در روان شناسی تحلیلی یونگ، کهن الگو به آن دسته از اشکال ادراک و دریافت گفته می شود که از گذشته های بسیار دور به یک جمع به ارث رسیده باشد. به اعتقاد یونگ، کهن الگوها در ضمیر ناخودآگاه جمعی قرار دارند و یکی از راه های شناخت و تحلیل آن ها مراجعه به هنر، اساطیر، مذهب یا رؤیاهای فرد است. افسانه و اسطوره شاماران (نیمه انسان-نیمه مار) یکی از انواع میراث ادبیات شفاهی منطقه موکریان در کردستان است که حاوی تعداد زیادی از کهن الگوهای این منطقه می باشد. این پژوهش سعی در شناخت و تحلیل این کهن الگوها بر اساس آرای و نظریات یونگ دارد. در پژوهش حاضر کهن الگوهای مهمی همچون «مادر مثالی، پیر فرزانه، ولادت مجدد، آنیما و آنیموس» در داستان اسطوره شاماران شناسایی و مورد تحلیل قرار گرفت و در آخر نتیجه گرفته شد که پسرک قهرمان با فراخوان خود و کمک شاماران به تکامل و فردانیت می رسد و این روایت نشاءت گرفته از ناخودآگاه جمعی مردم منطقه موکریان است که نشان دهنده دغدغه شناخت و تکامل روان جمعی این مردمان است. عدم بررسی و واکاوی این اسطوره از منظر منتقدان و پژوهشگران، ضرورت انجام این پژوهش را ایجاب کرد. این پژوهش در پی پاسخ به این سؤال است که: روایت موردنظر از افسانه شاماران در این پژوهش، دارای کدام کهن الگوها مطابق نظریه یونگ می باشد؟ این پژوهش به لحاظ ماهیت، کیفی محسوب شده و گردآوری داده های آن با استفاده از منابع کتابخانه ای و بررسی میدانی از طریق مشاهده، مصاحبه عینی بوده و روش پژوهش به ش یوه توصیف ی و تحلیل ی می باشد.