یکی از اتهاماتی وارده بر شیخ صدوق، اثرپذیری بی ضابطه او از مشایخ شیعی عنوان شده است. از سویی دیگر برخی در ذیل روایات منتقله، بهره گیری وی از مشایخ عامه را نیز دلیل ورود روایات ناصحیح عامه به منابع حدیثی شیعه دانسته اند. از این رو پژوهش حاضر بر آن است تا با روش توصیفی-تحلیلی به چگونگی بهره گیری شیخ صدوق از نظرات مشایخش بپردازد تا چارچوب های وی در میزان و حوزه های اثرپذیری از مشایخش را تبیین کند. اثرپذیری شیخ صدوق از مشایخ شیعی در موضوعات رجالی، اعتقادی، تفسیری، لغوی، فقه الحدیثی، نقد الحدیثی و تاریخی بوده است. اما صدوق در این اثرپذیری ضابطه مند بوده و دیدی نقادانه به این نظرات داشته است. هم چنین او در اخذ روایات از مشایخ عامه از پذیرش هر روایتی اجتناب نموده و با اهدافی هم چون اثبات حقانیت شیعه، اقرار آن ها در فضایل اهل بیت (ع)، وحدت بین شیعه و سنی به نقل روایات آن ها پرداخته است اما دید نقادانه خود را نیز در این بین انعکاس داده است. شناخت کافی صدوق بر فقه عامه سبب شده است تا فتاوای صدوق از اثرپذیری از مشایخ عامه مصون بماند. در مباحث غیرفقهی نیز نقل روایات عامه یا در تأیید روایات و عقاید شیعه بوده یا در موضوعات کم اهمیت بوده است. مشایخ عامه صدوق در انتقال روایاتی هم چون سهوالنبی، تحریف قرآن و سبعه احرف نیز نقشی نداشته اند.