نقدی بر ادله ی سرمدیت زمانمند خداوند (با محوریت نقد دلایل ویلیام کریگ و استیون دیویس) (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
سرمدیت خداوند به دو صورت زمانمند و بی زمان مطرح شده است. مطابق سرمدیت زمانمند، خداوند درون زمان قرار دارد و درون زمان، همیشه بوده، هست و خواهد بود. اما مطابق سرمدیت بی زمان، خداوند خارج از زمان قرار دارد. بسیاری از فیلسوفان دین معاصر از نظریه ی سرمدیت زمانمند دفاع نموده اند. از جمله ویلیام کریگ و استیون دیویس، تلاش نموده اند ضمن به چالش کشیدن ادلّه ی سرمدیت بی زمان بر مبنای این ادله وجود خدای زمانمند را اثبات نمایند: وجود شخصی خداوند مستلزم زمانمندی است؛ افعال زمانمند الهی نشان می دهد که ذات الهی زمانمند است؛ نسبت دادن زمان به ذات خداوند حاکی از زمامندی ذات الهی است؛ علم خداوند به امور زمانی بدون زمانمندی ذات خداوند ممکن نیست. در این مقاله با محور قراردادن ادله ی ویلیام کریگ و استیون دیویس، به تحلیل و نقد این ادلّه پرداخته خواهد شد و اثبات خواهد گردید که به لحاظ عقلی، نظریه ی سرمدیت بی زمان که دیدگاه رایج در کلام و فلسفه ی اسلامی است، با هیچ چالشی مواجه نیست.A Critique of the Arguments of God's Temporal Eternity (Focusing on Criticisms of William Craig and Stephen Davis)
The eternity of God has been proposed in both temporal and timeless forms. According to temporal eternity, God is and has always been, and will be in time. But according to timeless eternity, God is out of time. Many contemporary philosophers of religion have defended the theory of temporal eternity. William Craig and Stephen Davis, among others, have tried to prove the existence of a timeless God by challenging the arguments for timeless eternity. Their arguments are: God's personal existence requires temporal eternity; The temporal actions of God show that the divine essence is temporal; Attributing temporal attributes to the essence of God indicates the temporality of the divine essence; God's knowledge of temporal objects is not possible without the temporality of God's nature. This article will focus on the arguments of William Craig and Stephen Davis to analyze and critique these arguments and prove that rationally, the theory of timeless eternity, which is a common view in Islamic theology and philosophy, does not face any challenge.