رقابت چین و آمریکا در سده جدید یکی از مهم ترین پیشرانه های رقابت های ژئوپلیتیکی در سطوح مختلف منطقه ای و فرامنطقه ای است. چین به عنوان یکی از قدرت های بزرگ که توانایی بالقوه برای تبدیل شدن به ابرقدرت و به چالش کشیدن جایگاه فعلی آمریکا دارد، امری که باعث نگرانی استراتژیست ها و مقامات آمریکایی نیز شده است. در نتیجه ایالات متحده در دهه دوم قرن بیست و یکم تمرکز استراتژیک امنیت ملی خود را از خاورمیانه به شرق آسیا انتقال داد. یا کم رنگ شدن حضور آمریکا در منطقه هم پیمانان سنتی آمریکا مانند اسرائیل(رژیم غاصب صهیونیستی) و کشور های عربی از گسترش قلمرو نفوذ رقبای ژئوپلیتیکی خود یعنی ایران و ترکیه بیمناک بوده و با توجه به تجارب تاریخی منطقه و نفوذ ژئوپلیتیکی ایران در شرایط کنونی واکنش کشورهای مزبور را وادار به همکاری دو و چند جانبه کرده است. این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی است و با تکیه بر منابع کتابخانه ای و اینترنتی در پی تبیین ژئوپلیتیکی صلح ابراهیم از منظر آثار و پیامدهای آن بر روابط منطقه ای در خلیج فارس و به ویژه اهداف و منافع جمهوری اسلامی است. اسرائیل به طور سنتی استراتژی اتحاد پیرامونی را به عنوان مکمل استراتژی امنیت ملی خود برگزیده است، توافق اعراب و اسرائیل در قالب توافق صلح ابراهیم به نوعی بازساخت ریملند جدید با هدف کنترل و محدود کردن اثرگذاری ژئوپلیتیکی جمهوری اسلامی است. در صورت اجرایی شدن پروژه یاد شده می توان انتظار رخنمون ریملند جدید منطقه ای با هدف کنترل و تضعیف ایران را داشت.