«تنویع سندی حدیث» توسط ابن طاووس در قرن هفتم (673 ق) مبدأ تحوّلات گسترده و متنوّع در دانش رجال گردید؛ عده ای چنین اجتهاداتی را مردود شمردند و به دلیل عدم انحصار قرائن در سند، از اساس مخالف دانش رجال شدند. تحول طبیعی، محدود شدن دایره احادیث صحیح بود. از طرفی مبنای رجالی جدید باعث ایجاد ابهام در آرای رجالی بعدی گردید؛ چنانکه نسبت به آرای علامه حلی در تصحیح طرق و اسناد، برداشت های دوگانه را ایجاد کرد. از سویی دیگر گروه عظیمی متأثر از این تقسیم بندی، موجب پیشرفت دانش رجال شدند؛ چنانکه با تأثیرپذیری از تعریف جدید از «حدیث صحیح»، عده ای به «وثاقت سندی» گراییدند و یاعده ای «طبقه شناسی» و «شروط راوی» را بازکاوی نمودند. این مقاله سعی دارد تأثیر تنویع حدیث بر دانش رجال را بررسی کند.