مبانی روش شناختی اقتصاد متعارف یکی از علل اصلی شکست سیاست های اقتصاد متعارف و غلبه بحران اقتصادی سال 2008 ذکر شده است. یکی از دلایل چنین وضعیتی عدم تببین صحیح چارچوب و مبانی روش شناسی اقتصاد متعارف و بیزاری مداوم از گفتمان روش شناختی توسط بیشتر اقتصاددانان متعارف بوده است. این مقاله درصدد است ضمن تبیین چارچوب و دلالت های روش شناسی اقتصاد متعارف، برخی از دلالت های این روش شناسی در چارچوب اقتصاد اسلامی را نیز تبیین و بررسی کند. همچنین برای پرهیز از پراکندگی مباحث، رویکرد بررسی روش شناسی اقتصاد متعارف و برخی دلالت های آن در چارچوب روش شناسی اقتصاد اسلامی، به دو رویکرد روش شناسی اقتصاد تجربی و ابطال گرایی محدود شده است. نتایج این پژوهش که با استفاده از روش توصیفی تحلیلی انتقادی انجام شده است نشان می دهد، اگرچه روش شناسی اقتصاد متعارف دارای نقص های فنی و ساختاری متعددی است، اما درعین حال نکات ارزشمندی در زمینه نحوه نظریه پردازی در اقتصاد دارد که می تواند برای روش شناسی در چارچوب اقتصاد ایران حائز اهمیت باشد.