زبان به مثابه موجودی زنده که در بستر زمان حیات دارد از اجزایی تشکیل شده است. یکی از مهم ترین اجزای زبان واژگان آن هستند. یک واژه در برهه ای از زمان متولد می شود، مدتی کوتاه یا طولانی در قالب زبان می زید و سپس از دایره واژگان زنده زبان خارج می شود. واژه ای که از نوشته ها و محاوره های یک زبان کنار گذاشته می شود رفته رفته برای مردم عادی ناآشنا می گردد اما برای پژوهشگر زبان هر واژه ای که در طول تاریخ یک زبان وجود داشته ارزش پژوهشی خود را دارد، حتی اگر دیگر کاربردی نداشته باشد. یکی از منابعی که واژگان هر دوره را در خود حفظ می کند فرهنگ های واژگانی یا فرهنگ های لغت هستند. سامعی در تعریف فرهنگ های واژگانی می گوید: «فرهنگ مجموعه ای از واژگان یک زبان است به همراه اطلاعاتی درباره هریک از آن ها. این مجموعه می تواند داعیه دربرگیری تمام واژگان یک زبان را داشته باشد، و یا به انتخابی از میان واژگان دست زند و تنها به بخش خاصی از واژه های آن زبان محدود شود. در کار تهیه فرهنگ عمومی فرهنگ نویس می تواند میان دو قطب نوسان کند: جست وجوی بیشترین حد ممکن واژه هایی که در گفتار و نوشتار اهل آن زبان وجود دارد، و یا ثبت کمترین حد ممکن واژه های بسیار متداول که برای ایجاد ارتباط ضروری هستند و میان تمام گویندگان یک گونه زبانی مشترک اند» (سامعی، 1398: 3).