مواجهه تمدن مسلمانان با غرب؛ روایتی از دگردیسی (تعامل، تقابل و بازخوانی) (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
مواجهه دو تمدن اسلامی و غربی دارای سه نقطه عطف است: 1. در قرن هفتم میلادی در چارچوب نهضت ترجمه، 2. وقوع جنگ های صلیبی از اواخر قرن یازدهم تا اواخر قرن سیزدهم و 3. عصر استعمارگری از سده های هجدهم به بعد. مقاله حاضر بر تحولات فکری سده های هجدهم به بعد و بررسی پیامدهای آن برای تمدن مسلمانان متمرکز است. در این دوره، هویت و تجربه زیسته مسلمانان (هویت شرقی، اسلامی و مدرن) به شدت از تمدن غرب تأثیر پذیرفت؛ به گونه ای که موجی از الگوهای فکری گوناگون در جوامع اسلامی به راه انداخت. این جریان های فکری در راستای پاسخ به دو مسئله عمده شکل گرفتند: نخست، مدرنیته به معنای کنارگذاشتن دین است یا تفسیر دوباره دین که خود مستلزم مشخص کردن جایگاه دین در زندگی سیاسی-اجتماعی مسلمانان بود. دوم، آیا شرط توسعه و پیشرفت، سکولارشدن است یا به تعبیر فلسفی تر آیا ماهیت توسعه سکولاریستی است؟ پرسش اصلی مقاله عبارت است از: مواجهه با غرب چه تأثیری بر تمدن مسلمانان داشته است؟ به نظر می رسد مسلمانان نه تنها با تلقی ها و مفاهیم متفاوت، دیگری (غرب) را شناختند، بلکه در آیینه دیگری، هویت های متفاوتی نیز یافتند. در دنیای اسلامی، از قرن هجدهم به بعد جریان های فکری متفاوت در مواجهه با غرب شکل گرفت که می توان آن ها را در پنج دسته بازشناخت: 1. پیروی از غرب، 2. اصلاح دینی، 3. ناسیونالیسم، 4. اسلام گرایی سنتی، و 5. بازاندیش گرا. یافته های پژوهش نشان می دهد رویکرد بازاندیش گرا برمبنای پذیرش انتقادی دیگری و نه تقابل یا پذیرش صرف، یکی از راه های معقول برای حفظ هویت مسلمانان در عصر زیست چندفرهنگی است. بر همین اساس خوانش سنت اسلامی و بازسازی بنیان معرفتی آن، حفظ تعاملات در حوزه نیازمندی ها بدون طرد دیگری، تقویت مبانی فهم و اندیشه ورزی می تواند راهکاری برای برون رفت از بحران های برآمده از مواجهه اسلام با غرب باشد. پژوهش حاضر از روش تحلیل محتوای کیفی بهره گرفته است.Muslim Civilization Confronts the West; A Tale of Transformation (Interaction, Disagreement, and Rereading)
The confrontation between Islamic and Western civilizations has several turning points: 1. the translation movement in the seventh century AD, 2. the outbreak of the Crusades from the late eleventh to late thirteenth centuries, and 3. the colonial era from the eighteenth century onward. This article examines the intellectual developments of the eighteenth century and beyond, as well as their effects on Muslim civilization. During this time period, the identity and lived experience of Muslims (Eastern, Islamic, and modern identities) were heavily influenced by the West; to the point where it sparked a tide of diverse thought patterns in Islamic societies. These schools of thought have developed in response to two major issues: first, modernity implies the abandonment or reinterpretation of religion, which necessitated the determination of religion’s position in the sociopolitical life of Muslims. Second, is secularization the prerequisite for development and progress, or, more philosophically, is the nature of development secular? What effect has confrontation with the West had on Muslim civilization, is the central query of the article. It appears that Muslims not only perceived and conceptualized each other (the West) differently, but also discovered distinct identities in another mirror. Faced with the West, various currents of thought have emerged in the Islamic world since the eighteenth century, which can be categorized into five distinct groups. 1) Following the Western direction; 2) Religious reform; 3) Nationalistic sentiments; 4) TraditionalismIslam; 5) Rethinking. In the era of multiculturalism, a rethinking approach based on critical acceptance rather than just confrontation or acceptance is one of the sensible ways to preserve the identity of Muslims. Consequently, reading the Islamic tradition and rebuilding its epistemological foundation, maintaining interactions in the field of needs without further rejection, and strengthening the foundations of understanding and thought can be a means of escaping the crises resulting from the confrontation between Islam and the West. The present investigation will employ qualitative content analysis.