پژوهشِ حاضر مبتنی بر نگرش دیالکتیکی، تفسیری هرمنوتیکی از رنسانس خیابانی به عنوان ابزاری در دستیابی به استراتژی های نوزاییو برنامه ریزی های انسان محور به منظور بهبود کیفیت زیست اجتماعی و ارتقای روزمرگی شهروندان در قلمروهای باز شهری است. این مطالعه درصدد است تا تأثیرپذیری فضاهای باز شهری را از مقوله های متنوعِ اقتصادی، اجتماعی _ فرهنگی، کالبدی و زیبایی شناسانه که سابقاً به واسطه رنسانس شهری به عنوان متأخرترین پارادایم در حل پرابلماتیک شهر شناخته شده است را در قالب استراتژی هایی بیان نماید. از آنجایی که این قلمروها تجلّیگاه حیات اجتماعی شهر و مکانی بر تبلور اندیشه های مدنی شهروندان هستند، این مطالعه گامی در راستای نوزایی، تحولات فضایی و تولید و بازتولید فضاهای اجتماعی از دست رفته شهر و ایده ای برخاسته از نظریه با رویکرد انسان محوری است. در حالی که گردآوری اطلاعات به صورت اسنادی و میدانی با استفاده از پرسشنامه، مشاهده و مصاحبه و شاخص سازی تجزیه وتحلیل داده ها به روش کیفی با تحلیل محتوای متن، کدگذاری و تحلیل با نرم افزار MAXQDA انجام می گیرد، به دلیل موردی بودن پژوهش، تجزیه وتحلیل یافته های کمی در راستای توجیه یافته های کیفی با Amos انجام شد. جامعه آماری پژوهش، پانل های هموژن از متخصصان امر هستند. نتایج حاصل از واکاوی ها، حکایت از وجود توان های بالقوه و پتانسیل های بالای محدوده موردمطالعه و البته مطلوبیتِ شرایط در انسانی شدن فضا دارند که به واسطه استراتژی های رنسانس مبنای ارائه شده در متن محقق می شوند. این پژوهش رنسانس خیابانی را به عنوان پاسخی بر ارتقای این پتانسیل ها معرفی می نماید، در حالی که رنسانس خیابانی منجر به پایداری اجتماعی در محدوده مطالعاتی و درنهایت در کل شهر خواهد شد.