انسان بر اساس حسی مشترک وجود تناسب را در زیبایی دخیل دانسته است. با این حال زیبایی و تناسب در طول زمان همواره شکل های متفاوت و پیچیدگی های فزاینده ای به خود گرفته است،همانطور که در نقاشی، مجسمه سازی، معماری معابد و بسیاری دیگر از هنرها نمونه های پرشماری از آن وجود دارد. مقاله ی پیش رو به بررسی تناسبات نقوش سفال نوع آقکند می پردازد. فرض نگارندگان بر آن است کهتناسبات طلایی و زیبایی ریشه در ادراک زیبایی شناختی انسان داشته که در نقوش سفال آقکند بازتاب پیدا کرده است.برای رسیدن به نتایج این فرض ضرورت ایجاد می کند، از موضوعی قابل محاسبهبرای توصیف زیبایی بهره ببریم. در راستای به آزمون گذاشتن این فرض، بهبیان مقدماتی از طبقه بندی علوم از دیدگاه پیرس (که شامل علوم هنجاری و غیر هنجاری)، تکامل تاریخی هندسه، ارائه تعریفی از هندسه ایده آل و چیستی آن پرداخته ایم تا بر وجود تناسب طلایی در فضای مثبت و منفی نقوش سفالینه های این دوره با تحلیلی آماری و محاسبات هندسی نائل آییم که همانا هدف اصلی مقاله را در برمی گیرد. بدین ترتیب مولفین 20 نمونه سفال نوع آقکند را با شناسه ی، نقش جانوری در مرکز ونقوش گیاهی بر پسزمینه، به عنوان نمونه جامعه آماری، انتخاب کردند. خاستگاه این گروه سفالینه از روستای آقکند، منطقه ای واقع میان زنجان وتبریز است. که در حوزه ی فرهنگی غرب وشمال غرب ایران ازقرن چهارم هجری تا آغاز حمله ی مغول ساخته شده است. مقاله حاضر به بررسی تناسب وهندسه نهان در سفال نوع آقکند، به عنوان پیکره اصلی مطالعاتی می پردازد که از روش آماری و گردآوری نمونه های موجود در ارائه نتایج بهره برده می شود. نگارندگان بر این باورند که وجود رویکرد هندسی بر اساس تناسب طلایی، تاییدی بر نتایج روانشناختی حاصل از مطالعات گوستاو تیودور فخنر در قرن نوزدهم و دیدگاه پیرس در علوم هنجاری و علوم غیر هنجاریاست.چنانچه با بررسی 20 نمونه نسبت سطح نقش مرکزی به سطح دایره مرکزی سفال نوع آقکند، به معیار عددی تناسبات طلایی نزدیک شویم! بدین ترتیب شاید متقاعد شویم، گونه هایزیبایی در جهان زمانی تجلی می یابد که مواد خلق شده با معیار وزن و عدد از یکدیگر متمایز شوند. از این رو مقاله دو پرسش اساسی راپاسخ می دهد؛ در بررسی زیبایی شناختی سفالینه های آقکند ضرورت بهره گیری از رویکرد محاسباتی چیست؟ آیا زیبایی شناسی این آثار با اعداد قابل سنجش و اثبات است؟