علم حضوری، معیار بداهت گزاره های بدیهی از نگاه صدرا و دکارت (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
دستیابی به معرفتِ خطاناپذیر، دغدغه ی همیشگی فیلسوفان است، بر این اساس مبناگرایان گزاره ها را به نظری و بدیهی تقسیم و دلیل صدق گزاره های نظری را ارجاع آن ها به گزاره های بدیهی می دانند. امّا چرا گزاره هایی بدیهی خطاناپذیرند؟ پرسشی است که این مقاله سعی نموده است با اشاره به نگاه متفاوت صدرا و دکارت در باره ی شهود (صدرا شهود را مترادف حضور می داند، ولی دکارت ذوات بسیط را متعلق شهود می شمارد) و یقین (صدرا معتقد است یقین به مثابه رخدادی وجودی افاضه ی واهب الصور است، ولی مقصود دکارت از یقین، یقین معرفت شناسی است.) این واقعیت را آشکار سازد که علم حضوری معیار و سرّ بداهت گزاره های بدیهی است. با این تفاوت که دکارت علم حضوری را محدود به گزاره های وجدانی دانسته و اولیّات را به جهت وضوح مفهومی خطاناپذیر می داند. در حالی که به نظر می رسد ملاصدرا نه تنها گزاره هایی وجدانی و اوّلی که هر علمی حصولی را مبتنی بر علم حضوری می داند. روش به کار رفته در این نوشته جمع آوری، دسته بندی، تحلیل و تبیین و در نتیجه نشان دادن اشتراک ها و تفاوتهای این دو فیلسوف است.Knowledge by Presence a Criterion for the Immediacy of Obvious Propositions from the Point of View of Mulla Sadra and Descartes
The attainment of infallible knowledge is a constant concern of philosophers. Accordingly, fundamentalists divide propositions into theoretical and obvious ones, and the reason for the truth of theoretical propositions is their reference to obvious propositions. But why are obvious propositions infallible? These are the questions that this article has tried to address by referring to Sadra’s and Descartes' different views on intuition (Sadra considers intuition synonymous with presence, but Descartes considers simple essences to belong to intuition) and certainty (Sadra believes certainty, as an existential event, is bestowed by the endower of forms (al-Ṣuwar), but Descartes means by certainty the epistemological certainty.) It reveals the fact that knowledge by presence is the criterion and the secret behind the immediacy of the obvious propositions. The difference between the two scholars is that Descartes considers knowledge by presence to be limited to the affective (al-wijdānī) propositions and believes the innate and primary propositions [awwalīyāt] are infallible on account of conceptual clarity. As for Mulla Sadra, it seems that according to him not only the affective and primary propositions but also every acquired knowledge is based on the knowledge by presence. The method of this research is collection, categorize and then analyze and explain the theories of the two philosophers. Finally, inferring ideas of these two philosophers