بیکاری از لحاظ اجتماعی و سیاسی ظرفیت بحران آفرینی بالایی دارد و می تواند مقبولیت و حتی مشروعیت حکومت ها را زیر سوال ببرد. پاسخ حکومتها به بیکاری، ایجاد فرصت های آموزشی است تا ورود نیروی جدید به بازار کار را به تعویق بیندازند که در ایران باعث افزایش بیکاری تحصیل کردگان شده است. تفاوت فضایی در نرخ بیکاری و سهم بیکاران تحصیل کرده در کشور، تبعیض فضایی مزمن و تسلط الگوی مرکز- پیرامون و انطباق این الگو بر محل زیست گروه های قومی، نگرانی های سیاسی و احتمال اوج گرفتن ناآرامی را در کشور افزایش می دهد. این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی و آماری با تأکید بر کشف الگوهای فضایی بیکاری به طور عام و بیکاری تحصیل کردگان به طور خاص با استفاده از روش های تحلیل فضایی آماره موران و آماره Getis–Ord Gi* در پی پاسخ به این سوالات است که الگوهای فضایی بیکاری در ایران چگونه است و دارای چه اثراتی بر جغرافیای سیاسی کشور است؟ نتایج پژوهش نشان می دهد الگوهای فضایی بیکاری با بیکاری تحصیل کردگان متفاوت است و پایداری این الگوها طی زمان باعث تقویت فرایندهای ناموزون مهاجرت و توسعه شده و برداشت مردم از آن را سیاسی ساخته است و تداوم این وضعیت از دیدگاه جغرافیای سیاسی، چالش بزرگی برای حاکمیت و دولتمردان است.