آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۶

چکیده

جوزف کمبل، فیلسوف مشهور آمریکایی، مُتأثّر از یونگ، در زمینه ضمیر ناخودآگاه جمعی و کهن الگوها مطالعه کرده که مهم ترین نظریه اش، نظریه «تک اسطوره»، است. او در این نظریّه به واکاوی کهن الگوی «سفرِ قهرمان»، پرداخته و نشان داده است که چگونه این کهن الگو در هر زمان و هر مکان در قالب جدیدی تکرار می شود، تا انسان را به سیر و سفر درونی و شناخت نفس خود راهنمایی کند. کمبل، برای تحقّق این امر، پیمودن سه مرحله «عزیمت»، «تشرّف» و «بازگشت» را لازم و ضروری می داند. سوال اساسی این نوشته آن است که آیا نظریّه کمبل را می توان بر روی زندگی «محمّدحسین شهریار»، هم پیاده کرد؟ در این مقاله، با تأکید بر اشعار عرفانی شهریار، سعی کرده ایم سیر و سفر وی را در بستری عرفانی، براساس نظریّه کمبل، تقسیم بندی و تحلیل کنیم. یافته های این تحقیق نشان می دهد در زندگی طوفانی شهریار، کم و بیش، با این سه مرحله، مواجه می شویم. وی پس از شکست عشقی، برای تغییر، قصد (عزیمت) می کند؛ در مرحله ای از این تغییر، با مشکلات روحی و روانی بسیاری برخورد می کند (تشرّف)و در نهایت، با از سر گذراندن مشکلات در این سفر معنوی، با کوله باری از تجربه و معرفت، در قالب انسانی پُخته و کمال یافته، باز می گردد (بازگشت) و به جایگاهی می رسد که بسیاری، وی را چه در هُنر و چه در اخلاق، الگوی تامّ و تمام خویش قرار می دهند.

تبلیغات