مناطق گرم و خشک به عنوان مناطقی که با محدودیت هایی در خصوص دسترسی به منابع زیستی روبرو هستند، همواره با تنگناهایی به منظور توسعه سکونتگاه های انسانی روبرو بوده اند؛ از این روی برنامه ریزی برای سکونتگاه های این مناطق می بایست دربرگیرنده عوامل خاص آن باشد. پژوهش پیش روی در پی آن است تا ضمن ارائه چارچوبی به منظور ارزیابی ظرفیت پذیری جمعیتی این مناطق، بکوشد تا مطالعات آمایش سرزمین را به عنوان مهمترین برنامه منطقه ای کشور مورد سنجش قرار دهد. نتایج پژوهش حاضر گویای آن است که می توان با بهره گیری از نظریات الگو واره انسان شناسانی، عوامل مختلف مؤثر بر ظرفیت پذیری جمعیتی در حوزه های گرم و خشک را در کنار یکدیگر قرار داده و با توجه به اهمیت و اثر هریک طبقه بندی نمود. افزودنی است، سنجش مطالعات آمایش سرزمین با استفاده از چارچوب اکتشافی، گویای آن است که هرچند این مطالعات توانسته اند بخش قابل توجهی از حساسیت های مذکور را مورد نظر قرار دهند، ولی به واسطه محدودیت هایی که عموماً برگرفته از رویکرد کل نگرانه آنها است، موفق به حصول کامل به این مهم نگردیده اند. از این روی می بایست این مطالعات از دو جهت فرایندی و مفاهیم تولیدی، متناسب با حساسیت های هر منطقه و به صورت خاص حوزه های گرم و خشک مورد بازنگری قرار گیرند.