غلبه رهیافت های نافضایی و جبریت کالبدی در مدیریت تغییرات فضایی و تعیین و گشودن مشکلات شهری در شهر تهران، منجر به وضعیتی شده است که برنامه های شهری تولید شده چون برنامه جامع شهر تهران (1386)، دستاورد مورد انتظار برای سیستم فضایی شهر تهران را به همراه نداشته است. افزون بر آن، نبود سازوکار مدیریت دانش شهری منجر به افزایش پویایی و پیچیدگی مشکلات شهری شده است. این در حالی است که این موضوع به عنوان یکی از عوامل کارامدی سیستم برنامه ریزی شهری، در پژوهش و عمل برنامه ریزی مغفول مانده است. هدف این مقاله، تأکید بر نقش رهیافت های برنامه ریزی فضایی راهبردی و مدیریت دانش در ارتقای سیستم برنامه ریزی شهر تهران است. دستیابی به هدف این مقاله در چارچوب رهیافت پژوهش کیفی برپایه یک فرایند دومرحله ای توصیفی-تحلیلی و تحلیلی-تجویزی استوار شده است. در مرحله نخست، از روش بازبینی متون مدون و در مرحله دوم، از روش های مشکل یابی تجرید تدریجی و مناسبت انگاشت ها، تحلیل محتوا و گروه متمرکز استفاده شده است. یافته های مقاله نشان می دهد مدیریت دانش با تولید و به کارگیری همه گونه های دانش، فراهم کردن زمینه یادگیری از دانش، ایجاد پایه دانش انعطاف پذیر، تبادل دانش و افزایش آگاهی عمومی و ایجاد فرهنگ به کارگیری دانش، کارامدی سیستم برنامه ریزی شهر تهران را در چارچوب رهیافت برنامه ریزی فضایی راهبردی ارتقا می دهد. با این حال، عدم باور به مدیریت دانش و تفکر راهبردی در ساختارهای نهادی رسمی (چون قانون، دولت و سازمان ها) و نهادهای غیررسمی (چون فرهنگ، تاریخ و باورهای عمومی) چالش اصلی سیستم برنامه ریزی شهر تهران است.