گستردگی ابعاد شهرنشینی در طی دهه های اخیر موجب بروز چالش های نوینی از جمله کاهش حس هویت و تعلق اجتماعی ، افزایش نابهنجاریهای محیطی ، عدم تعادل اکولوژیک و در مجموع کاهش کیفیت زندگی در شهرها شده است . رویکردها و نظریه های نوین برنامه ریزی و مدیریت شهری برای چاره جویی این تنگناها، استفاده از راهبردمشارکتی ، بسیج اجتماعی و برنامه ریزی از پایین به بالا را در کانون توجه خود قرار داده است . تحقق این راهبرد مستلزم تعریف نظام تقسیمات فضایی جدیدی در چارچوب سلسله مراتب مدیریت و برنامه ریزی شهرهاست که مبتنی بر تجارب مدیریت سنتی ، محله می تواند به دلیل دارابودن ارزشهای نظری و کاربردی، عنصر پایه و محور چنین برنامه ریزی تلقی شود . برای ارائه چارچوب نظری در گام نخست پارادایم توسعه پایدار به عنوان پایه نظری تعریف و نظریه سرمایه اجتماعی جهت دستیابی به چارچوبی برای ساختار محله پایدار در بعد اجتماعی تعیین و ملاک عمل قرار گرفت . برپایه این الگوبعد اجتماعی، بسترساز توسعه اجتماعی عدالت گرا ، مشارکت پذیر و اعتمادزا ، در سطح محله های شهری می باشد .روش شناسی انجام پژوهش در چارچوب دیدگاه قیاسی و استقرایی و رویکرد غالب آن اسنادی پیمایشی است و با کمک های تکنیک های نمونه گیری اجتماعی سعی در تعمیم نتایج حاصل از این تحقیق به محلات شهر شیراز می باشد. تحلیل سه سطحی از محله های شهر شیراز در قالب 250 نمونه و در 10 محله منتخب صورت گرفت . بر اساس یافته های میدانی این پژوهش سازمان فضایی منتج از شرایط و تحولات تاریخی محله های شهری در چارچوب الگوی مورد انتظار از توسعه پایدارمحله ای نشان می دهد که در پی تغییرات و شرایط فعلی حاکم بر محله های شهری ، بعد اجتماعی به ویژه حس تعلق ، تعهد اجتماعی ، مشارکت مدنی و اعتماد اجتماعی دچار واگرایی اساسی شده است . در نتیجه این شرایط دستیابی به الگوی محله پایدار در چشم انداز شهرهای ایران و به ویژه کلانشهرها با اولویت تقویت ابعاد و مولفه های سرمایه اجتماعی مبتنی بر اعتماد ، حس تعلق، همبستگی اجتماعی محله ای واجتماع محور بودن مدیریت شهری در ایران میسر می باشد .