ادیان الهی هم خود ظرفیت بسیار غنی و تجدیدشونده ای برای تولید و عرضه یک فرهنگ متعالی متناسب با ظرفیت های آموزه ای و اهداف و رسالت این جهانی خود به بشر اجتماعی دارند و هم بسته به ظرفیت آموزه ای، موقعیت اجتماعی، کمیت وکیفیت موالیان، نحوه تعامل آنها با تعالیم وحیانی، قرائت ها و تفسیرهای ارائه شده از سوی دین پژوهان، فرصت ها و محدودیت های محیطی و مانند آن؛ نقش بسیار قاطع و تعیین کننده ای در مواجهه هدفمند با فرهنگ عرفی مستقر و مولفه های آن دارند. از این رو، نسبت میان دین و فرهنگ و نحوه تعامل آن دو به ویژه در فرایند تاریخ اجتماعی بشر، ازجمله موضوعاتی است که عموما از سوی جامعه شناسان دین مطرح شده و در مقام پاسخ بدان، دیدگاه ها و مواضع مختلفی اتخاذ شده است. این نوشتار، درصدد است تا با تامل در آرا و اندیشه های دین پژوهانی که عمدتاً با رویکرد های الهیاتی و کاوش های درون دینی صراحتاً یا ضمنا به این موضوع ورود کرده اند، پاسخ سوال فوق را از منابع و متون مربوطه استخراج و تحلیل نمایند. براین اساس، سوال اصلی آن نسبت های محتمل میان دین و فرهنگ به مثابه دو نظام معنایی از منظر الهیاتی و از دیدگاه اندیشمندان منتخب است. روش گردآوری اطلاعات، اسنادی و روش تحلیل، تفسیری استنباطی است.