تشیع در عصر صفوی در عرصه های ادب و هنر نمود و بروز فراوانی پیدا کرد. برخی از نویسندگان این عصر در تألیفات خود از تعصّبات مذهبی و کلامی دور نماندند. یکی از آنها بایزید ثانی مدوّن رساله روضه العارفین است. این اثر رونویسی از چند اثر عرفانی بخصوص مصباح الهدایه است. شباهت ها و رونویسی های این اثر با مصباح الهدایه هم در بخش ساختاری و هم در بخش محتوایی نمود یافته؛ امّا بایزید بخش هایی را نیز به دلیل تعصّبات مذهبی، کلامی و فرهنگی حذف کرده است. بارزترین نمود تعصّبات بسطامی تعصّبات کلامی اوست تا آنجا که وی به دلیل اینکه عقاید کلامی کاشانی را قبول نداشته، در هیچ کجا به نام کاشانی و اثرش اشاره نکرده است. بسطامی همچنین نام خلفای سه گانه و نیز نام عرفای سنّی مذهبی را که صاحب تألیف بوده اند و نیز نام زنان عارف را حذف کرده است. تحقیق حاضر نشان می دهد که از طرفی جریان عرفان ایرانی- اسلامی در مسیری قرار گرفت که هرچه به پایان درخشش آن نزدیک می شویم آثار عرفانی که تجربه و تحقیق لازمه اصلی تألیف آنهاست، جای خود را به آثار تقلیدی دادند و عرفا نیز از اصل امانتداری دور شدند. از طرف دیگر همین تقلید و ناحفاظی در امانت در بی رنگ شدن عرفان و دور شدن آن از اصل و سرچشمه این جریان و در نتیجه کم فروغ شدن آن بی تأثیر نبوده است.