انتزاع و گسیختگی سیاسی و کالبدی-فضایی مقدمه بحث درباره حکومت های کلان شهری به انضمام تعداد زیادی از قلمروهای حکومتی و مدیریتی درون یک منطقه کلان شهری عملکردی بدون هیچ مرجع حکومتی واحد برای تصمیم گیری و عمل در گستره کل منطقه کلان شهری بوده است. بر این مبنا، یکی از چالش های موردبحث در نظام مدیریت منطقه ای ایران به ویژه در دهه اخیر، مسئله تقسیم کالبدی و انتزاع فضایی سرزمین در سطوح ملی، میانی و محلی بوده است. استان البرز سی ویکمین استان زایشی ایران است که در سال 1389 به طور رسمی شکل گرفت. تبعات فضایی چنین زایشی محدود به تقسیمات رده ملی و میانی نیست و در سال 1391شکل گیری شهر فردیس و انتزاع کالبدی این هسته از دو هسته دیگر (کرج و مهرشهر) آغاز شد. در این پژوهش، ضمن ارزیابی ماهیت این تصمیم و تبعات فضایی-کالبدی آن، به بیان مهم ترین پیشنهاد ها و بازخوردهای التزام به رویکرد مدیریت یکپارچه در منطقه کلان شهری تهران و کرج پرداخته می شود. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر روش شناختی توصیفی-تحلیلی است. برای انجام این پژوهش از روش پیمایش، تکنیک دلفی و همچنین تلفیق مدل SWOT-MetaSWOT استفاده شد. نتایج این پژوهش ضمن بازخوردهایی منفی درباره گسست فضایی منطقه نظیر تراکم بالای جمعیت، ناهمگونی بافت جمعیتی مناطق و محله ها، بروز اختلاف در سطح محدوده ها و نامشخص بودن حریم را نشان می دهد. همچنین مطابق نتایج، نهاد برنامه ریزی و مدیریتی یکپارچه در یک کل به هم پیوسته با دوازده منطقه شهرداری با سه هسته به هم پیوسته کرج قدیم، مهرشهر و فردیس و به صورت نیمه دولتی که فرای مدیریت محلی قرار می گیرد، دارای انعطاف پذیری و پویایی ذاتی است. این نهاد دارای حوزه های عملکردی معین در سطح منطقه کلان شهری یکپارچه است و ابزار کافی را برای اطمینان از اجزای تصمیمات خود دارد.