سیاست و مسأله تکنیک حکمرانی در جمهوری اسلامی ایران
آرشیو
چکیده
غایت مطلوب سیاست، به زیستی جامعه در مسیر خیر عمومی است. این به زیستی البته نیازمند صورت بندی امر اخلاقی و امر حقوقی است؛ و این امر خود محتاج «تکنیک حکمرانی» است. تفاوت بزرگی میان دوران کلاسیک، مدرن و اندیشه اسلامی در صورت بندی تکنیک حکمرانی وجود دارد. در حالی که یونانیان تکنیک (تخنه) را در ارتباط با حقیقت فوسیس درک می کردند، انسان مدرن با انقطاع از متافیزیک، خود را خالق حقیقت حاکمیت می داند. برخلاف اندیشه عرفی شده مدرن که مذهب را از دریچه سیاست می نگرد و حاکمیت را از معنای الهیاتی آن تهی می کند، نظریه سیاسی جمهوری اسلامی با احیای جایگاه متافیزیک در حاکمیت تلاش می کند که سیاست را از مسیر مذهب دنبال نماید. نتیجه آن می شود که امر دینی در تکوین امر سیاسی جایگاه پیشینی یافته و تأثیر مستقیمی بر ظهور امر حقوقی داشته باشد. مدعای این نوشتار آن است که امر سیاسی در جمهوری اسلامی تنها توانسته متافیزیک الهیات سیاسی را بازتولید کند. اما در مقام اجرا نتوانسته تکنیک حکمرانی را در فیزیک قدرت متناسب با نظریه سیاسی نوین خود به درستی صورت بندی نماید. در نبود ابزار و تکنیک متناسب با توجیهات متافیزیک حکمرانی از یکسو و ضرورت عمل در بستر یک سیاست جهانی متضاد، نتیجه آن شده که سیاست گذاری ها و عملکردها به جای ابتنای بر حقیقت الهیات سیاسی، به آشفتگی روزمره دچار شود.Politics and the issue of governance techniques in the Islamic Republic of Iran
The desired goal of politics is the well-being of society in the direction of public good. Of course, this well-being requires the formulation of moral and legal issues; And this requires "governance technique". There is a big difference between the classical era, modern era and Islamic thought in the formulation of governance technique. While the Greeks understood technique (techne) in connection with the truth of Phocis, modern man considers himself to be the creator of the truth of sovereignty by breaking away from metaphysics. Contrary to the popularized modern thought that views religion through the lens of politics and deprives governance of its theological meaning, the political theory of the Islamic Republic tries to follow politics from the path of religion by reviving the place of metaphysics in governance. The result is that the religious matter has a prior position in the development of the political matter and has a direct effect on the emergence of the legal matter. The claim of this article is that the political issue in the Islamic Republic has only been able to reproduce the metaphysics of political theology. However, in terms of implementation, he has not been able to properly formulate the governance technique in the physics of power according to his new political theory. In the absence of tools and techniques appropriate to the metaphysical justifications of governance on the one hand and the necessity of action in the context of a conflicting world policy, the result is that policies and practices instead of relying on the truth of political theology, suffer from everyday chaos