بررسی نقش خود دلسوزی و فرآیند های شناختی ناکارآمد (آمیختگی شناختی، نشخوار فکری و اجتناب شناختی) در نشانگان روان شناختی (افسردگی) زنان با ازدواج زود هنگام
ازدواج یکی از پدیده ها و نهادهای مهم اجتماعی است که نقش بسیار حساسی بر تمامی ابعاد زندگی انسان دارد و داشتن آمادگی لازم ازنظر جسمی و روانی و اجتماعی برای آن ضروری است. ازدواج در دوره کودکی و نوجوانی نوعی خشونت علیه کودکان و با حقوق کودک مغایر است و می تواند فرصت رشد و تکامل را از آنان سلب نماید. در این راستا پژوهش حاضر باهدف بررسی نقش خود دلسوزی و فرآیندهای شناختی ناکارآمد «آمیختگی شناختی، اجتناب شناختی، نشخوار فکری» در نشانگان روان شناختی (افسردگی) زنان با ازدواج زودهنگام انجام شد. پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی می باشد. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه زنان با ازدواج زودهنگام «زیر ۱۵ سال» شهرستان خواف که تعداد آن ها ۹۱۰ نفر بود. نمونه موردمطالعه بر اساس جدول مورگان ۲۷۰ نفر از زنان با ازدواج زودهنگام شهرستان خواف بود که به روش نمونه گیری خوشه ای و به صورت تصادفی انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده های این پژوهش شامل پرسشنامه نشخوار فکری باقری نژاد و صالحی فدردی و طباطبایی (۱۳۸۸)، آمیختگی شناختی گیلاندرز و همکاران (۲۰۱۴)، اجتناب شناختی سکستون و دوگاس (۲۰۰۸)، خود دلسوزی نف (۲۰۰۳)، پرسشنامه DASS لاویبوند و لاویبوند (۱۹۹۵) می باشد. تجزیه وتحلیل داده ها با کمک ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه انجام شد. نتایج تجزیه وتحلیل داده ها نشان داد که فرآیندهای شناختی ناکارآمد «آمیختگی شناختی، اجتناب شناختی و نشخوار فکری» می تواند زمینه ساز افسردگی در زنان با ازدواج زودهنگام باشد درحالی که خود دلسوزی می تواند مانع از افسردگی شود. با توجه به نتایج به دست آمده پیشنهاد می شود برای زوجین در آستانه ازدواج کارگاه های آموزش پیش از ازدواج برگزار گردد و آموزش و اطلاع رسانی بیشتر به والدین در خصوص آسیب های ازدواج زودهنگام صورت گیرد.