زمینه و هدف: کودکان فاقد سطوح بالای مهارت های زندگی، نه تنها تعامل موفقیت آمیزی با همسالان خود ندارند، بلکه رفتارهای مشکل دار درونی سازی شده و رفتارهای مشکل دار برونی سازی شده را بیشتر تجربه می کنند؛ بنابراین پژوهش حاضر با هدف اثربخشی آموزش مهارت های زندگی بر یادگیری مفهومی و رفتارهای همدلانه کودکان انجام شد. روش پژوهش: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری پژوهش را کلیه مادران کودکان 9 تا 11 ساله شهر تهران در سال 1400 تشکیل دادند که از بین آنها، 40 نفر به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای مرحله ای انتخاب و به طور تصادفی در یک گروه آزمایش (هر گروه 20 نفر) و یک گروه کنترل (20 نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش مهارت های زندگی 12 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش قرار گرفتند و گروه کنترل در لیست انتظار ماندند. ابزارهای مورد استفاده در پژوهش حاضر شامل پرسشنامه یادگیری مفهومی مک درموت (1999) و همدلی کودکان آیوینگ و همکاران (2009) بود. داده ها با استفاده از تجزیه و تحلیل کوواریانس ارزیابی شد . یافته ها: نتایج نشان داد آموزش مهارت های زندگی بر یادگیری مفهومی کودکان تاثیر دارد (05/0> P ). همچنین نتایج نشان داد که آموزش مهارت های زندگی باعث افزایش رفتارهای همدلانه در کودکان شده است نتیجه گیری: بنابراین با توجه به تاثیر آموزش مهارتهای زندگی در افزایش یادگیری مفهومی و رفتارهای همدلانه کودکان، پرداختن به کارکردها و نقش مهارتهای زندگی در کنار کارکردهای شناختی کودکان در هر نظام آموزشی ضرورت دارد .