulated in the classification systems of Al-Farabi and Ibn Sina. It examines the foundations, implications, and consequences of their approaches within their respective philosophical frameworks. The research employs a descriptive-analytical methodology. The findings reveal that both philosophers acknowledge the compatibility of philosophy and religion, but their prioritizations differ. Al-Farabi prioritizes philosophy, placing jurisprudence and theology under practical wisdom, which is subordinate to theoretical wisdom. In contrast, Ibn Sina prioritizes religion, considering shariʿah as an independent science within practical wisdom, distinct from human sciences and with a divine origin. Ibn Sina views shariʿah as an independent science alongside political science, not as a branch of it. By granting shariʿah an independent identity, Ibn Sina lends it credibility and creates conditions for its potential substitution for practical wisdom in the trajectory of Islamic philosophy. He lays the groundwork for the two sciences of usul al-din (theology) and furuʿ al-din (jurisprudence). It appears that Ibn Sina perceives the realization of philosophy in the Islamic society of his time in the Islamization of philosophy and the validation of religious sciences. Therefore, compared to Al-Farabi, Ibn Sina is more concerned with the Islamization of philosophy and seeks to harmonize the philosophy of his predecessors with his own society.

تبلیغات