مقایسه تطبیقی دیدگاه سروش و شهید مطهری پیرامون مختصات مفهومی علم دینی (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
پس از رنسانس و رشد علم تجربی در اروپا، میان علوم تجربی(روش تجربی) و مدعیات کلیسا(روش نقلی)، اختلافات بنیادینی شکل گرفت که در نتیجه آن جامعه اروپایی رای به تعارض میان علم و دین داد. با گسترش علوم تجربی و دستاوردهای آن به جوامع اسلامی این چالش به شکل عمیق تری شکل گرفت و متفکرین و صاحب نظران این حوزه را درگیر نمود. در ایران نیز استاد شهید مطهری و دکتر عبدالکریم سروش به عنوان دو صاحب نظر مهم حوزه معرفت شناسی، مواضع متضادی را در رابطه با مختصات مفهومی علم دینی اتخاذ نمودند که جریان های فکری پس از خود را متاثر ساخت. در این پژوهش، با اتکای بر سه پرسش اصلی، مواضع این دو متفکر پیرامون ماهیت(تعریف) علم، روش علم و امکان و امتناع تاسیس علم دینی به صورت تطبیقی مورد واکاوی قرار گرفته است. در نتیجه تحلیل صورت گرفته، مشخص شد، از آنجایی که از نظر سروش، علم تجربی دارای حوزه هم عرض و مستقلی نسبت به سایر اقسام معرفت است و روش آن نیز روش تجربی با اتکای بر منطق ابطال گرایی است، امکان تاسیس علم دینی وجود ندارد. در نقطه مقابل، از نظر شهید مطهری، علم تجربی به مثابه یکی از اقسام معرفت دارای ارتباط طولی با سایر اقسام معرفت است. از نظر ایشان، روش علم، روش تجربی مبتنی بر منطق قیاس بوده و در صورتی که این روش را بکارگیرد و برطرف کننده نیازهای فردی و اجتماعی جامعه اسلامی باشد و در نهایت از سوی اسلام هدف گذاری شود، علم دینی محسوب شده و حجیت دینی نیز دارد.A comparative study of Soroush's and Shahid Motahhari's Perspectives on the concept of religious science
After the Renaissance and the growth of empirical sciences in Europe, fundamental divisions emerged between the empirical sciences (empirical methods) and the church claims, which resulted in the European community voting for a conflict between science and religion. Given the dissemination of empirical sciences and their achievements in Islamic societies, this challenge has deepened and has involved thinkers and experts of this field. Shahid Morteza Motahari and Abdolkarim Soroush, as two prominent epistemologists in Iran, adopted contradictory positions regarding the conceptual aspects of religious science, which affected the subsequent intellectual currents. This study, based on three main questions, has comparatively analyzed the positions of these two thinkers on the nature of science, the method of science and possibility/impossibility of founding a religious science. As a result, since Soroush believes empirical science has an autonomous domain compared to other types of knowledge and its empirical method is based on the falsification logic, there is no possibility of establishing a religious science. On the contrary, according to Shahid Motahari, empirical science, as one type of knowledge, has a longitudinal relationship with other forms of knowledge. In his view, the method of science is empirical, and using logic of analogy and, if used in this way, and satisfies the individual and social needs of the Islamic society, and if, ultimately, targeted by Islam, can be considered as religious science and has religious authority.