آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۷

چکیده

جدایی علم و دین در قرون وسطا و ابتدای رنسانس مطرح نبود، چرا که در آن اعصار بسیاری از دانشمندان علوم طبیعی، همزمان متکلمان و عالمان دینی جوامع خود نیز بودند. با ظهور علوم تجربی در قرن هفدهم، کم کم احساس استغنای از دین در دانشمندان علوم به وجود آمد و منجر به پیدایش خداباوری فارغ از وحی و سپس جریان روشنگری فرانسوی و در نهایت ماتریالیسم علمی شد. در قرن های هجدهم و نوزدهم به نظر رسید که علوم به پایان راه خود رسیده اند و به زودی جای دین را خواهند گرفت. چنین برداشتی تا نیمه اول قرن بیستم نیز ادامه داشت. در این بین فیلسوفان، متکلمان و حتی دانشمندان بر آن شدند تا با ارائه راه حل هایی، مشکل تعارض علم و دین را حل کنند. این نوشتار پس از مرور جریان های عمده فکری مرتبط با موضوع، راه حل های ارائه شده برای رفع تعارض علم و دین را نقد و بررسی می کند.

Criticizing and Studying the Western Intelligentsia’s Point of View on the Relationship between Science and Religion

The separation of science and religion was not posed in the medieval centuries and the Renaissance era; because most of the scientists of natural sciences were the speakers and religious men of their own societies. Appearance of experimental sciences in the seventeenth century made the needless (feeling) toward these scientists and caused the emergence of believing in God and scientific materialism. It seemed that in the eighteenth and nineteenth centuries the sciences have finished and will replace the religion. This point of view had continued till the beginning of the twentieth century. The present article studies the offered solutions in order to eliminate the distinctions between science and religion following a review on related thoughts on the mentioned issue.

تبلیغات