آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۴

چکیده

علامه سید محمدحسین طباطبایی، نویسنده تفسیر المیزان، مفسر معروف قرآن کریم در تاریخ معاصر ایران و تشیع است. او مدعی است که در کتاب خود، شیوه تفسیر قرآن به قرآن را به کار گرفته است. از میان شاگردان وی، بیشترین اهتمام به رشته تفسیر را در تدریس و تالیف، آیت الله عبدالله جوادی آملی، داشته است. ایشان نیز مدعی ست که به شیوه استاد خویش، قرآن را تفسیر کرده است. شرط لازم ورود به حوزه تفسیر به شیوه پیش گفته، شناخت قرآن به روش «قرآن بنیاد» است. از این رو، او مجلد نخست از مجموعه چندین جلدی تفسیرِ موضوعی خود را «قرآن در قرآن» نامیده است. دعوی وی در کتاب یادشده، این است که به «قرآن شناختِ قرآن بنیان» پرداخته، و از این رهگذر، بر شیوه تفسیر «قرآن به قرآن» استدلال کرده و اسلوب مزبور را بر پایه آن استوار ساخته است. مطالعه این اثر، نشان دهنده کامیابی های قابل توجه نویسنده در اتخاذ روش یادشده در قرآن شناسی است که دستاوردهای مهمی برای وی به ارمغان آورده است. با توجه به این که آیت الله جوادی آملی، همچون استاد خویش، به موازات تحقیقات گسترده تفسیری، سالیان متمادی اهتمام ویژه ای به تدریس و تالیف در سطوح عالی فنّ حکمت اسلامی نیز داشته است، مقاله حاضر در پی بررسی این مطلب است که آیا «قرآن شناسیِ قرآن محور»ِ ایشان، به گونه ای کاملا عاری از دخالت آموزه های حِکمی و تنها مستند به متن آیات وحی به انجام رسیده است؟ آیا می توان بر دعوی «قرآن بنیان» بودن این روش (به نحو مطلق) به گونه ای کاملا برکنار از تاثیر تعالیم حکمی، صحّه گذاشت؟ یا نه؛ هرقدر هم که قرآن شناسی، بر آیات خود قرآن استوار و درون متنی باشد، تاثیرِ آموزه های فلسفی بر آن، به کلی قابل حذف از فرایند شناخت وحی نبوده و ادعای «کاملا قرآن بنیاد» بودن آن، به کلّی فارغ از هرگونه تاثیرگذاری زمینه های تعقّل فلسفی، قابل تأمّل و احیانا تردید است؟ بدیهی است پاسخ این پرسش، هرچه باشد، به طور مستقیم به امکان یا استحاله «تفسیر قرآن صرفا به خود قرآن» نیز قابل تعمیم خواهد بود؛ زیرا منهج تفسیری مزبور، بر شناخت قرآن به قرآن، مبتنی و به آن مشروط است.

The Role of Intellect and Intellectual Thought in Quran-based Quranology ('Abdullah Jawadi Amuli's Quranology As A Case Study)

تبلیغات